از زمانی که ایده ساخت یخچال و فریزر به ذهنم رسید دو، سه ماه گذشت. در این مدت شبها در خانه مشغول طراحی فریزر بودم. چون زمان جنگ بود و مردم برای نگهداری بلندمدت مواد غذایی، بیشتر دنبال فریزر بودند. تمام سعیام این بود که براساس امکانات موجود، طراحی را جلو ببرم. ساخت، نیازمند امکاناتی بود که من در اختیار نداشتم. البته بس...
پس از جستوجویی در بازار لوازم خانگی، متوجه شدم که مردم به شدت به دنبال یخچال و فریزر هستند و قیمت برایشان مهم نیست. در اینجا بود که به فکر افتادم چرا با این همه مشتری تولید نکنم؟
افکار مختلفی در ذهنم غوطهور بود: «آیا میتوانم تولید کنم؟» ایده تولید رهایم نمیکرد. یکی، دو ماه با این فکر میخوابیدم، با این فکر بیدار م...
در کارگاه کلمنسازی، برنامهریزی، سازماندهی، اجرا و کنترل و همچنین هدایت حین عمل را تمرین کردم و آموختم. در کارگاه تمام اختیار با من بود، ولی باور کنید که افکارم در لوازم خانگی جا مانده بود. اوایل سال 1364 بود. به فکر افتادم که چرا کارگاهی راه نیندازم و بازسازی یخچال فریزرها را انجام ندهم؟ به همین منظور مغازهای را در...
اواسط سال 1363 بود. با اینکه حقوق خوبی میگرفتم و ماشین شرکت هم در اختیارم بود، به فکر افتادم تا کاری را در بیرون برای خودم دست و پا کنم. به همین خاطر پس از پرسوجوی زیاد در مجلسی با آقایی به نام معروفی آشنا شدم. او به مدیری برای کارگاه کلمنسازی خودش که در رودهن واقع شده بود، نیاز داشت.
پس از قطعی شدن قراردادم با ایش...
آقای مهندس دهش هم که صاحب کارخانه ساراول بود، میآمد و میرفت ولی نقدینگی نبود که حقوق کارگرها را بدهد. مهندس زرگریان هم کارخانه را ترک کرده بود. بعد از مدت کوتاهی شرکت ساراول تحت پوشش وزارت صنایع درآمد و برای اداره آن انتخابات شورای اسلامی برگزار شد. من نیز در این انتخابات شرکت کردم و بهرغم سن کم، بیشترین رأی را به...
در کنار این کارها تعمیر ماشین لباسشویی و لوازمخانگی و یخچال و... را هم انجام میدادم و خلاصه برای تأمین خرج زندگی هرکاری میکردم. یک خطکش T خریده بودم، قطعه را به منزل میآوردم و نقشهاش را میکشیدم. تا ساعت دو صبح کار میکردم و شش صبح میرفتم سرکار تا یک بعدازظهر و ساعت دو میرفتم سربازی تا هفت شب. هفت هم میرفتم خا...
شش ماه مانده بود به سربازی بروم که با همسرم یعنی همان خانمی که در آزمایش با ایشان آشنا شده بودم، نامزد شدیم. ماجرا از این قرار بود که برای ایشان خواستگار آمده بود و پدر و مادرش مصر بودند که دخترشان ازدواج کند. من هم فورا به خواستگاری ایشان رفتم. پدر و مادرش به شدت مخالفت میکردند و میگفتند به هیچ عنوان به کسی که سرباز...
ساراول یک واحد طراحی بسیار قوی داشت. من به تدریج پیشرفت کردم و توانستم رییس قسمت شوم، البته به طور غیررسمی. یعنی سن و سال کمی داشتم و حکم رسمی نداشتم، اما عملا مسئولیت کارها بر عهده من بود. آقای زرگریان علاقه زیادی به من داشت و من هم ایشان را بسیار دوست داشتم و دارم و برایش احترام قائل بودم و هستم. او فارغالتحص...
در ارج تمام تلاشم را کردم که بمانم، اما بعد از سه ماه به دلیل اینکه سربازی نرفته بودم بیرونم کردند.این اخراج در آن زمان بسیار تلخ بود، اما در عین حال تجربهای بهیاد ماندنی برایم شد، زیرا فهمیدم که باید همه چیز مرتب و در زمان خود انجام پذیرد. این مهم را از آن زمان در تمام کارها رعایت میکنم.یکی، دو ماهی بیکار بودم. هر...
مدت شش، هفت ماه روی طراحی بخاریها کار کردیم؛ بخاریهایی که به نام سرخابی معروف شدند. نقشهاش را کشیدیم و برای نمونهسازی بردیم. نمونه را هم خودمان ساختیم و تحویل مدیر کارخانه دادیم. این موفقیت را با پشتکار و اعتماد به نفس به دست آوردم، ضمن اینکه کار را به صورت تیمی و به کمک دوستم انجام دادیم. من از شرکت قبلی بیرون آمد...
