کمیک استریپ شیوهای است که اصولا زمانی در تبلیغات مورد استفاده قرار میگیرد که قرار است اطلاعات زیادی به مخاطب منتقل شود؛ اطلاعاتی که در تبلیغات چاپی بهصورت چندکلمهای امکان انتقال آن نیست. اگر چنین پیامهای طولانی بهصورت چاپ به کار رود، به دلیل طولانی بودن متن، خواننده انگیزهای برای خواندن ادامه پیام پیدا نمیکند. این روش معمولا از طریق مکالمه دو نفر و در داستانی بسیار کوتاه و معمولا در دو یا سه پنل روایت میشود. این نوع از تبلیغات مانند تبلیغات تلویزیونی عمل میکند.
معمولا در پنل اول، معرفی فضا و موضوع به تصویر کشیده میشود، به نوعی که هم از طریق دیالوگها و هم از طریق تصویرسازی جذاب، توجه مخاطب را جلب کند، سپس در چند پنل بعدی اطلاعات موردنظر از طریق یکی از شخصیتها به شخصیتهای دیگر و در نتیجه خواننده منتقل میشود. البته شیوه متننویسی فرقی در نوع چاپ ندارد ولی عموما در چاپهای سیاه و سفید روزنامهها اصولا برای زیبایی بیشتر، از رنگ کردن پنلها خودداری میکنند و به خطهای طراحی بسنده میکنند.
مهمترین نکتهای که در کمیکبوکها چه تجاری و داستانی و چه تبلیغاتی باید رعایت شود، متن و دیالوگهاست که باید بسیار موجز و کوتاه ولی تاثیرگذار باشد به نحوی که در کوتاهترین جمله، همه اطلاعات و فضاسازی به خواننده منتقل شود. نکتهای که عموما در کمیکبوکهای ایرانی به دلیل آشنایی نداشتن به این مدیا و حضور بسیار کمرنگ این مدیا در ایران وجود دارد این است که بیشتر در تصویرسازی خلاصه میشود. همچنین رسانههای محیطی مانند پوستر و بیلبورد معمولا در جهت معرفی مسکات و شخصیت کمیکاستریپها در کنار محصول اصلی مناسب نیستند. اصولا کسی در خیابان و محیطهای عمومی وقت خواندن چند پنل پشت سر هم را ندارد ولی این سبک در روزنامهها و مجلهها میتوانند نقش بسیار پر رنگی داشته باشند.
ارتباط مخاطب ایرانی با کمیک استریپ
نوع برخورد با مقوله کمیک استریپ چیزی نیست که عموما در فرهنگ ما وجود نداشته باشد. کمیکها بیشتر از صد سال است که به انواع مختلف در دسترس مردم بیشتر کشورها وجود دارند ولی عموما به دلایل زیادی در کشور ما بهایی به آن داده نشده و عموما به کتابهای بچگانه خلاصه شده است. همین نکته باعث شده که هنرمندان کمتر به سمت مدیا بروند و در کل میتوان گفت که تقریبا فقط هنرمندان طراح به این سمت گرایش پیدا میکنند و معمولا در کارهای چاپ شده میتوان تنها اشتیاق به طراحیهای زیبا را دید؛ در صورتی که در بیشتر کشورها، بسیاری از بهترین نویسندهها در این صنعت فعالیت دارند و ترجیح میدهند داستانها و ایدههای خود را به صورت ترکیبی از کتاب و فیلم به خوانندگان منتقل کنند.
نکتهای که دوستان فعال در حوزه تبلیغات معمولا فراموش میکنند این است که جدا از گرافیک نوولها که عموما داستانهای جدی را روایت میکنند، حتی کمیکبوکهای جریان اصلی مثل بتمن و سوپرمن، محبوبیت خود را نه از تصویرسازیها که بیشتر از داستانها و متنهای قوی بهدست آوردهاند و تصویرسازیها صرفا کمک برای سینماییترکردن و جذابترکردن متنها هستند. شاید دلیل اصلی که باعث شده مخاطب ایرانی تاکنون نتوانسته ارتباط خوبی با این مدیا داشته باشد، همین است. با استناد به این توضیح، نکته اصلی در تبلیغات کمیک استریپی را نه در طراحیهای زیبا، بلکه در متنهای موجز و خلاقانه و هوشمندانه میدانم و عدم وجود این نکته، فارغ از تصویرسازی قوی یا ضعیف، باعث موفقیت یا عدم موفقیت این نوع تبلیغات برای مخاطب ایرانی میشود.
استفاده از کمیک استریپ در کشورهای دیگر
کمیکاستریپهای تبلیغاتی میان شرکتهای خارجی طرفداران فراوانی دارد. برای مثال، پلیس ژاپن برای خود یک مَسکات (شخصیت فانتزی) دارد و در تبلیغات و توضیحات روزنامهای خود معمولا از این کاراکتر در چند پنل با فرم کمیک استریپ استفاده میکند. (البته در ژاپن از لفظ مانگا به جای کمیک استریپ استفاده میشود). این شخصیت بانمک و فانتزی شاید در نگاه اول برای سازمانی مثل پلیس یک کشور امری ناپسند بیاید، ولی در طولانیمدت و با استمرار و همینطور با استفاده از کمپینهای هوشمندانه و هدفمند این سازمان در پشت این شخصیت، این کاراکتر نقش بسزایی در اطلاعرسانی ایجادکرده و از خشکی و خستهکننده بودن توضیحات قضایی تا حد بسیار زیادی کاسته است. این امر میتواند برای برندها و سازمانهای ایرانی الگوی خوبی باشد.