متولی صدورمجوز اجرای کنسرتها همانطور که همه مسئولان نیز به آن اذعان دارند، وزارت ارشاد است. این مبحث جدای از آن است که همه ترانهها، آلبومها و موسیقیها از این وزارتخانه مجوز میگیرند و افرادی که اجرای کنسرت دارند همین ترانهها را اجرا میکنند که اغلب در صداوسیما نیز پخش میشود.
در این میان شرکتهایی که برگزاری کنسرتها را برعهده دارند برای اجرای هر کنسرت مسیر مشخص و دشواری را طی میکنند؛ مسیر دشوار و هزینهبری که با لغو کنسرت ضررهای کلانی به این شرکتهای کنسرتگذار وارد میکند. پیش از برگزاری کنسرت مراحل مختلفی طی میشود که همه آنها نیازمند پرداخت هزینه است، اینگونه نیست که وقتی کنسرتی لغو شود آن هزینهها هنوز پرداخت نشده باشد و تصور کنیم که با لغو کنسرت اتفاقی نیفتاده و هزینهای نشده است.
در زمان دریافت مجوز، کنسرتگذار باید مکان اجرای کنسرت را تعیین کند و با قراردادی که در دست دارد برای مجوز کنسرت اقدام کند. یعنی هزینه مکان براساس قرارداد باید پرداخت شود. حال هزینه تبلیغات، آگهیهای روزنامه، هماهنگیها، هزینه نیروی انتظامی و مکانهایی را که فروش بلیت را برعهده دارند اضافه کنید تا ببینید با لغو کنسرت چه هزینه کلانی از جیب برگزارکنندگان میرود. مدام بحث مقابله با تهاجم فرهنگی مطرح میشود. سوال این است که چگونه باید این اتفاق بیفتد؟! مگر غیراز این است که این کنسرتهایی که براساس فرهنگ و قوانین ما برگزار میشود یکی از نمادهای همین مبارزه با تهاجم فرهنگی است؟ جمعیت جوان ما بالغ بر 20میلیون نفر است که نیازهای خاص خودشان را دارند و اگر ما نتوانیم این نیازها را برآورده کنیم به نمونههای غیربومی و غربی پناه میبرند که این امر به نفع کشور نخواهد بود. برخلاف سینما که اگر فیلمی توقیف شود، ارشاد موظف است هزینه ساخت فیلم را بپردازد، موسیقی پشتوانهای برای جبران ضررهای مادی ندارد. متاسفانه در موسیقی اینگونه نیست.
موسیقی در میان دیگر هنرها خیلی مظلوم واقع شده است. در این حوزه نیز کسی هزینهای را که از جیب اهالی موسیقی و کنسرتگذاران میرود جبران نمیکند. اینکه ارگان یا نهادی وجود داشته باشد که بتوانیم به آن شکایت کنیم زمانی قابل تامل است که از اساس مشکل را حل کنیم. مشکل اصلی ما موسیقی است. تکلیف موسیقی در کشور ما مشخص نیست که آیا مجاز است یا مجاز نیست. مبتذل است یا نیست. حلال یا حرام است. همین امر سبب شده تا هیچ نهاد و مسئول و قدرتی پشت موسیقی نایستد و از آن حمایت نکند. در کل کنسرتهایی که لغو میشود، ضرر آن از جیب کنسرتگذار پرداخت میشود. میانگین ضرری که کنسرتگذار متقبل میشود در تهران و شهرستان متفاوت است. در تهران هزینه مکان اجرا، قیمت بلیتها و تعداد اجراها نسبت به شهرستانها بیشتر است و این سبب میشود که ضرر لغو کنسرتی در تهران بسیار بیشتر از لغو آن کنسرت در شهرستان باشد. هرچند در شهرستانها هزینه رفتوآمد اضافه میشود ولی باز هم هزینه کمتری نسبت به تهران میبرد. میانگین کنسرتی که در تهران لغو میشود چیزی حدود 50 میلیون تومان ضرروزیان آن میشود؛ رقمی که سبب میشود بسیاری از افرادی که در این حوزه فعال هستند عطای آن را به لقایش ببخشند. اغلب افرادی که بلیت کنسرتها را تهیه کردهاند نسبت به بازپرداخت هزینه بلیتشان شاکی هستند.
تاخیر پرداخت هزینه بلیت کنسرتها چون از طریق اینترنت و رزرو است سبب میشود که دستیابی به خریداران سخت شود، بنابراین تا بتوان آمار و نشان همه افراد را به دست آورد زمانبر است وگرنه ربطی به عدم توانایی مالی کنسرتگذار برای پرداخت هزینه بلیتها ندارد. با توجه به صحبت وزیر کشور که گفته است فقط 9 کنسرت لغو شده است، باید گفت تعداد کنسرتهایی که لغو شده به لحاظ کمی زیاد نیست و اغلب آنها در شهرستانها اتفاق افتاده است. در شهرستانها به دلیل محیط کوچک و تفاوت دیدگاهها برگزاری کنسرتها با چالشهای بیشتری روبهرو است. نظارت ارگانهای مختلف در شهرستانها بیشتر است و مردم در شهرستان با دیدگاه سختگیرانهتری به موسیقی نگاه میکنند که همین باعث میشود در شهرستان احتمال لغو کنسرتها بیشتر باشد. تهران خودش کشور جدایی به حساب میآید و شرایط متفاوت از شهرستانهاست.
دلیل لغو کنسرتها به نوع کنسرت و افرادی که آن کنسرت را برگزار میکنند بستگی دارد. گاه نوع اجرای یک خواننده چون خیلی بااحساس و شور برگزار میشود برای برخی قابل پذیرش نیست. گاه نوع پوشش خواننده و گروه نامناسب است که با مزاج برخی سازگار نیست اینها سبب لغو کنسرت میشود. شاید موسیقیهایی بوده که حساسیتبرانگیز بودهاند. هرچند هزینه اصلی را کنسرتگذار متقبل میشود اما خواننده نیز در این میان بینصیب نیست. درست است که خواننده و گروه موسیقی هزینه مادی نمیپردازد ولی به لحاظ روحی و روانی خواننده و آن گروه موسیقی لطمه میبینند. به هر حال وقتی گروهی کنسرتش لغو میشود تبعاتی را با خود دارد که صدمهزننده است. برای جلوگیری از تکرار این اتفاقات به نظر من لازم است که زیرساختها تغییر کند. افراد نسبت به نوع کنسرتها و موسیقیها کمی آگاهتر شوند و بدانند که این کنسرتها فراتر از آن چیزی که در تلویزیون و سیدیهای مجاز ارائه میشود نیستند.
شاید با این آگاهسازی تا حدی از حساسیتها کاسته شود و دیگر شاهد لغو کنسرتها نباشیم. باید این آگاهی ایجاد شود که بهتر است موسیقی سالمی که توسط کارشناسان تایید شده و در مکانهای مناسب و مورد تایید اجرا میشود به جوانان ارائه شود. تا اینکه این نیاز را تامین نکنیم و آنها نیاز خود را توسط موسیقیهای لسآنجلسی و در پارتیهای شبانه و زیرزمینها دنبال کنند. اینگونه میشود تا حدی نگاههای سلیقهای را همراه کرد.
* مدیر شرکت آوای نکیسا