رهبران تجاری بزرگ تا حد زیادی شبیه قهرمانان ورزشی یا هنرمندان مشهوری هستند که به محض ورود به سالن مورد تشویق بی پایان حاضران قرار می گیرند. شاید فکر کنید آنها خیلی خوش شانس هستند یا حتی از فرمول «حضور در زمان و مکان درست» سود می برند اما راستش را بخواهید موفقیت به عنوان رهبر تجاری چندان هم شانسی نیست. سالانه هزاران نفر با آرزوهای دور و دراز وارد دنیای رهبری تجاری می شوند. با این حال تا آخر همان سال فقط تعداد انگشت شماری از آنها در بازار دوام خواهند آورد. با این حساب رهبران تجاری موفق حتما تمایز آشکاری با بقیه دارند. وگرنه آنها هم در بین انبوه کارآفرینان شکست خورده قرار می گرفتند، مگر نه؟
ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم کارآفرینان بزرگ برای اینکه تبدیل به رهبر تجاری شوند، باید چند تا تجربه اساسی را پشت سر بگذارند. این تجربه ها به مثابه کلاس های مهارت افزایی است که به آنها برای اثرگذاری بهتر بر روی مشتریان کمک کرده و جلوی شکست در همان ابتدای شروع به کار را می گیرد.
بی شک برای کارآفرینانی که همیشه عجله دارند، تحلیل تجربه های مورد بحث در این مقاله یکی از کارهای عذاب آور خواهد بود. با این حال اگر دوست دارید کارتان را اصولی شروع کرده و جایی برای شکست های ریز و درشت نگذارید، کمی صبر هیچ وقت بد نخواهد بود. یادتان نرود هیچ دستاوردی در این دنیا رایگان نیست. پس با کمی صبر و تحمل در ابتدای کار آینده تان در عرصه رهبری تجاری را تضمین کنید.
مطلب مرتبط: رهبری استارت آپ و ستون های اساسی آن
ما در ادامه سعی می کنیم بدون صحبت های کلیشه ای از چندتا تجربه مهم برای تقویت مهارت های رهبری تجاری پرده برداریم. این امر به شما کمک می کند تا در مواقع ضروری برنامه و الگویی برای فعالیت کاری داشته باشید. باور کنید یا نه، خیلی از کارآفرینان به خاطر ناتوانی در واکنش مناسب به چالش ها در بازار هیچ وقت خودشان را به عنوان رهبر تجاری معرفی نمی کنند. پس اگر دوست دارید یکبار برای همیشه وارد دنیای رهبری تجاری شوید، این مقاله تکه گمشده پازل کسب و کارتان است.
تجربه هایی برای ورود به دنیای رهبری تجاری
وقتی از تجربه های کلیدی برای رهبری تجاری حرف می زنیم، خیلی ها به فکر تجربه های بی نهایت سخت یا حتی شرایط تجربه شکست می افتند. قبول دارم هر شکستی مقدمه پیروزی است اما قرار نیست آدم خودش را با چنین افکاری شکنجه کند. در عوض مشارکت در کارها و فعالیت هایی که مهارت آدم را بیشتر می کند، گزینه بهتری خواهد بود. اینطوری شما بدون اینکه خیلی به خودتان فشار بیاورید، کوله بار مهارت و تجربه تان روز به روز بیشتر می شود. اجازه دهید بدون هیچ مقدمه کلیشه ای یک راست برویم سراغ اصل مطلب. این شما و این هم تجربه های مورد نیاز برای ورود به دنیای رهبری تجاری.
تجربه اول: فروش محصولی که هیچ طرفداری ندارد!
محصولاتی مثل آیفون یا جدیدترین کفش آدیداس نیازی به فروشنده های ماهر ندارند. مردم در سراسر دنیا آرزوی استفاده از این محصولات را داشته و حتی پیش خرید چنین محصولاتی نیز در عرض چند دقیقه تمام می شود. با این حساب فروشنده ای که تازه امروز کارش را شروع کرده باشد نیز می تواند کلی آیفون یا هر محصول مشهور دیگری را به فروش برساند.