در هنرستان آزمایش کلاس نهم بودم که اتفاق جالبی برایم افتاد. بعد از اتمام کلاس با سر تراشیده و لباس فرم برای والیبال بازی کردن به حیاط کارخانه آمدم. توپ را برداشتم و وارد زمین شدم. هنوز مشغول بازی نشده بودم که یک دختر جوان و زیبا به طرف من آمد. جلوتر که رسید، پرسید: «آقا ببخشید، شما آقای بابایی را میشناسید؟» گفتم نه!...
در هنرستان آزمایش علاوه بر کارهای گروهی که انجام میدادیم و آموزشهایی که به ما میدادند، تفریحاتی نیز برایمان در نظر گرفته بودند. بعد از ظهرهای پنجشنبه، بعد از تعطیلی، کسانی که قوم و خویشی نداشتند و اهل شهرستان بودند ماشین میآمد دنبالشان تا برای گردش به بیرون بروند. گاهی اوقات کوه میرفتیم، جنگل سرخه حصار، آبتنی و....
فوت پدر در پنج سالگی و احساس حقارت ناشی از یتیم بودن و البته احساس فقر در دوران کودکی، همراه شد با مهاجرت و اتفاقات بسیار دشواری که این دوران را برای من حقیقتا به یک دوران سخت تبدیل کرد. بعدها متوجه شدم که این ویژگی در بسیاری از کارآفرینان وجود دارد.
تابستان سال 49 بود، یک روز به طور اتفاقی روزنامه را ورق میزدم که یک...
همه چیز از هیچ شروع شد. تنها نگاه به آینده بود و خواستن، تلاش بود و عشق، تغییر بود و تجربه و شکست و پیروزی. مسیر پرفراز و نشیبی را برای رسیدن به امروز طی کردم که همه این مسیر، پیروزی و موفقیت نبود، بارها شکست و از صفر شروع کردن را تجربه کردم، اما چیزی در درونم بود که نمیگذاشت ناامید شوم و ناامید بمانم. آنها رویاهایم ب...
سود، بهرهوری و درآمد در ابتدای فعالیت کارآفرینی صفر است، اما در مرحله شروع به تدریج افزایش مییابد. نیازمندیهای مرحله ایجاد کسبوکار عبارتند از خلاقیت و ایده، منابع مالی، انسانی و شناخت فرصتهای بازار. اما خروجیهای مرحله ایجاد عبارتند از مأموریت و حوزه کسبوکار. به عبارت دیگر، در این مرحله کارآفرین دقیقا میداند در...
یکی از موضوعات موردتوجه محققان این بود که آیا افراد کارآفرین به دنیا میآیند یا اینکه از طریق تحصیل، کارآفرین میشوند. بسیاری از کارآفرینان موفق احساس میکنند که قبل از نسل جوان کنونی، تحصیلات اهمیت کمتری برای کارآفرینان داشته است. با وجود این، اکنون به خاطر رشد بالایفناوری و رقابت شدید، آموزش اهمیت خاصی پیدا کرده است....
همانطور که گفته شد برخی محققان، ویژگیهای خودکارآفرینان را از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار دادهاند. مدلهای توسعهیافته توسط این محققان به دنبال یافتن پاسخ به این پرسش است که چرا و چگونه یک فرد، کارآفرین میشود.
این مدلها البته انواع مختلفی هستند که دو رویکرد اصلی غیراقتصادی آنها عبارتند از رویکرد ویژگیها (...
تحقیقات بسیاری در حوزه کارآفرینی به انجام رسیده و مدلهای گوناگونی برای پوشش جنبههای مختلف این موضوع توسعه پیدا کردهاند. دسته اول این تحقیقات به این مسئله میپردازد که چگونه یک فرد به یک مدیر کارآفرین تبدیل میشود.
در رویکرد اقتصادی، اقتصاددانان در بررسی این موضوع، کانون توجه خود را تنها بر فضای اقتصادی کارآفر...
تا حالا پیش آمده تابستان از استخر بیرون بیایید و همانطور که زیر آفتاب ایستادهاید احساس سرما کنید؟ این احساس برای این اتفاق میافتد که آب از روی پوست بدنتان بخار میشود. جریان هوا بخار آب را با خود میبرد و با آن کمی گرما هم از روی پوستتان میرود. این مکانیسم بسیار شبیه اتفاقی است که درون یخچالهای قدیمی میافتاد. ال...
پیش از آنکه سیستمهای خنککننده مکانیکی اختراع شوند، مردم غذاهایشان را با برف و یخ خنک نگه میداشتند. برف و یخ یا در محل سکونت مردم پیدا میشد یا آنها را از قله کوهها فراهم میآوردند. سردابها نخستین سوراخهایی بودند که در زمین حفر میشدند؛ آنها را با چوب یا کاه و پوشال مرتب و در آخر، برف و یخ در آن پر میکردند. در بی...