مردی در دل جنگل شبیه یک گرگ به درختان مینگرد. صدایش را میشنویم: فرض کنید که من یک گرگ بودم. در کنار دریا او را شبیه یک سیل دریایی دراز کشیده درساحل میبینیم. مرد میگوید فرض کنید که من یک سیل دریایی بودم. او را در گوشه و کنار طبیعت در حالی که خودش را حیوانات دیگر مینامد، میبینیم. سپس به حیوانات کمیابتر میرسد. مرد...
در تصویر در یک سالن زیبا، سفید و بزرگ، انبوه وسایل دیجیتال کنار هم چیده شدهاند. دوربین با حرکتی تند و هارمونیک آنها را در آغوش میگیرد و گذر میکند تا به کامپیوتر «کاری» برسد. در این میان تمام وسایل دیگر در رقصی موزون و در زیر حرکت دوربین پس از اندکی خودنمایی، زیر صفحات سفید پنهان میشوند تا نوبت به کامپیوتر کاری برسد...
داستانمردی پشت میز پیتزافروشیای نشسته است و گارسون پیتزایش را جلویش میگذارد. دست مرد به سمت سس کچاپ میرود تا آن را روی پیتزایش بریزد اما ممانعت گارسون با گفتن این جمله که شما نمیتوانید از کچاپ استفاده کنید مانع از خوردن آن میشود و آن را از جلوی مرد بر میدارد. در تصویر بعد در یک فروشگاه موادغذایی فروشنده مانع از...
داستان
خانوادهای در حال خوردن صبحانه در تصویر مشاهده میشوند. گوینده: صبحانه... ظرفها. در تصویر ظرفهای همان وعده را در ماشین ظرفشویی خیالی در هوا معلق میبینیم. در تصویر بعد خانواده را در حال خوردن ناهار میبینیم و دوباره گوینده میگوید ناهار و سپس ظرفهای همان وعده را در جای ماشین ظرفشویی اما در نبود آن و در هوا م...
داستان
دختری کوچک با حالتی رویایی دست در دست پدر و مادرش وارد یکی از شعبههای مکدونالد میشود.گوینده متنی آهنگگونه را دکلمه میکند: همه فامیل او با هر اندازه و هر شکلی آنجا هستند؛ مادر و پدر و در جستوجوی سورپرایز کردن دختر کوچک هستند که با چشمهای مملو از شگفتی وارد میشود؛ قصه ما همین جاست و حق توست که همه غذاهای...
داستان
در یک صبح درخشان و زیبا در پهنه جزیره لوس کوبوس همه در حال آماده شدن هستند. بر لب ساحل، کرانه دریا، در هتلها، فرودگاه و... همه گارسونها و خدمه در حال نرمش و ورزش صبحگاهی و آماده شدن هستند تا یک روز دیگر از جزیره تفریحی لوس کوبوس را آغاز کنند. در فرودگاه در حالیکه مرد راهنما علائم را تکان میدهد جملهای نقش م...
اتاق فکر؛ مکانی است در یک شرکت تبلیغاتی که بسیار سوال برانگیز است. در این اتاقها چه میگذرد؟شاید در بدو ورود هر مشتری به یک شرکت تبلیغاتی، بیشترین کنجکاوی نسبت به همین اتاقهای فکر باشد؛ با طرح این پرسش که مسیر عبور یک برند و تولید یک فیلمنامه تبلیغاتی از چه راههای خلاقانهای میگذرد؟ همچنین با توجه به سابقه کلمه فکر...
در تصویر آگهی در یک دفتر وکالت خانم وکیل در حال صحبت کردن برای دو موکلش است. در میانه صحبتهای خانم وکیل لیوان قهوهاش از میز او بالا میآید و وسط حرفهای وکیل و موکلشان میپرد. در این تیزر فانتزی به نظر میرسد که لیوان قهوه قصد اخاذی کردن دارد. وکیل سعی میکند که او را به کناری بیندازد اما لیوان قهوه اول بد وکیل را پ...
در تصویر تکه ابری را میبینیم که جمعیت بسیاری روی آن در بالای سر شهر هستند. گوینده بیان میکند که این تکه ابری است به نام آیکلود که هر کسی میتواند هر چیزی را که میخواهد امن و مطمئن نگاه دارد در آن ذخیره و محافظت میکند. در واقع گوینده به معرفی مکان مجازی آیکلود میپردازد که در آن هر کسی میتواند با داشتن جایی برای...
سوار بر ابرها از گوشه و کنار زمین؛ در تصویر اسبی میدود. صدای زنی روی تصاویری سیاه و سفید شنیده میشود. از آنسو آب نیز در زمینهای خشک به جریان میافتد. نریشن ادامه مییابد. تنها. . .با زمان پدید آمد تا به جهان شکل دهد. آب را میبینیم که بر دل صخرهها و دشت و صحرا میخورد. همه جا هست تا گیاهان را برویاند و به دنبال ر...
