معماری برند یکی از مفاهیم اساسی در زمینه برندسازی محسوب می شود. اگر برند نمای خارجی شرکت ها باشد، معماری برند بر روی ایجاد نمایی جذاب برای مشتریان تمرکز دارد. در موسسه Branding Strategy Insider هدف اصلی کمک به صاحبان کسب و کار در راستای برندسازی موفق است. به منظور بیان عینی تر مطالب گاهی اوقات برخی از پرسش های اساسی بازاریاب ها و صاحبان برند از سوی کارشناس های ماهر ما مورد بررسی قرار می گیرد. در این مقاله ما مشکلات کیتی، نایب رئیس یک موسسه بازاریابی در تورنتو، را مورد بررسی قرار خواهیم داد. پرسش اصلی وی به شرح ذیل است: «من در زمینه کاری ام با دو مشکل اساسی مواجه هستم. چالش نخست مربوط به توسعه کسب و کارم است. موسسه بازاریابی من همچنان با استفاده از افکار مدیریتی استراتژیک در حال رشد است. وقتی پنج ماه پیش من به شرکت اضافه شدم، وضعیت برندمان تقریبا مشابه اکنون بود. در این مدت من موفق به ایجاد تغییرات موردنیاز نشده ام. از سوی دیگر کارشناس های برندسازی شرکت نیز به طور مداوم نسبت به کاستی های موجود در زمینه استراتژی معماری برند اعلام نارضایتی می کنند. به نظر شما چه ایده هایی برای توسعه سطح کسب و کار شرکت در کنار رسیدگی مطلوب به وضعیت معماری برند وجود دارد؟»
بدون تردید پرسش کیتی یکی از رویدادهای پرتکرار در زمینه توسعه کسب و کار محسوب می شود. در حقیقت بسیاری از برندها در فرآیند رشد و توسعه شان با چنین مشکلاتی دست به گریبان هستند. جستوجویی ساده در سایت های مختلف به منظور یافتن ایده هایی برای حل و فصل این وضعیت ما را به یک نکته مهم هدایت می کند: تمام مقالات موجود در فضای اینترنت به صورت جداگانه به دو مسئله توسعه کسب و کار و معماری درست برند پرداخته اند، با این حساب روایت منسجم و هماهنگی از رسیدگی به این امور وجود ندارد. در این مقاله هدف اصلی من بررسی همزمان این دو مسئله در کنار هم است.
مزیت های بهینهسازی معماری برند
به طور معمول معماری درست برند موجب کاهش محسوس نیاز به مدیریت مداوم برند و هزینه های جاری می شود. به علاوه از نقطه نظر مشتریان یک برند با معماری مطلوب دارای ویژگی های آشکارا متفاوت با سایر برندها خواهد بود. این امر فرآیند تصمیمگیری را برای مشتریان بسیار ساده می کند. در نتیجه برند ما امکان دستیابی به فروش و سود بیشتر را خواهد داشت.
مطلب مرتبط: معماری برند / خانه برندسازی شده
یکی از نکات مهم برای هر برندی توسعه آگاهی مشتریان نسبت به حضور و فعالیتش است. اگر ما بهترین محصولات را نیز تولید کنیم، تا زمانی که مشتریان از حضور برندمان در بازار آگاهی نداشته باشند امکان فروش وجود نخواهد داشت. نکته مهم در اینجا عدم کفایت تلاش برای معرفی برندمان به مشتریان است. هدف اصلی ما باید ایجاد تمایز برای برندمان باشد. به این ترتیب مشتریان به هنگام تصمیمگیری برای خرید محصولات پیش از هر برند دیگری به سراغ ما خواهند آمد. متاسفانه بسیاری از برندها نسبت به این امر بیتوجه هستند. به همین دلیل در عمل مشتریان به هنگام تصمیمگیری برای خرید با چند برند شبیه به هم مواجه می شوند.
برخی از مزیت های معماری اصولی برند به شرح زیر است:
• بهبود فرآیند جلب توجه مخاطب های محصولات خاص
• امکان برآورده ساختن نیازهای مشتریان با استفاده از ترکیب ارزش های برندمان با نیازهای آنها
• امکان اطلاعرسانی بهینه در زمینه نوآوری های برندمان در حوزه طراحی محصولات مطابق با نیاز و سلیقه مشتریان
برندسازی اصولی علاوه بر جلب توجه مشتریان فرصت کاهش محسوس هزینه ها را نیز برای برندها فراهم می کند. به این ترتیب بسیاری از هزینه های بازاریابی و تبلیغات شرکت ها در پی برندسازی مناسب کاهش خواهد یافت. به عنوان یک مثال موفق به برند اپل توجه کنید. این شرکت با معماری هوشمندانه برندش به خوبی توجه میلیون ها مشتری در سراسر دنیا را به خود جلب کرده است. به این ترتیب در عمل آنها نیاز چندانی به بازاریابی بری محصولاتشان ندارند. در عوض علاقهمندان به این برند ساعت ها پیش از شروع فروش محصولات تازه اپل پشت درب های فروشگاه صف می کشند.
در مورد مشکل کیتی یکی از مسائل اساسی ناتوانی آنها در ایجاد تمایز میان برندشان و دیگر کسب و کارهای رقیب است. به همین دلیل عدم تغییر وضعیت آنها در طول پنج ماه گذشته کاملا طبیعی به نظر می رسد. این مشکل به خوبی با طراحی ارزش های برندمان براساس نیاز و سلیقه مشتریان حل می شود. در اغلب موارد برندها از پیش دارای ارزش های تدوینشده ای هستند. در چنین مواردی هدف اصلی برندها باید بازتعریف اهداف شان باشد.
مطلب مرتبط: معماری برند از طریق خلق برندی تازه
به عنوان مدیر یک شرکت مسئولیت های بسیار زیادی روی دوش شما خواهد بود. هر بخش کسب و کار دشواری های خاص خود را دارد، با این حال گاهی اوقات تلاش برای انجام مقدار مناسب فروش در زمینه بازاریابی دشوارترین کار دنیا محسوب می شود. حتی با داشتن بهترین محصولات و خدمات نیز نباید نقش عامل انسانی بر روی تصمیم مشتریان را نادیده گرفت. مشکل بسیاری از برندها در مسیر توسعه شان عدم توجه به نقش عامل انسانی است. یک برند علاوه بر چهره ای حرفه ای باید برای مشتریان ویژگی های انسانی نیز داشته باشد. در غیر این صورت حوزه کسب و کار کاملا سرد و بیروح خواهد بود. به نظر من در چنین شرایطی وظیفه مدیر شرکت ترغیب کارمندان برای مشارکت در فرآیند برندسازی و توسعه کسب و کار در کنار تقویت روحیه ایدهپردازی آنهاست. کارمندان یک شرکت توانایی انکارناپذیری در زمینه افزایش وجه انسانی آن دارند. به این ترتیب باید از این ویژگی نهایت استفاده را برد. بدون تردید استفاده از توصیه های این مقاله برای برندهای دارای چالش های مشابه کیتی راهگشا خواهد بود. با این حال باید به جستوجو برای ایده های بهتر ادامه داد. کسب موفقیت در حوزه برندسازی فقط با اتکای توصیه های فعلی امکانپذیر نیست.