عرصه مدیریت کسب و کار و برندینگ شباهت زیادی به ساختمان سازی یا به عبارت بهتر معماری دارد. همانطور که ساختمان های مجلل و باشکوه هوش از سر هر بیننده ای می برد، برندهای بزرگ و کاربلد هم مشتریان را میخکوب می کنند.
شاید شما در نگاه نخست تفاوت چندانی میان برندهای مختلف مشاهده نکنید، اما اگر مثلا یک کسب و کار محلی را با برندی مثل گوگل مقایسه نمایید، منظور ما را به بهترین شکل متوجه خواهید شد. کسب و کارهای معمولی مثل ساختمان های عادی در سطح شهر هستند و هیچ چیز شگفتانگیزی در آنها به چشم نمی خورد، اما کسب و کارهای بزرگ همیشه برای مشتریان جذابیت دارند، چراکه مثل معمارهای حرفه ای به خوبی می دانند چطور بنایی مجلل و خیره کننده از برندشان بسازند تا مشتریان حسابی غافلگیر شوند؛ ماجرای جالبی به نظر می رسد، نه؟
برندسازی و بنای چشم اندازی حیرت انگیز برای آن شاید در گفت وگوهای روزمره کار ساده ای به نظر برسد، اما باور کنید یا نه، پیچیدگی ها و سختی های خاص خود را دارد. همانطور که یک سرمربی فوتبال برای جلب نظر تماشاگران باید هماهنگی بالایی در تیمش ایجاد کرده و تکنیکهای درستی را انتخاب کند، شما هم باید سطح بالایی از هماهنگی در برندتان ایجاد کنید تا مشتریان تبدیل به طرفدرهای پر و پا قرص تان شوند. در غیر این صورت شاید هیچ جذابیتی برای مشتریان نداشته باشید و حتی مثل آب خوردن از سوی هواداران شعارهای انتقادی دریافت کنید! به هر حال مشتریان در عرصه کسب و کار با هیچ برندی شوخی ندارند.
مطلب مرتبط: مزیت های معماری برند اصولی
ماجرای مدیریت کسب و کار و برندینگ زمانی که پای چندین برند زیرشاخه در میان باشد، خیلی بیشتر از اینها پیچیده می شود. اگر فکر می کنید مدیریت چندین برند در کنار هم کار غیرممکنی است، باید از همین حالا با شما مخالفت کنیم. شاید این کار خیلی پیچیده به نظر برسد، اما لازم نیست حتما از آن یک اژدهای هفت سر بسازید. فرمول نجات بخش ما در این مقاله برای شما استراتژی معماری برند است.
معماری برند یک استراتژی مهم و کاربردی در عرصه مدیریت کسب و کار و برندینگ است. این استراتژی معمولا از سوی شرکت های بزرگ برای مدیریت چندین برند مختلف که تحت مدیریت شان است، استفاده می شود. احتمالا شما با شنیدن نام Brand Architecture با خودتان می گویید نویسنده این مقاله حسابی شوخی اش گرفته؛ به هر حال مگر می شود واقعا یک برند را هم معماری کرد؟ جواب ما به این سوال قطعا مثبت است، البته به شرط اینکه بدانید چطور این کار را انجام دهید. در غیر این صورت حسابی اعتبارتان را به باد خواهید داد و باید دوباره از صفر شروع کنید.
اگر شما هم چند باری نام معماری برند به گوش تان خورده، اما آشنایی دقیقی با این استراتژی ندارید، این مقاله مخصوص شماست. ما در روزنامه فرصت امروز می خواهیم شما را به ماجراجویی جذابی درباره استراتژی معماری برند دعوت کنیم. شما در این مقاله با تعریف دقیق این استراتژی، مزایای آن و همچنین نحوه اجرایش در عمل آشنا خواهید شد. پس هرچه زودتر وسایل سفرتان را آماده کنید تا راه بیفتیم.