در تصویر پسر کوچکی را میبینیم که مشتاقانه تصاویر مربوط به بازی گلف را از تلویزیون تماشا میکند.پدرش یکی از تماشاچیان حرفهای گلف است. پسر محو بازی شده است. با چوب دستی گلف کودکانه و ملبس به لباس ورزشی لابهلای مبل و میز صندلی برای خودش گلف بازی میکند. از لباسشویی بهعنوان دروازه گلف استفاده میکند. بزرگتر میشود. از...
در یک مسابقه دوچرخهسواری قهرمان مسابقه نزدیک به خط پایان یک دفعه برمیگردد و پشت سرش را نگاه میکند. همین حرکتش موجب میشود که یک دفعه احساس خستگی کرده و همه از او جلو بزنند و مسابقه را ببازد. قهرمان سرخورده دوچرخهاش را گوشهای در پارکینگ خانهاش پنهان میکند. از آن به بعد حسرت به دل آدمهایی را که دوچرخهسواری میکن...
در یک جامعه سرد و مسکوت و کمونیستی مردی صبح از جا بر میخیزد، تلویزیونش را روشن میکند.تلویزیون تبلیغی پخش میکند با لحن شاد و پیروزمندانه و ترغیبکننده درباره شادی از خوردن صبحانهای همسان و یک شکل. همه آدمها از هر طبقهای که باشند یک صبحانه یک مدل با یک متریال. پسر بیرون میرود. فضا سرد و تیره است. در لباسها تنوعی...
در زمستان اغلب اهالی در خانههایشان در شهر زوریخ برای خودشان آدم برفی درست میکنند؛ آدم برفیهایی که به نظر میرسد به آنها کم دلبسته نیستند. شالگردنهای خود را دورگردنشان میبندند یا کودکی به یکی از آنها نزدیک میشود و جای چشمان خالی دو دکمه میگذارد تا به زعم خودش آدم برفی ببیند. در این میان کارکنان بیمه زوریخ پیدای...
شرکت ایکیا در آگهی تبلیغاتی خود اقدام جالبی انجام داده است. پسری جوان، فروشنده محصولات ایکیا با یک تابلوی نقاشی متعلق به محصولات ایکیا جلوی یک موزه نقاشیهای قدیمی ایستاده و به ما توضیح میدهد که قصد دارد داخل موزه برود و کارش را به آدمها نشان دهد. در داخل موزه پسر نه با دروغ بلکه با گفتن نام هنرمند اثر دیگران را به چ...
پسر کوچک در حال دوچرخهسواری است. پدرش پشت سر او در حال آمدن است. پسر مسیری از راهش را اشتباه میرود. پدر به پسرش جهت میدهد. از راست برو. . . راست و سپس ذوق زده از حرکت پسرش میگوید این پسر منه. در تصویر بعد پسر را در حال شنا کردن در استخر میبینیم و پدر در حال آموزش شنا. پدر دوباره بیان میکند از راست برو... راست....
صدای موسیقی روی تصویر شنیده میشود. مردی که به نظر حرفهای موسیقی میرسد روی لبه تختی نشسته است و به صدای موسیقی گوش سپرده است. دوربین به او نزدیک میشود. گوشهای مرد بر اثر ارتعاش موسیقی میلرزد. نریشن روی تصویر میآید. گوشهایت را آماده کن. سپس هدفن سونی و دستگاه پخش و باند صدای سونی دیده میشود.
این یکی از دو تیز...
در تصویر آگهی زن جوان مو بلوندی را میبینیم که بیخیال پشت فرمان ماشینی نشسته است و میراند. در دیگر سو کریس مککین یک فیلمنامهنویس مطرح را میبینیم که برای شرکت سونی یک فیلمنامه مینویسد. کریس دکمه کیبورد لپتاپش را میزند و آخرین کلمه را تایپ میکند. با آخرین کلمه او پرندگان به هوا میپرند. شش ماه بعد وقتی او در خان...
بزرگترین و تنها پارک آبی ونکوور اقدام جالبی را طراحی کرده است. این پارک در نقاط مختلف ونکوور سطلهای پر از آب قرار داده یا در کنار و وسط آبنماها یا میزهایی واقع در اماکن عمومی، بلیتهای مجانیای را گذاشته که در کنار انها نوشته شده که برای بهدست آوردن بلیتها باید به آب زد. در تصاویر مختلف مردم را میبینیم که با شور و...
در میانه یک بازی بسکتبال در حالی که بازیکنان خسته و بیجان آماده رفتن به داخل زمین هستند، مربی هدبندی را به نشانه دلگرمی به یکی از بازیکنان میدهد تا بازیکن وارد میدان شود. او توپ تعیینکننده برنده بازی را به داخل سبد میاندازد و مورد تشویق بازیکنان و تماشاگران قرار میگیرد.در تصویر بعد بازیکن را با همان هدبند میبینی...