در کارگاه کلمنسازی، برنامهریزی، سازماندهی، اجرا و کنترل و همچنین هدایت حین عمل را تمرین کردم و آموختم. در کارگاه تمام اختیار با من بود، ولی باور کنید که افکارم در لوازم خانگی جا مانده بود. اوایل سال 1364 بود. به فکر افتادم که چرا کارگاهی راه نیندازم و بازسازی یخچال فریزرها را انجام ندهم؟ به همین منظور مغازهای را در یکی از کوچههای خیابان خراسان اجاره کردم و یخچال و فریزرهای دست دوم را از خیابان شهرستانی میدان امامحسین که مرکز فروش لوازمخانگی دست دوم است، خریداری میکردم و پس از تعمیر و رنگ به قیمت خیلی خوبی میفروختم. بعدها به مغازهدارهای خیابان شهرستانی سپردم تا برایم یخچالهای دست دوم خریده و ارسال کنند. این امر باعث سرعت بخشیدن به کارم شد.
ترک کردن کارگاه کلمنسازی
کار در کارگاه کلمنسازی بسیار موفقیتآمیز پیش میرفت و من برای اینکه در آنجا مشکلی پیش نیاید، فردی را به صورت آزمایشی گزینش کردم و تمام کارهای خود را به او آموزش دادم و روزی که دیگر احساس کردم او میتواند کارگاه را اداره کند، حدود یک ماه، تمام کارها را در اختیارش قرار دادم و پس از اطمینان از عملکرد وی، با خیالی راحت آقای معروفی را به نهار دعوت کرده و در آنجا با ایشان مطرح کردم که اگر اجازه بدهند، کارها را تحویل بدهم. سوال کردند: «چرا؟ مگر حقوق خوبی نمیدهم؟ مگر ماشین در اختیارتان نگذاشتهام؟ اصلا بیا با هم شریک بشویم، باور کن آینده خوبی خواهیم داشت. تو فکر تولیدی بسیار خوبی داری و من هم بازار کلمن را در اختیار دارم، ما میتوانیم بسیار موفق شویم، اگر شما بخواهید من حرفی ندارم با هم شریک بشویم.»
از اعتماد ایشان تشکر کردم و ضمن قدردانی از اینکه شرایطی ایجاد کردند تا من چیزهای جدیدی یاد بگیرم، خدمتشان گفتم که من فکرهایم را کرده و تصمیمم را گرفتهام و میخواهم برای خود کاری راه بیندازم و اجازه نخواهم داد ایشان از نظر تولید کلمن دچار مشکل شوند. به همین منظور مدیر جدیدی را خوب آماده کردهام تا کارها را اداره کند و درنهایت آقای معروفی، ضمن پرداخت مبلغ قابل توجهی برای تقدیر از برخورد حرفهای من، رضایت ضمنی خود را نیز اعلام کرد.
درواقع علاقه به کار لوازم خانگی، علت اصلی بود که باعث شد من در کارگاه کلمنسازی متوقف نشوم. ضمن اینکه احساس میکردم کار تکراری شده و درواقع تجربه نارضایتی از شغل قبلی در مورد من به خاطر این بود که اولا با تجربهای که از کارخانههای عظیم آزمایش و ساراول داشتم، کارگاه کلمنسازی را کوچک میدانستم و ثانیا اینکه احساس میکردم آنجا دیگر چیز جدیدی برای من ندارد که یاد بگیرم.
شرایط جدید کاری و درآمدی
حالا شرایط جدیدی در کار و زندگی من حاکم میشد. یعنی دیگر حقوقی در کار نیست و باید خودت برای درآمد تلاش کنی. از فردای آن روز در مغازهای که اجاره کرده بودم، مشغول شدم و طولی نکشید که دو کارگر نیز استخدام کردم. یخچال و فریزرهای دستدوم را میخریدم و پس از بازسازی با قیمت بسیار مناسب میفروختم.
ادامه دارد...