استراتژی معماری برند: تعریف یک مفهوم به ظاهر پیچیده
همانطور که از نام ترکیب معماری برند می شود حدس زد، این استراتژی به بنای نقشه ای دقیق برای کسب و کارها اشاره دارد. اگر شما فکر می کنید این استراتژی به اندازه کافی واضح است و می خواهید همین حالا معماری برندتان را شروع کنید، باید از شما بخواهیم پای تان را روی ترمز بگذارید. همانطور که رانندگی با عجله فراوان موجب تصادف می شود، تلاش برای اجرای یک استراتژی بدون کسب اطلاعات لازم هم فاجعه بار خواهد بود. به هر حال شما هنوز در ابتدای ماجراجویی تان درباره معماری برند هستید، پس این همه عجله برای چیست؟
ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم تا زمانی که تعریفی دقیق از یک استراتژی حوزه کسب و کار در دست نباشد، تمام تلاش های کارآفرینان برای اجرای آن بی فایده است. وضعیت شما در اینجا مثل فردی است که بخواهد چشم بسته یک مجسمه در حد و اندازه آثار میکل آنژ خلق کند؛ همینقدر عجیب و نشدنی!
کارشناس ها درباره استراتژی معماری برند تعاریف بسیار متنوعی را ارائه کرده اند. بی شک دست و پنجه نرم کردن با تعریف های متعدد و حتی متناقض کار مورد علاقه هیچ کسی نیست و علاوه بر آن خیلی هم گیج کننده خواهد بود. اگر از ما درباره استراتژی معماری برند بپرسید، در جواب از شما خواهیم خواست تا خودتان را جای یک معمار حرفه ای در نظر بگیرید که می خواهد ساختمانی بزرگ و مجلل بسازد.
کار اصلی یک معمار حرفه ای چیست؟ فکر می کنم سوال نسبتا سختی را مطرح کرده باشیم، اما ساده ترین جواب به این سوال «جفت و جور کردن جای دقیق هر بخش ساختمان در نقشه اصلی» است. همانطور که مربی های فوتبال برای تیم شان ترکیب مشخصی دارند، معمارها هم جای هر بخش از ساختمان را دقیقا مشخص می سازند تا بنایی زیبا و چشم نواز به دست آید. اگر از مثال بالا برای تعریف Brand Architecture استفاده کنیم، این استراتژی به تعیین جای دقیق هر برند در ارتباط با شرکت مادر و دیگر برندهای زیرشاخه آن اشاره دارد؛ به همین سادگی!
فکر می کنم شما با مشاهده تعریف ساده معماری برند حیرت زده شده باشید، چراکه این تعریف ساده هیچ شباهتی به آن اژدهای هفت سری که در ذهن داشتید، ندارد. اگر فکر می کنید این تعریف به دلیل سادگی همه ویژگی های معماری برند را دربر نمی گیرد، باید ناامیدتان کنیم. همیشه ساده ترین تعریف ها بهترین راه برای آگاهی دقیق از یک استراتژی است و ما هم در اینجا سعی کردیم همین کار را انجام دهیم.
همانطور که در ابتدای مقاله گفتیم، استراتژی معماری برند بیشتر به کار شرکت های بزرگ و دارای چندین برند زیرشاخه می آید بنابراین اگر کسب و کار شما هنوز در ابتدای راه دور و درازش است، نباید خیلی خودتان را درگیر این مسائل کرده و فشار مضاعفی به شرکت تان اعمال کنید. خب، وقتی خبری از برندهای زیرشاخه نیست، چرا دنبال یاد گرفتن یک استراتژی برای مدیریت آن هستید؟
مطلب مرتبط: معماری برند / خانه برندسازی شده
اگر کسب و کار شما دارای چند برند زیرمجموعه است، استراتژی معماری برند مخصوص شماست. شاید شما درباره کارایی استراتژی معماری برند تردید داشته باشید و حتی آن را بی فایده بدانید. بی شک هیچ کارآفرینی بدون آگاهی از مزایای یک استراتژی بی گدار به آب نخواهد زد. پس با ما همراه باشید تا برخی از مزایای استراتژی معماری برند را مرور کنیم. شاید با این کار نظرتان به این استراتژی جلب شد و فرصتی برای درخشش آن در ترکیب کسب و کارتان دادید.