اشتباهی که خیلی از کارآفرینان در زمینه ورود به رهبری تجاری مرتکب می شوند، اشتباه گرفتن این حوزه با تجربه های ساده شان است. مثلا کسی که چند ماهی عضو تیم روابط عمومی یک برند بزرگ بوده، یکهو به سرش می زند خودش یک موسسه روابط عمومی تاسیس کند. شاید فکر کنید این ایده برگ برنده ای برای کارآفرین قصه مان خواهد بود اما وقتی پای چالش ها به ماجرا باز شود، دیگر هیچ کس از او طرفداری نخواهد کرد. درست به همین خاطر ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم هر کارآفرینی قبل از تبدیل شدن به یک رهبر تجاری همه فن حریف باید تجربه ای نسبتا سخت در داشته باشد.
مطلب مرتبط: رازهای رهبری تجاری که هر مدیرعامل استارت آپی باید بداند
تجربه مورد نظر ما در این بخش فروش محصولی است که هیچ کس علاقه ای بدان ندارد. این محصول می تواند در حوزه این بی نهایت پرت باشد یا اینکه کالایی تازه محسوب شود. وقتی یک برند تازه کارش را شروع می کند، معمولا طرفدارهای زیادی ندارد. چه بسا در همان ماه های اول کلی از سرمایه برند معطل بماند و هزاران محصول در انبار خاک بخورد. این شرایط برای هیچ کارآفرینی ساده نیست اما آنقدر در عمل تکرار شده که خیلی ها آن را طبیعی قلمداد می کنند.
ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم یک رهبر تجاری باید توانایی فروش بالایی داشته باشد. شما حتی اگر بهترین ایده های دنیا برای برندتان را هم داشته باشید، باز هم آخر هر ما براساس مقدار سودی که کسب کرده اید مورد داوری دیگران قرار می گیرید. پس چه بهتر که کارتان را طوری پیش ببرید که جای هیچ اما و اگری باقی نماند.
قبول دارم فروش محصولاتی که کمتر کسی علاقه ای بدان ها دارد، کار ساده ای نیست. هدف ما هم اینجا مجبور کردن شما به فروش واقعی نیست. بلکه ماجرا بیشتر به نوعی محرک روانی بستگی دارد. اجازه دهید از یک مثال کلیدی برای توضیح منظورمان استفاده کنیم. وقتی یک فوتبالیست جوان وارد تیمی مثل رئال مادرید می شود، هفته های اول بی نهایت سختی را پشت سر می گذارد. چرا که او تازه اول راه است و در عین حال با کلی ستاره درجه یک هم تیمی شده که حتی یک دقیقه هم فرصت بازی به او نمی دهند. در چنین شرایطی اگر بازیکن قصه ما خیلی زرنگ باشد، بعد از چند هفته سعی و تلاشش را بیشتر می کند تا سرمربی در بازی های مهم روی او نیز حساب باز کند. این کار ممکن نیست مگر با تمرین بیشتر و بیشتر. فکر می کنم حالا هدف ما از طراحی چنین چالش و تجربه ای برای ورود به دنیای رهبری تجاری را متوجه شده باشید، مگر نه؟
تلاش برای فروش محصولی که طرفداران کمی در بازار دارد، شما را مجبور به افزایش مهارت های تان می کند. مثلا اگر آدم درونگرا و گوشه گیری باشید، این چالش کم کم از شما آدمی فعال و برونگرا می سازد. اینطوری در آینده هیچ مشکلی برای ارتباط با خریداران یا حتی کارمندان برند نخواهید داشت.
تجربه دوم: مشارکت در کارهایی خارج از محدوده امن تان!
هر کسی در زندگی یک محدوده امن برای خودش تعریف می کند و معمولا تا آخر عمر در آن جاخوش خواهد کرد. انگار که بیرون از این محدوده همه چیز با دعوا همراه است و هر لحظه احتمال بروز فاجعه ای بی نظیر می رود. بی شک شما هم در دنیای کسب و کار کمابیش چنین تجربه هایی را داشته اید. مثلا برای کسی که همه عمرش طراح دکوراسیون برج های بزرگ بوده، طراحی دکور خانه های معمولی خارج از محدوده امنش خواهد بود. اینطور فعالیت ها حسابی آدم را به چالش کشیده و چه بسا تمام انرژی تان را نیز هدر دهد. درست به همین خاطر کمتر کارآفرینی به طور داوطلبانه از این تجربه ها استقبال می کند.
ما در روزنامه فرصت امروز مشارکت در کارهایی خارج از محدوده امن را تجربه ای بی نظیر برای تبدیل شدن به یک رهبر تجاری می دانیم. قبول دارم این کار خیلی راحت به نظر نمی رسد، اما دست کم شما را با شرایطی کاملا تازه مواجه می کند. باور کنید یا نه، خیلی از کارآفرینان وقتی با شرایط تازه رو به رو می شوند، در یک چشم به هم زدن دستپاچه شده و بند را آب می دهند. آن وقت حتی بهترین رهبران تجاری دنیا هم نمی توانند به داد آنها رسیده و اوضاع کاملا به هم می ریزد.
اگر شما در طول سال های اخیر تجربه کارهای متفاوت از حوزه تخصصی تان را داشته اید، خیلی خوب با اوضاع غیرقابل کنترل دنیای رهبری تجاری آشنا هستید. از این نظر شما مثل یک سرمربی فوتبال خواهید بود که بعد از برنامه ریزی های دقیق در رختکن یکهو تیمش همان دقیقه اول گل می خورد. بی شک سرمربی های حرفه ای خیلی خوب بلدند تیم شان را از این ماجرا نجات دهند. با این حال آدم های تازه کار خیلی زود روحیه شان را باخته و شکست را قبول می کنند.
فعالیت در خارج از حوزه تخصصی علی رغم همه سختی هایی که دارد، شما را با واقعیت های دنیای رهبری تجاری رو به رو خواهد کرد. دقیقا به همین خاطر است که اغلب رهبران تجاری بزرگ دنیا کلی تجربه گوناگون در حوزه های مختلف داشته اند. شما با چنین کاری خودتان را یک قدم هم که شده به سمت موفقیت نزدیکتر خواهید کرد. پس منتظر چه هستید؟ همین امروز دست به کار شده و کمی خودتان را به چالش بکشید. قول می دهم اینطوری خیلی به شما سخت نگذرد و خیلی زود هم تبدیل به یک رهبر تجاری افسانه ای شوید.
مطلب مرتبط: تفاوت بین رهبری تجاری و مدیریت چیست؟
تجربه سوم: پذیرش مسئولیت های مدیریتی چالش برانگیز
به نظر شما مدیریت کار ساده ای است؟ شاید جواب این سوال وقتی در یک استارت آپ کوچک فعالیت دارید و کلی مدیر دیگر کنار دست تان هستند، مثبت باشد اما وقتی پای برنده ای بزرگ به ماجرا باز می شود، دیگر هیچ چیز ساده ای در میان نخواهد بود. دنیای مدیریت برخلاف تصور بسیاری از کارشناس ها همیشه ساده نیست. شما گاهی اوقات بار مسئولیت بی نهایت سنگینی را به دوش می کشید و باید جواب هزاران نفر را بدهید. مثلا در یک شرکت بازاریابی، شما علاوه بر اینکه باید جواب مشتریان، که اتفاقا برنده ای بزرگ هستند، را بدهید بلکه با کلی سرمایه گذار و صدالبته کارمندان کنجکاو نیز رو به رو هستید. مدیریت همزمان و درست این افراد کاری نیست که از عهده یک نفر تک و تنها بربیاید؛ البته مگر اینکه یک رهبر تجاری عالی باشید!
مشارکت در کارهایی که شما را به چالش می کشد، به طور ناخودآگاه انگیزه تان برای یادگیری را بیشتر خواهد کرد. اینطوری شما می توانید از شر تنبلی موقع یادگیری مهارت های تازه خلاص شوید. شما را نمی دانم، ولی من که هر وقت با مشکلی اساسی رو به رو می شوم و آدم های ماهرتر را می بینم، انگیزه ام برای یادگیری نکات تازه و بهبود مهارتم بیشتر می شود. اگر شما هم روحیه جنگجویی داشته باشید، احتمالا با قرار گرفتن در موقعیت های چالش برانگیز حسابی انگیزه تان تقویت خواهد شد.
یادتان نرود هدف اصلی در این بخش تجربه مسئولیت بالا در زمینه مدیریت است؛ چراکه بعدها به عنوان رهبر تجاری باید از پس هزاران مسئولیت ریز و درشت بربیایید و صدالبته زیر بار این چالش ها خم هم به ابرو نیاورید. پس قبل از اینکه اوضاع تان حسابی به هم بریزد و به عنوان رهبر تجاری کاملا گیر بیفتید، کمی موقعیت های مشابه را تمرین کنید. اینطوری شانس بیشتری برای بقا و صد البته موفقیت در رهبری تجاری خواهید داشت.
تجربه چهارم: مدیریت کسب و کار با بودجه محدود 3 ماهه
در دنیای کسب و کار وقتی آدم بودجه بی پایان دم دستش باشد، خیلی شیرین و جذاب می شود. کافی است همین امروز به طور تصادفی از کارآفرینان مختلف درباره بزرگترین آرزوی شان سوال کنید. آن وقت متوجه اهمیت بودجه نامحدود می شوید. البته از آنجایی که در دنیای واقعی خبری از بودجه بی نهایت نیست، شما چاره ای به غیر از مدیریت همین مقدار اندک سرمایه ای که دارید، نخواهید داشت.
تجربه چهارم ما در این مقاله مربوط به نحوه مدیریت بودجه در دنیای کسب و کار است. خیلی از کارآفرینان فکر می کنند با هر سطحی از سرمایه به راحتی می شود یک استارت آپ را مدیریت کرد. ما برای اینکه به شما نشان دهید چنین افسانه هایی اصلا واقعیت ندارد، یک چالس کلیدی برای تان طراحی کرده ایم. اگر توانستید سه ماه با کمترین بودجه ممکن کارتان را پیش ببرید، آن وقت برای رهبری تجاری یک برند آماده هستید.
اولین سوالی که اینجا مطرح می شود، معنا و مفهوم بودجه محدود است. قبل از اینکه خودتان سراغ طراحی بودجه بروید، باید بگوییم انتخاب مقدار بودجه در اینجا با حسابدارها خواهد بود. بنابراین از حسابدار شرکت بخواهید کف بودجه برای مدیریت کسب و کار را به شما بگوید. اینطوری خودتان را در مواقع محدودیت مالی محک زده و مهارت بیشتری برای مدیریت بودجه های محدود پیدا میکنید.
باور کنید یا نه، دنیای کسب و کار مثل قصه ها نیست. چه بسا شما ماه ها یا حتی سال ها با بودجه های اندک دست و پنجه نرم کنید. بنابراین باید خودتان را برای اثرگذاری حرفه ای بر روی مشتریان و کارمندان با جیب تقریبا خالی آماده کنید. وگرنه کسی در بازار برای تان تره هم خرد نخواهد کرد.
مطلب مرتبط: آشنایی با انواع الگوهای مدیریت و رهبری کسب و کار
زرنگ بازی که خیلی از کارآفرینان درباره این تجربه درمی آورند، مدیریت استارتآپ با بودجه محدود برای فقط و فقط یک هفته است. از آنجایی که ما اصلا میانه خوبی با اینطور زرنگ بازیها نداریم، یک بازه سه ماهه برای تان طراحی کرده ایم. اگر توانستید در این سه ماه با حداقل بودجه کارتان را در بازار پیش ببرید، شما دیگر برای شروع رهبری تجاری استارتآپ آماده هستید. با این حال اگر کارتان هنوز با مشکلات زیادی رو به رو بود، باید کمی بیشتر پیش خودتان دو دوتا چهارتا کرده و بعد وارد دنیای واقعی کسب و کار شوید؛ چراکه هیچ کس در بازار با شما شوخی ندارد و یک اشتباه کوچک برای تبدیل شدن به یک رهبر تجاری شکستخورده کافی است!
منابع: