داستانهای رضا یزدانی دنبال کردنی است. حتی اگر شما علاقهای به موسیقی راک نداشته باشید یا به هیچ عنوان با پوشیدن کت چرم در چله تابستان روی سنی با آن همه رنگ، نور و صدا ارتباط برقرار نکنید، بدتان نمیآید یک نگاهی به تصاویر و تیترهای خبری مرتبط با او بیندازید. رضا یزدانی با سروصدایی اندک و با محدودیتهایی در موسیقی، مخصوصا آن نوعی که او دنبال میکرد وارد صحنه شد، بیبرنامگی و صرفا توجه او به موزیک را میتوان در سالهای اول حضور او در مارکت موسیقی، به خوبی مشاهده کرد اما رضا یزدانی هنرمند باهوشی است که به محض به شهرت رسیدن به برند شخصیاش توجه و راه و رسم ستاره ماندن را به خوبی درک کرد.
رضا یزدانی، قابلیتهای خودش، سبک موسیقیاش و حتی نقاط ضعفش را خوب میشناسد و با در کنار هم قرار دادن آنها هویتی منحصر به فرد برای خودش ساخته است. رضا یزدانی با گیتاری به دوش، کت چرم، پیراهنهای طرحدار، کمربندهای خاص و موهای آشفته از خودش تصویری مشخص ساخته و خوب حواسش است که این چهره را در کنسرتهایش، عکسهای تبلیغاتیش یا حتی پستهای نیمهخصوصیاش در فضای مجازی حفظ کند.
توجه او به ایجاد هویت یکپارچه علاوه بر سبک و شیوه اجرای موسیقی که البته مورد بحث ما نیست، در نامگذاری آلبومهای او نیز به چشم میخورد. او با هوشیاری هر چه تمامتر درست در ابتدای مسیر برندسازی سه گانهای با نامهای «ساعتها خوابن»، «ساعت 25 شب» و «ساعت فراموشی» به بازار عرضه میکند و ساعتها را به نام خود میزند.
برندسازی با خاطره بازی
رضا یزدانی با آهنگ «لاله زار» شهرت پیدا میکند، ترانهای که در آن بهصورت هوشمندانه علاوه بر استفاده از تصاویری که متعلق به دوره او نیست، خاطرهای ندیده و آشنا را برای همنسلانش، یادآوری میکند و از محبوبیت چهرههای سینمایی برای یارگیری بیشتر استفاده میکند. رضای لالهزار با کنار هم قرار دادن صدای خسته، سبک خاصش و البته همکاری با نماد سینمای فارسی ایران، مسعود کیمیایی و با وام گرفتن از تصویری که کیمیایی و فیلمهای گذشته و حال او در ذهن مخاطب شکلداده، گروهی دیگر از مخاطبان را به خود نزدیک و خودش را به این تصویر عجیب و غریب مرموز بیشتر شبیه میکند. رضا یزدانی در بیشتر فیلمهای کیمیایی حضور دارد و برای باور پذیرتر کردن علاقهاش به طرز فکر و سبک کیمیایی و فیلمهایش، بیدریغ در برنامههای خصوصی و عمومی کیمیایی شرکت میکند و عکسهای دو نفره و سه نفرهاش با کیمیایی پدر و پسر را منتشر میکند. با این حال بهطرزی هوشمندانه با حضور در فیلم «طهران، تهران» نهتنها خودش را به برند شهری تهران نزدیکتر میکند که هم مسیر با جوانهایی با دغدغههای خاصتر، جدی زیر لب زمزمه میکند «من با زندگی شعرم یا با تو شوخی نداشتم، واسه تو شوخی بودیم اما خیلی تلخه سرنوشتم. حالا هی غلط بگیر از دیکتههای نانوشتهام، یا که اوراق بهادار بده جای سرنوشتم.»
با همین رویکرد با ترانه «کسی از ما جهان آرا نمیشه» او ثابت کرد میتواند حرفهایی داشته که با وجود ظاهری متفاوت به دل مخاطب بنشیند و با او همراه شود. راک استار، پیکان سواری که ماشینش را با خیال راحت کنار جاده پارک کرده است، بیعجله و بیهیاهو تکههای پازل هویتسازیاش را کنار هم میچیند. سفیر برند چرم میشود که عجیب به شکل و شمایلش میآید و برای تکمیل کردن این تصویر بهعنوان حیوان خانگیاش شاهینی را روی بازوانش مینشاند.
رضا یزدانی اصول برندسازی را خوب یاد گرفته و میداند رسانهها از او خبر میخواهند، خبرهایش را گلچین میکند و تر و تمیز در اختیار رسانهها میگذارد، بیحاشیه و قطعا برنامهریزی شده! ارتباط او با سینماییهای قدیم و جدید علاوه بر افزایش مخاطبانش، خبرهای او را در رسانههای مختلف جذابتر میکند. با این استراتژی بهرغم اینکه شاید طرفداران پر و پا قرص رضا یزدانی خیلی هم برنامههای رسانههای عمومی را دنبال نکنند، حضور و نگاهش را از رسانه فراگیر و عامه مردم دریغ نمیکند، او برای تیتراژ سریالهای تلویزیون میخواند و در حرکتی خاصتر صدا و سبکش را به انیمیشن بادکنکی، ساده و روان ابرقهرمان هم میخوراند!