مزایای استراتژی معماری برند
حالا که با تعریف ساده و خودمانی از استراتژی معماری برند آشنا شدیم، مزایای آن برای کسب و کارها چیست؟ به عبارت دیگر، آیا این استراتژی تحولی اساسی در وضعیت کسب و کارها و برندهای زیرشاخه شان ایجاد خواهد کرد؟ بی شک پاسخ دادن به این سوالات کار ساده ای نیست، اما ما در ادامه برخی از مزایای استراتژی معماری برند را معرفی خواهیم کرد. امیدواریم شما با مطالعه این بخش جواب این دست از سوالات را پیدا کنید.
1. مدیریت ساده تر برندهای زیرشاخه
کارگردانی را در نظر بگیرید که هیچ تعریف دقیقی از شخصیت نقش های فیلمش ندارد و می خواهد اثر موفقی هم بسازد. بی شک چنین فیلمی اگر در مرحله تولید شکست نخورد، حتما زیر قلم نقدهای تند و بی رحمانه نابود خواهد شد. به هر حال اگر فیلمی را سراغ دارید که با این شیوه ساخته شده و در جشنواره ها هم جایزه های زیادی برده، ما را هم بی خبر نگذارید!
همانطور که کارگردان های مشهور و موفق پیش از شروع فیلمبرداری تعریف دقیقی از شخصیت هر نقش ارائه کرده و جای آنها در کل فیلم را مشخص می سازند، شما هم به عنوان صاحب یک کسب و کار باید همین کار را نسبت به برندهای زیرمجموعه تان انجام دهید. در غیر این صورت شما می مانید و مجموعه ای شلخته از برندهای زیرمجموعه که حتی خودتان هم نمی دانید با آنها چه کار کنید. فکر می کنم شرایط بسیار سخت و پیچیده ای را ترسیم کردیم، نه؟
استراتژی معماری برند شما را از چنین وضعیت عجیب و غریبی نجات می دهد. شما با استفاده از این استراتژی جای هر برند زیرشاخه را به طور دقیق مشخص ساخته و به راحتی آنها را در ارتباط با شرکت مادر مدیریت خواهید کرد. اجازه دهید با هم روراست باشیم، چه کسی دوست ندارد در زمان کمتری مدیریت برندهای زیرشاخه را انجام داده و در عوض وقت بیشتری برای خودش و خانواده اش داشته باشد؟
اگر شما هم در مدیریت برندهای زیرمجموعه تان همیشه وقت کم می آورید، نخستین مزیت استراتژی معماری برند به داد شما خواهد رسید. قول می دهیم با استفاده از این استراتژی دیگر خبری از کابوس ساعت های طولانی کاری برای مدیریت برندهای زیرمجموعه کسب و کارتان نباشد.
شرکت های بزرگ مثل آلفابت زمان زیادی برای مدیریت برندهای زیرشاخه شان صرف نمی کنند. این امر مثل وضعیت سرمربی تیمی است که بازیکنانش به خوبی از نقش و وظایف شان در زمین مسابقه آگاهی دارند. بی شک سرمربی موردنظر خوشبخت ترین فرد روی زمین است، چراکه تیمش با یک اشاره مثل ماشینی هوشمند رقبا را شکست خواهد داد. وضعیت شرکت های بزرگ مثل آلفابت در رقابت با کسب و کارهای دیگر نیز دقیقا به همین شکل است.
2. آشنایی بهتر مشتریان با برندهای شرکت
شاید معرفی برندهای یک شرکت بزرگ به مشتریان سخت ترین کار دنیا نباشد، اما بی تردید کار مورد علاقه خیلی از کارآفرینان نیست. شاید شما فکر کنید هیچ راه نجاتی برای دردسرهای معرفی برندهای شرکت به مشتریان نیست و باید حتما مشکلات این مسیر را به جان بخرید، اما ما در روزنامه فرصت امروز باور داریم که تحمل چنین سختی هایی ضروری نیست. این امر شما را به سوی دومین مزیت استراتژی معماری برند، یعنی آشنایی بهتر مشتریان با برندهای شرکت، راهنمایی می کند.
