در تصویر پسر کوچکی را میبینیم که مشتاقانه تصاویر مربوط به بازی گلف را از تلویزیون تماشا میکند.پدرش یکی از تماشاچیان حرفهای گلف است. پسر محو بازی شده است. با چوب دستی گلف کودکانه و ملبس به لباس ورزشی لابهلای مبل و میز صندلی برای خودش گلف بازی میکند. از لباسشویی بهعنوان دروازه گلف استفاده میکند. بزرگتر میشود. از پدرش مشتاقتر شده و زمان برای بازی میخواهد. روی در و دیوار اتاقش عکسهای قهرمانان گلف است. به تماشای برترین مسابقات میرود. در بازیهای محلی برنده میشود. خودش یک پا متخصص میشود.
حالا پدر سوالات و نتایج را از او میگیرد. پسر حسابی استاد شده است. به کمپهای ورزشی میرود. سخت تمرین میکند و در نهایت تلویزیون به مناسبت حضورش در برترین مسابقات با او مصاحبه میکند. او میگوید که با تمرین هر روز بهتر و بهتر میشوی. لحظهای در سرنوشتسازترین بازیاش همه زندگیاش را به یاد میآورد و ضربه بینظیری به توپ میزند. و حالا شعار نایک نقش میبندد. «فقط انجامش بده.»
ایدهپردازی برند دوسویه است؛ دو سویهای که از هر سو به آن بنگریم نفع نایک را در پی دارد. ما شاهد تلاش یک پسر هستیم. نایک حامی مخاطب است و میگوید وقتی چیزی را دوست داری کافی است که آن را دنبال و تلاش کنی تا قهرمانش شوی و از سویی دیگر انگار در لفافه میگوید نایک خریدن را انجام بده چون نایک میتواند برای کسی که راه میرود، ورزش و تلاش میکند، بهترین پشتوانه باشد. و انگار از سمت دیگر میگوید که فقط انجامش بده. شک نکن و نایک را بخر، چراکه نایک همان گزینهای است که هرروز بهتر و بهتر است.