با این حال ممکن است خیلیها هم از او، سبک موسیقیاش و حتی استایل لباس پوشیدنش خوششان نیاید و حتی بهشدت در تقابل با سلیقه آنها باشد که باز این هم ثابت میکند رضا یزدانی برنامههای برندسازیاش را درست اجرا میکند. او برای گروه خاصی از مخاطبان، برندش را تعریف کرده و میکند ولی شهرت و ایجاد آگاهی از برندش را در بخش وسیعی گسترش میدهد.
رضا یزدانی در عین حال که در جمع ستارههای موسیقی است و با آنها آلبوم مشترک میدهد اما فاصله خود را از شلوغی این مارکت حفظ کرده و میگذارد که مخاطب بهراحتی او را در این میان شناسایی کند. او از خودش تصویری ساخته که در کنار حرفه موسیقی، استایل و شمایلی منحصر به خودش را دارد.
یزدانی اینجا،
یزدانی همه جا
وقتی داستانهای کاری رضا یزدانی را دنبال میکنی، اینگونه بهنظر میرسد. او تمام طول روز و هفته را مشغول سر و سامان دادن به برندش است. اجرای کنسرتهای کم فاصله در برج میلاد تهران بهگونهای که انگار برج میلاد، پذیرایی خانهاش باشد، تور دور ایــران و حتـــی کنسرتهـــای بــرون مرزی او را همیشه خبــرســاز میکنــد. کنسرتهـــای پــر هیجانی که بلافاصله عکسهــایــش را در شبکههای اجتماعی منتشر میکند تا طرفدارانش بهراحتی احساسات خودشان را از بودن یا نبودن در برنامههای او با هم به اشتراک بگذارند. کافی است نگاهتان به سایت رسمی رضا یزدانی بیفتد، موزیک، رنگ و انیمیشن او در بک گراند بدون نیاز به نگاه کردن به نام سایت به شما اطلاع میدهد که در فضای مجازی متعلق به او هستید. میتوانید بهراحتی ویدئوها و آهنگهای او را دانلود کنید و تکتک خبرهای مربوط به او را بخوانید. اگر هم جو زده شوید میتوانید کد آهنگ مورد علاقهتان را برای پیشواز انتخاب کنید. رضا یزدانی از تمامی امکانات نقاط تماسش با مخاطبان برای ایجاد ارتباط و توسعه آن استفاده میکند. در ادامه مسیر برندسازی شخصی رضا یزدانی به شیوههای ارتباطی با مخاطبان و طرفدارانش میرسیم، باشگاه هوادارانی که به روز خبرهای رضا را برای دوستدارانش ارسال میکند و اگر شما او را در هر کدام از صفحات اجتماعی داشته باشید میتوانید هر روز بهروز شدن صفحه شخصیش را دنبال کنید. اگر دنبال خبری از رضا یزدانی باشید او شما را بیخبر نمیگذارد! و البته با شیوه خودش هر از گاهی به غیراز خبررسانی مراتب علاقهاش را به طرفدارانش یادآوری میکند، بله! شما اگر خبرهای رضا یزدانی را دنبال کنید، عبارت «در ضمن عاشقتونم» نباید به نظرتان غریبه باشد.
مردمداری با برندی یکپارچه
رضا یزدانی نام عجیب و غریبی ندارد، اما استایل لباس پوشیدنش مخصوص خود اوست. چهره رضا یزدانی ممکن است از معیارهای زیباییشناسی فاصله داشته باشد، اما مردمشناسی و مردم داریش او را جذاب میکند. بهطور مشخص رضا یزدانی بهرغم نام و چهره ساده که در نگاه اول دارد، برای خودش ویژگیهای انحصاری را تعریف کرده که عجیب به نام و سبکش چسبیده است. رضای راک ایران، گیتار الکتریکش را در پیکان قراضه میگذارد، در برج میلاد از لاله زار میگوید و حس تاریخ را با موهای از پشت بسته فریاد میزند و از این تضادها، برای برندش یکپارچگی میسازد.
در نهایت میتوان گفت حتی با وجود کاستیهایی که ممکن است او در حرفه تخصصی موسیقی داشته باشد، با تکیه بر برنامههای برندسازیاش، در جایگاهی با فاصله از همصنفیهای خودش قرار گرفته است. او پکیجی از موسیقی را که عام نیست، سبک لباس و پوششی منحصر به فرد و ارتباطاتی مدیریت شده و حتی موزیکویدئوهایی با سبک و سیاق هنری خاص خودش را که این روزها حسابی برایش سروصدا راه انداخته است، در کنار هم قرار میدهد تا نشان دهد نامش برندی است که تصویری مشخص را در ذهن مخاطب ایجاد میکند.
تصویری با جایگاهی تعریف شده که اجازه دارد در جایی که به سیگار دست بازیگری در پوستر فیلم ایراد میگیریم، او با صدای بلند در کنسرتهای چند صد نفرهاش فریاد کند: «سیگار پشت سیگار» و هیچکسی نه او، نه طرفدارانش و نه مدعیالعموم اتفاق ناخوشایندی برایشان نیفتد.