مطلب مرتبط: معماری برند از طریق خلق برندی تازه
وقتی جای یک برند به خوبی مشخص باشد، مشتریان مسیر بسیار ساده ای برای آشنایی با آن طی خواهند کرد و دیگر خبری از دردسرهای عجیب و غریبی برای شما نخواهد بود. کار شما در اینجا مثل منتقدهای آثار سینمایی است که هزاران فیلم را براساس ژانر و کیفیت شان دسته بندی می کنند تا علاقه مندان به سینما به راحتی آثار دلخواه شان را پیدا کنند. کار شما در فرآیند معماری برند دقیقا اینگونه است؛ همینقدر جذاب و هیجان انگیز!
شرکتی را در نظر بگیرید که در زمینه خدمات نظافتی فعالیت دارد و سه برند زیرمجموعه برای نظافت منازل مسکونی، شرکت های تجاری و همچنین شست و شوی اتومبیل دارد، اما جایگاه و حوزه فعالیت هیچ کدام از برندهای زیرشاخه اش دقیقا مشخص نیست. بی تردید مشتریان در همان ابتدای آشنایی با چنین شرکتی قید تعامل بیشتر با آن را می زنند، چه برسد به اینکه از خدمات آن نیز استفاده کنند. به هر حال مشتریان عاشق چشم و ابروی شما نیستند، بلکه جذب کیفیت خدمات و نحوه عملکردتان خواهند شد، مگر نه؟
استراتژی معماری برند مثل یک چراغ قوه به شما کمک می کند تا حوزه فعالیت و دامنه خدمات هر کدام از برندهای زیرمجموعه تان را به خوبی برای مشتریان روشن سازید. شاید این کار در ابتدا سخت به نظر برسد، اما وقتی در معماری برند حرفه ای شدید، مشتریان عاشق کسب و کارتان خواهند شد. مگر یک کارآفرین چه چیزی بیشتر از اینکه مشتریان عاشق شرکتش باشند، می خواهد؟ با این حساب شما باید بدون هیچ چون و چرایی از استراتژی معماری برند به عنوان معجون موفقیت کسب و کارتان استفاده نمایید.
3. جذب سرمایه به راحتی آب خوردن
همانطور که تیم های بزرگ فوتبال برای موفقیت نیاز به پول خرج کردن دارند، شما هم در عرصه کسب و کار باید سرمایه کافی به منظور توسعه شرکت و همچنین رقابت با دیگر کسب و کارها را داشته باشید. اگر همین حالا از شما بخواهند در تیمی مثل رئال مادرید یا بارسلونا سرمایه گذاری کنید، نظرتان چه خواهد بود؟ با توجه به سابقه درخشان این دو تیم در رقابت های معتبر جهانی بعید به نظر می رسد کسی دست رد به چنین پیشنهادی بزند.
بی شک هیچ کس در شرکتی که معلوم نیست وضعیت برندهای زیرشاخه اش چطور است، سرمایه گذاری نخواهد کرد. پس تا زمانی که به خوبی استراتژی معماری برند را اجرا نکرده اید، خودتان را بی جهت برای جذب سرمایه خسته نکنید، چرا که هیچ نتیجه ای به همراه نخواهد داشت.
شاید شما فکر کنید با تبلیغات مناسب و تعامل نزدیک با سرمایه گذارها امکان تامین مالی کسب و کارتان را پیدا می کنید و ماجرا به خوبی و خوشی تمام شود. بی شک این ایده جذابیت زیادی دارد، اما باور کنید یا نه عرصه کسب و کار همیشه مطابق انتظار شما پیش نمی رود. همانطور که گاهی اوقات زندگی خیلی غیر قبل پیش بینی می شود، شاید عرصه کسب و کار هم در یک لحظه شما را کاملا حیرت زده کرده و تمام معادلات تان را برهم بزند؛ همینقدر عجیب، باورنکردنی و در عین حال واقعی!
امروزه سرمایه گذارهای حرفه ای کمتر به ادعاها و وعده های کسب و کارها توجه می کنند و در عوض به دنبال ارزیابی شرایط جاری آنها هستند. اگر بخواهیم ساده و پوست کنده بگوییم، سرمایه گذارها فقط با مشاهده وضعیت مناسب شرکت شما و مدیریت حرفه ای برندهای زیرمجموعه اش دست به جیب شده و اقدام به سرمایه گذاری بر روی شما خواهند کرد.
استراتژی معماری برند با ایجاد نظم در فعالیت شرکت و همینطور ارتباط میان برندهای زیرشاخه، نمایی حرفه ای برای سرمایه گذارها ایجاد می کند. فکر نمی کنم بتوان کسی را پیدا کرد که تمایلی برای سرمایه گذاری در چنین کسب و کاری نداشته باشد.
شاید شما بارها و بارها این جمله را که «مشتریان با چشم های شان خرید می کنند» شنیده اید و درباره درستی اش با خودتان کلنجار رفته باشید. اگر از ما بپرسید می گوییم نه تنها این عبارت درباره مشتریان درست است، بلکه در مورد سرمایه گذارها نیز مصداق دارد. پس بیشتر از این وقت تان را تلف نکنید؛ همین حالا آستین تان را بالا زده و با استفاده از استراتژی معماری برند اثری میخکوب کننده پیش چشمان سرمایه گذارها قرار دهید. اثری که هیچ کس نتواند چشم از آن بردارد و مجبور به سرمایه گذاری شود.
4. فروش زنجیره ای محصولات
مشتریان در تعامل با برندها همیشه به دنبال رفع نیازهای شان هستند؛ نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. حالا اگر شما بتوانید مجموعه ای از نیازهای مشتریان را به طور یکجا رفع کنید، تبدیل به قهرمان مشتریان خواهید شد. ماجرا جالب شد، نه؟ شرکت های بزرگ با ایجاد شمار زیادی از برندهای زیرشاخه و ارائه خدمات گوناگون دقیقا همین کار را تحت عنوان فروش زنجیره ای انجام می دهند.
مطلب مرتبط: هویت بصری برند چیست؟
خیلی از کارآفرینان وقتی صحبت از ایجاد برندهای زیرشاخه برای رفع نیازهای مشتریان می شود، فقط به دردسرهای این مسیر فکر کرده و از زیر بار اجرای آن شانه خالی می کنند. بازیکن والیبالی را در نظر بگیرید که اصلا از تمرین و آمادگی برای مسابقات خوشش نمی آید و همیشه از آن فراری است. احتمالا این بازیکن هیچ وقت در ترکیب تیمش هم قرار نخواهد گرفت، چه برسد به اینکه در مسابقات نگاه ها را به خود خیره کند. وضعیت شما هم اینجا دقیقا به همین شکل است.
اگر خیلی درباره ایجاد برندهای مختلف برای رفع نیازهای مشتریان و فروش زنجیره ای نگران هستید، استراتژی Brand Architecture به دادتان خواهد رسید. شما با این استراتژی می توانید به سادگی هرچه تمام تر خدمات برندهای زیرشاخه تان را به مشتریان معرفی کنید. خب به نظر وقتی مشتریان دقیقا بدانند هر برند شما چه خدماتی ارائه می کند، دیگر دلیلی برای بی توجهی به کسب و کارتان نخواهند داشت، مگر نه؟ این امر یعنی شما بدون دردسر و تحمل سختی هایی که بیشتر شبیه فیلم های هندی است، فروش زنجیره ای تان را شروع خواهید کرد؛ به همین سادگی!
معماری برند در عمل: معرفی 3 الگوی کاربردی
تا اینجا کلاس درس هیجان انگیز و جذابی درباره استراتژی معماری برند برگزار کرده ایم، اما بدون اجرای این استراتژی در عمل هیچ خبری از موفقیت کسب و کار شما نخواهد بود. شما الان مثل فوتبالیستی هستید که کاملا آماده ورود به میدان شده، اما هنوز فرصت بازی به او نرسیده است. حالا ما قصد داریم شما را به زمین مسابقه بفرستیم تا همه را با تکنیک تان میخکوب کنید.
بی شک شما یک شبه نمی توانید استراتژی معماری برند را به خوبی اجرا کنید، بلکه باید برنامه ریزی درستی برای اجرای این استراتژی و کسب موفقیت داشته باشید. اگر فکر کرده اید ما شما را همینجا تنها می گذاریم، در اشتباه هستید. ما اینجا مثل مربی های دلسوز در کنارتان هستیم تا آخرین گام در آشنایی با استراتژی معمای برند را محکم تر از همیشه بردارید. اگر تا اینجای ماجراجویی در دنیای معماری برند برای شما جذاب بوده است، در ادامه نیز همراه مان باشید تا سه الگوی کاربردی برای اجرای این استراتژی در کسب و کارتان را یاد بگیرید.
معماری یکپارچه برندها: همه زیر سایه شرکت مادر
نخستین الگویی که می خواهیم به شما معرفی کنیم معماری یکپارچه برند است. این الگو که خانه برندی (Branded House) نیز نام دارد، براساس ساماندهی تمام برندهای زیرشاخه زیر سایه یک شرکت مادر انجام می شود. خب وقتی شما یک شرکت مشهور و پرطرفدار هستید، دلیلی برای ایجاد برندهای زیرشاخه و رها کردن شان به حال خود وجود ندارد. اگر شما از نام شرکت اصلی تان برای برندهای زیرشاخه استفاده کنید، با یک تیر دو نشان زده اید؛ هم مشتریان را با خدمات مختلف کسب و کارتان آشنا کرده اید و هم نام شرکت اصلی موجب جلب نگاه مشتریان می شود. ماجرا جالب شد، نه؟
فکر می کنم شما دست کم یک بار نام شرکت فدکس (FedEx) را شنیده باشید. این شرکت با 300 هزار کارمند رسمی به طور اختصاصی در زمینه خدمات پستی فعالیت دارد و از همه مهمتر اینکه بهترین مثال در رابطه با اجرای الگوی معماری یکپارچه برند هم است.
شاید شما با خودتان بگویید خدمات پستی حوزه خیلی راحتی است و اصلا نیازی به ایجاد برندهای زیرشاخه در آن نیست. در این صورت باید شما را با دامنه وسیع خدمات شرکت فدکس آشنا کنیم. شرکت فدکس با ایجاد چهار برند زیرشاخه اصلی در زمینه های خدمات پستی تجاری برای فروشگاه های بزرگ، خدمات پستی خانگی، جا به جایی لوازم حساس دفترهای کاری و همینطور خدمات پستی کم هزینه برای کسب و کارهای نوپا فعالیت دارد. فکر می کنم با مشاهده این دسته بندی تصور شما از صنعت حمل و نقل و خدمات پستی کاملا عوض شده باشد و دیگر آن را حوزه ای ساده قلمداد نکنید.
بی شک معماری چندین برند زیرشاخه برای فدکس دردسرهای زیادی داشته است، اما مدیران این برند با انتخاب الگوی معماری یکپارچه به خوبی از اعتبارشان برای جلب مشتریان در هر حوزه استفاده کرده اند. در واقع نام فدکس در تمام برندهای زیرشاخه این برند به چشم می خورد و همین امر هم موجب موفقیت تمام آنها شده است. اجازه دهید با هم روراست باشیم، تا وقتی پای فدکس در میان باشد، اصلا مشتریان به خدمات شرکت دیگری نگاه هم خواهند کرد؟ بی شک جواب این سوال منفی است و همین امر مزیت معماری یکپارچه برند را نشان می دهد.
مطلب مرتبط: سفیر برند
معماری مجزای برندها: هر برند یک خانه برای خودش
دنیای کسب و کار پر از برندهای پرزرق و برقی است که در نگاه نخست هیچ ارتباطی با هم ندارند، اما وقتی با دقت به آنها نگاه کنیم، در عین ناباوری ردپای یک شرکت مادر بزرگ را خواهیم دید. واضح ترین مثال در این رابطه شرکت فولکس واگن است. این غول خودروسازی آلمانی در واقع شرکت مادر برندهایی نظیر آئودی، بنتلی، لامبورگینی، بوگاتی و پورشه است. احتمالا شما تا به حال فولکس واگن را اینقدرها پولدار و بزرگ فرض نمی کردید و حسابی شوکه شده اید؛ دست کم ما که نخستین بار با مشاهده فهرست بلندبالای برندهای زیرشاخه فولکس واگن کاملا حیرت زده شدیم.
فولکس واگن برای معماری برندهای زیرشاخه اش از الگوی معماری مجزا یا به عبارت دیگر خانه برندها (House of Brands) استفاده می کند. فکر نمی کنم کسی حوصله تعریف های پیچیده از الگوهای معماری برند را داشته باشد. به هر حال اگر کسی را پیدا کردید که اینطور فکر نمی کند، ما را هم بی خبر نگذارید. همینکه شما بدانید در الگوی کنونی دقیقا برعکس الگوی معماری یکپارچه برند عمل می شود، کافی به نظر می رسد. به عبارت ساده، شما در معماری مجزای برندها به هر برند زیرشاخه تان اجازه فعالیت مستقل می دهید و فقط از نظر حقوقی شرکت مادر آن خواهید بود؛ به همین سادگی!
مزیت اصلی الگوی معماری مجزای برندها ایجاد فرصتی برای هر برند به منظور پیگیری ماجراجویی منحصر به فردش است. اگرچه اجرای این الگو سخت تر از نمونه قبلی به نظر می رسد، اما در صورت موفقیت شما هر کدام از برندهای زیرشاخه تان شهرت افسانه ای پیدا خواهند کرد. پس اگر شما دوست دارید هر کدام از برندهای زیرشاخه تان ماجراجویی خاص خودش را داشته باشد، حتی یک لحظه هم در اجرای این الگو تردید نکنید.
معماری ترکیبی برندها: جایی در وسط دو الگوی قبلی!
اگر شما هر دو الگوی قبلی معماری برند را دوست دارید، شاید انتخاب از میان آنها برای تان سخت ترین کار دنیا باشد. وضعیت شما در اینجا دقیقا مثل ورزشکاری است که عاشق دوچرخه سواری است، اما نمی تواند از لذت پیاده روی های طولانی هم دل بکند. راهکار پیشنهادی ما در این شرایط استفاده ترکیبی از دو الگوی قبلی معماری برند است.
الگوی معماری برند به صورت ترکیبی (Hybrid) به شرکتها آزادی عملی قابل ملاحظه ای می دهد. شما با انتخاب این الگو دیگر با دردسرهای هر کدام از دو الگوی قبلی دست و پنجه نرم نخواهید کرد، بلکه فقط مزایای معماری یکپارچه و ترکیبی را هدف قرار می دهید؛ همین و بس!
اگر فکر می کنید اجرای الگوی معماری ترکیبی برند خیلی سخت و پیچیده است، باید با یک خبر خوب خوشحال تان کنیم. در واقع اجرای این الگو خیلی ساده و سرراست است. شما فقط باید براساس وضعیت هر کدام از برندهای زیرشاخه تان یکی از دو الگوی قبلی را به کار گیرید. اگر برای شما آزادی عمل در اجرای الگوهای مختلف معماری برند و همینطور شخصی سازی آن مهمترین مسئله است، الگوی معماری ترکیبی پیشنهادی است که نمی توانید آن را رد کنید.
مطلب مرتبط: مدیریت برند
سخن پایانی
حالا که یک دوره آموزشی حرفه ای درباره معماری برند را پشت سر گذاشته اید، نظرتان درباره آن چیست؟ آیا این استراتژی از نظر شما به درد کسب و کارتان می خورد؟ من و همکارانم در روزنامه فرصت امروز امیدواریم مقاله کنونی به شما برای آشنایی با استراتژی معماری برند کمکی هرچند اندک کرده باشد. اگر نظر یا ایده جالبی در رابطه با استراتژی معماری برند و الگوهای آن دارید، خوشحال می شویم همینجا آن را با ما به اشتراک بگذارید.
منابع: