نویسنده های مشهور دنیا معمولا یک دوران اوج مشخصی دارند. مثلا نویسنده ای که تا همین دو دهه قبل کتاب هایش در عرض چند روز فروش می رفت، شاید حالا دیگر شانس زیادی برای جذب مخاطب نداشته باشد. این نه به خاطر ضعف های داستان نویسی، بلکه تغییر سلیقه مردم و ظهور رمان های تازه است. آن وقت نویسنده قصه ما چاره ای به غیر از تماشای موفقیت بقیه و تشویق شان ندارد. البته مگر اینکه یکهو تصمیم بگیرد کل تکنیک های داستان نویسی قدیمی اش را دور ریخته و از صفر شروع کند. چنین سناریویی درباره عرصه مارکتینگ هم به چشم می خورد. کافی است نگاهی به دعوای میان طرفداران بازاریابی سنتی و دیجیتال بیندازید تا حساب کار دست تان بیاید.
آدم ها معمولا در برابر تغییرات بزرگ طوری مقاومت می کنند که انگار مرگ و زندگی شان به آن بستگی دارد. از طرف دیگر زندگی بدون نوآوری های مهم اصلا معنایی ندارد. خب اگر قرار بود کسی مثل بیل گیتس هم به گذشته دل خوش کند، احتمالا ما هنوز هم داشتیم روی کاغذ برای یکدیگر نامه می نوشتیم و اصلا خبری از کامپیوتر و سرویس های ایمیل نبود!
ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم معمای بین بازاریابی سنتی و دیجیتال به این راحتی ها قابل حل نیست؛ چراکه هنوز هم هستند کسانی که به تبلیغات محیطی باور دارند و اینترنت را به چشم یک فناوری مشکوک نگاه می کنند. در این شرایط هر چقدر هم درباره دیجیتال مارکتینگ حرف بزنیم، باز هم چیزی از علاقه نسل قدیم به بازاریابی سنتی کم نخواهد شد. به همین خاطر ما در این مقاله تصمیم گرفته ایم یک دادگاه عادلانه برای قضاوت بین دعوای بازاریابی دیجیتال و سنتی برگزار کنیم. اینطوری برنده نهایی مشخص شده و می توانید با خیال راحت از یک تکنیک برای موفقیت در بازار استفاده کنید. اگر شما هم دوست دارید یک بار برای همیشه تکلیف تان با بازاریابی مشخص شود، این مقاله شاه کلید کارتان خواهد بود. ما در ادامه یک دادگاه تمام عیار با هیأت منصفه و ادله دقیق برگزار خواهیم کرد. پس تا دیر نشده بجنبید تا از معرکه جا نمانید.
مطلب مرتبط: مهم ترین بخش های بازاریابی دیجیتال کدامند؟
بازاریابی دیجیتال چیست؟
اجازه دهید اول از همه کارمان را با الگوی شناخته شده بازاریابی برای نسل جوان شروع کنیم. آنهایی که در دهه 90 میلادی به بعد به دنبال آمده اند، دنیای قبل از اینترنت را حتی به یاد هم ندارند. این دسته از افراد همیشه پلی استیشن، موبایل و بعدها گوشی هوشمند دم دست شان بوده است. با این حساب تعجبی ندارد در زمینه بازاریابی هم فقط به دیجیتال مارکتینگ فکر کنند. اگر بخواهیم از همین مقدمه برای تعریف بازاریابی دیجیتال استفاده کنیم، باید گفت این الگو به استفاده از کانال های ارتباطی دیجیتالی یا اینترنتی برای انتقل پیام بازاریابی اشاره دارد. فکر می کنم حالا دیجیتال مارکتینگ چهره خیلی آشنایی داشته باشد، نه؟
اغلب مردم دنیا روزشان بدون گشت زنی در شبکه های اجتماعی شب نمی شود. وقتی هم صحبت از شبکه های اجتماعی باشد، محتوای تبلیغاتی و کمپین های بازاریابی همیشه جلوی چشم آدم رژه می رود. خب انتظار ندارید شرکت هایی مثل متا یا گوگل همینطور مجانی کلی خدمات به من و شما ارائه دهند؟ همکاری تبلیغاتی با برندهای مختلف و فراهم سازی امکانات بازاریابی مهمترین منبع درآمدی شبکه های اجتماعی است. در کنار اینها محیط تعاملی تازه ای به اسم متاورس را هم باید اضافه کنیم که هنوز هیچی نشده هوش از سر هر بازاریابی برده است.
اگر شما هم در طول سال بخش زیادی از بودجه تان را صرف تولید محتوا در شبکه های اجتماعی می کنید، بدون اینکه بدانید یک دیجیتال مارکتر هستید. حالا سوال اصلی این است که فرق دیجیتال مارکتینگ با الگوی کلاسیک در چیست. این سوالی است که ما در بخش بعد جوابش را پیدا خواهیم کرد.
بازاریابی سنتی چیست؟
گاهی اوقات مهمترین سوالات دنیا جواب هایی بی نهایت ساده دارند. به طوری که خیلی از آدم ها حتی این جواب ها را باور هم نمی کنند. اگر قرار باشد با همین دست فرمان بازاریاب سنتی را تعریف کنیم، باید گفت این الگو دقیقا نقطه مقابل دیجیتال مارکتینگ است. اگر در بازاریابی دیجیتال پای اینترنت به عنوان متهم ردیف اول وسط است، اینجا حتی کار به استفاده از اینترنت هم نمی رسد. در عوض همه چیز به طور کلاسیک مدیریت می شود.
بازاریابی کلاسیک، در ساده ترین شکل ممکن، به تولید محتوا و تعامل با مشتریان بدون استفاده از فناوری اینترنت اشاره دارد. این مهمترین تفاوت میان بازاریابی کلاسیک با دیجیتال محسوب می شود. مثلا مجله رولینگ استون را در نظر بگیرید. این مجله مشهور که برای عاشقان موسیقی مرجع بی نهایت معتبری است بخشی از درآمدش را مدیون تبلیغاتی است که در صفحات مختلف جای می دهد. چنین الگویی از بازاریابی و تبلیغات به خوبی در قالب سنتی قرار می گیرد؛ چراکه نه خبری از اینترنت یا حتی دیگر فناوری های دیجیتال در آن است، نه حتی کسی انتظار آن را دارد.
شاید فکر کنید بازاریابی سنتی از عصر حجر تا حالا بدون تغییر مانده است. در این صورت تا حدودی حق با شماست، اما ماجرا اصلا آنقدر شدید نیست که لازم باشد پای باستان شناس ها را به بحث باز کنیم. بازاریابی سنتی هم در طول زمان تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است. مثلا تحول تلویزیون ها و عرضه مدل های بی نهایت باکیفیت را در نظر بگیرید. بی شک تبلیغات تلویزیونی مربوط به مسابقه سوپربال در طول دهه های اخیر حسابی تغییر کرده است؛ چراکه کیفیت تلویزیون ها طوری دستخوش تغییر شده که نگو و نپرس. بنابراین حتی در بازاریابی سنتی هم نشانه هایی از تحول پیدا می شود. پس لازم نیست الکی به خودتان القا کنید در اینجا با یک اثر کاملا باستانی رو به رو هستید.
بازاریابی دیجیتال Vs سنتی: مقایسه تفاوت ها
فکر می کنم تا اینجای کار تفاوت میان دو الگوی بازاریابی به خوبی مشخص شده باشد. بازاریابی دیجیتال مثل خواننده ای است که علاوه بر آشنایی با سلیقه نسل جوان از جدیدترین ابزارهای موسیقی نیز استفاده می کند. به همین خاطر حسابی در بازار گرد و خاک کرده و قیمت بلیت کنسرتش هم سر به فلک می کشد. در عوض بازاریابی سنتی همان خواننده ای است که همچنان از روش های کلاسیک برای کارش استفاده می کند و اصلا هم حوصله انطباق با تغییرات تازه را ندارد. شاید فکر کنید در این شرایط هیچ کس نباید سراغ بازاریابی سنتی برود اما مگر موسیقی کلاسیک هنوز طرفدار ندارد؟
مطلب مرتبط: راهکارهای ساده سازی بازاریابی دیجیتال
مهمترین فرق بین بازاریابی کلاسیک و دیجیتال استفاده از کانال های ارتباطی متفاوت است. در بازاریابی دیجیتال شبکه های اجتماعی و سایت ها حرف اول و آخر را می زنند. این در حالی است که مطبوعات و تلویزیون هنوز در بازاریابی سنتی یکه تازی می کنند. به همین خاطر انتخاب از بین این دو تا الگو بیشتر از همه بستگی به سلیقه و صدالبته نیاز تیم های بازاریابی دارد.
اجازه دهید جذابیت بازاریابی سنتی در دوران مدرن را با یک مثال دم دستی بیان کنیم. هنوز هم که هنوز است مسابقه فینال جام جهانی از طریق کانال های تلویزیونی پخش می شود. این وسط خیلی از برندها امیدشان به تبلیغات بین دو نیمه است. به علاوه، صدها برند مختلف تبلیغات محیطی استادیوم را از ماه ها قبل رزرو می کنند. بنابراین اگر کسی درباره مرگ بازاریابی سنتی حرف بزند، بازاریاب های حرفه ای با یک پوزخند ساده از کنارش عبور خواهند کرد. البته این چیزی از جذابیت بازاریابی دیجیتال کم نمی کند؛ چراکه شبکه های اجتماعی این روزها دامنه بی نهایت گسترده ای از کاربران را به خودشان مشغول کرده اند. بنابراین اگر فکر کرده اید بازاریابی سنتی از نظر دسترسی به مخاطب حتی به گرد پای نمونه دیجیتالی می رسد، سخت دراشتباهید.
ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم بازاریابی دیجیتال به طور روزمره با مردم سر و کار دارد. این در حالی است که بازاریابی سنتی بیشتر در مناسبت های مهم سراغ مردم می رود. درست به همین خاطر سرمایه گذاری بر روی دیجیتال مارکتینگ برای اغلب بازاریاب ها گزینه جذاب تری محسوب می شود. پس اگر دوست دارید اوضاع بازاریابی تان را حسابی متحول کنید، نباید عجولانه تصمیم بگیرید.
مزایا و معایب بازاریابی دیجیتال
وقتی شما برای خرید اتومبیل به یک گالری می روید، همینطور الکی دست به انتخاب نخواهید زد. در عوض این توضیحات فروشنده و صدالبته تحقیقات خودتان است که نتیجه نهایی را مشخص می کند. این وسط مقایسه دقیق خودروهای بازار با یکدیگر نیز ایده بدی نخواهد بود. خب وقتی آدم برای خرید خودرو یا هر چیز دیگری اینقدر مته به خشخاش می گذارد، چرا باید همینطور بی مقدمه یک الگوی بازاریابی را انتخاب کند؟
ما در این بخش سعی می کنیم با مقایسه مزایا و معایب دو تا الگوی بازاریابی دیجیتال و کلاسیک چشم اندازی وسیع جلوی پای شما قرار دهیم. اینطوری شانس بسیار بهتری برای انتخابی هوشمندانه خواهید داشت. پس با ما همراه باشید تا جواب سوال قدیمی تان در نبرد میان بازاریابی کلاسیک و دیجیتال را پیدا کنید.
مزیت اول: تعامل متنوع با مخاطب
اگر همین حالا درباره بهترین شیوه بازاریابی دیجیتال از شما سوال کنیم، چه جوابی خواهید داشت؟ احتمالا اغلب مردم روی شبکه های اجتماعی دست گذاشته و هیچ جوره نیز کوتاه نمی آیند. خب این انتخابی کاملا منطقی است؛ چراکه شبکه های اجتماعی این روزها هیچ رقیبی ندارند. البته نباید فکر کنید بازاریابی در شبکه های اجتماعی کار راحتی است؛ چراکه بدون مهارت لازم شما حتی یک نفر را هم در پلتفرم های مختلف به دام نمی اندازید.
یکی از مهمترین مزایای بازاریابی دیجیتال دسترسی به دامنه متنوعی از شبکه های اجتماعی است. از اینستاگرام و پینترست با محوریت عکس گرفته تا یوتیوب و تیک تاک، همگی در خدمت بازاریاب ها هستند. شما را نمی دانم، ولی من که همیشه در برابر حجم تنوع شبکه های اجتماعی حیرت می کنم. شما لازم نیست یک بازاریاب کاملا حرفه ای باشید تا بتوانید مثل آب خوردن مخاطب هدف تان در شبکه های اجتماعی را پیدا کنید. کافی است یکبار هم که شده سری در پلتفرم های مختلف بزنید تا حساب کار دست تان بیاید. آن وقت می توانید بدون هیچ دردسری مخاطب هدف تان را پیدا کرده و تخته گاز به سمت موفقیت بروید.
مزیت دوم: ارزیابی ساده نتایج
از آنجایی که در بازاریابی دیجیتال پای هوش مصنوعی و حساب و کتاب دقیق وسط است، لازم نیست خیلی نگران جزییات باشید. مثلا اینستاگرام را در نظر بگیرید. کافی است یک حساب تجاری در این پلتفرم بسازید تا بعد از آن تمام گزارش های دقیق برای تان نمایش داده شود. این گزارش ها شامل نرخ تعامل با کاربران، نرخ تبدیل و حتی میزان ترافیک دریافتی اکانت تان با تجزیه و تحلیل دقیق است.
همانطور که می شود حدس زد، بازاریابی دیجیتال به خاطر اطلاعات دقیقی که به دست بازاریاب ها می دهد، نتیجه بخشی بسیار روشنی دارد. اینطوری دست کم شما در لحظه متوجه اوضاع مارکتینگ تان شده و اگر خدایی نکرده در حال ضرر باشید، قبل از اینکه خیلی دیر شود اوضاع را مدیریت خواهید کرد.
مطلب مرتبط: تحول بازاریابی دیجیتال با فناوری های نوین
مزیت سوم: هدف گذاری هوشمند روی مخاطب
بازاریاب ها همیشه دوست دارند مخاطب شان را با هوشمندی تمام انتخاب کنند. اینکه چه کسی محتوای بازاریابی شما را مشاهده می کند، علاوه بر اهمیت مالی دارای بار روانی مشخصی نیز هست. بی شک هیچ کس دوست ندارد برندش تبدیل به مزاحمی همیشگی برای مردم شود. به همین خاطر هدف گذاری دقیق بر روی مخاطب هدف اهمیتی فوق العاده پیدا کرده است. این استراتژی به شما کمک می کند بدون دردسر اوضاع تان را مدیریت کرده و دیگر لازم نباشد نگران بدنامی برندتان باشید.
فرض کنید دوست دارید روی جوان های 20 تا 25 سالی که به دنیای ادبیات داستانی علاقه دارند، هدف گذاری کنید. در این صورت احتمالا کسب و کار شما چیزی شبیه کتابفروشی خواهد بود. یکی دیگر از معیارها می تواند علاقه تان برای فروش محصولات به کسانی باشند که در شهر تبریز سکونت دارند. در این صورت بازاریابی سنتی کمک زیادی به شما نخواهد کرد؛ چراکه هدف گذاری در این الگو هنوز هم مثل عهد باستان صورت می گیرد. در عوض بازاریابی دیجیتال به شما تضمین می دهد محتوای بازاریابی تان فقط و فقط به دست علاقه مندان می رسد. پس به جای اینکه الکی خودتان را اذیت کنید، باید یک راست بروید سراغ این الگو.
عیب اول: مزاحمت بیش از اندازه برای کاربران
بازاریابی دیجیتال همیشه بی عیب و نقص پیش نمی رود. احتمالا شما هم بارها و بارها ایمیل هایی از برندهایی دریافت کرده اید که به جز مزاحمت عایدی دیگری برای تان نداشته است. اینطور وقت ها آدم دوست دارد از شدت عصبانیت سرش را به دیوار بکوبد. خب اصلا چرا باید یک برند روزی 10 تا ایمیل برای کاربران ارسال کند؟
اگرچه بازاریابی دیجیتال فرصت های بی نظیری پیش روی کارآفرینان قرار می دهد، اما همه به یک صورت از این فرصت ها استفاده نمی کنند. چه بسا خیلی وقت ها بازاریاب ها با زیاد روی در تولید محتوا یا تعامل با کاربران معجونی بی نهایت بی مزه تحویل مخاطب دهند. آن وقت دیگر هیچ حسرتی کار راه بنداز نخواهد بود.
عیب دوم: ماندگاری کمتر در ذهن مخاطب
روزانه چند تا کمپین بازاریابی دیجیتال به پست تان می خورد؟ احتمالا جواب این سوال برای اغلب مردم «بی نهایت زیاد» است. در این صورت نباید انتظار داشته باشید کمپین شما در بین این همه رقیب ماندگاری زیادی در ذهن کاربران داشته باشد. خب هرچه باشد در دنیایی که این همه رقیب برای تان وجود دارد، چرا فکر کرده اید کمپین تان تافته جدابافته خواهد بود؟
بازاریابی دیجیتال با حوزه شلوغی که ایجاد کرده کار ماندگاری در ذهن کاربران را طوری سخت کرده که نگو و نپرس. به همین خاطر ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم بازاریاب ها باید با احتیاط بی نهایت زیادی از این شیوه استفاده کنند. وگرنه اوضاع شان خیلی زود به هم ریخته و دیگر توانایی هیچ کاری را نخواهند داشت. پس اگر فکر کرده اید در بازاریابی دیجیتال می توانید هر دقیقه مزاحم مخاطب تان شده و ماندگاری زیادی هم در ذهن شان داشته باشید، سخت در اشتباهید. شاید این الگوی بازاریابی جذابیت و محبوبیت زیادی داشته باشد اما هیچ نشانه ای از ثبات برندها در آن به چشم نمی خورد.
مطلب مرتبط: تکنیک های بازاریابی سنتی که هنوز کارایی دارند
عیب سوم: توسعه مداوم
چقدر میانه تان با درس و مشق خوب است؟ اگر مثل من همیشه از درس فراری بوده اید، احتمالا بازاریابی دیجیتال حسابی ذوق تان را کور خواهد کرد؛ چراکه این الگو مثل کلاس درسی است که هر روز یک نکته تازه در آن مطرح می شود. این وسط بازاریاب هایی که حوصله یادگیری مداوم نداشته باشند، خیلی زود از میدان به در شده و دیگر هیچ فرصتی برای خودنمایی نخواهند داشت.
بازاریابی دیجیتال به عنوان عرصه ای که در پیوند با شبکه های اجتماعی است، از کوچک ترین تغییر این حوزه ها هم تاثیر می پذیرد. درست به همین خاطر خیلی از بازاریاب ها وقتی نوبت به تولید محتوا در این حوزه می رسد، خیلی زود از ترندها و تغییرات تازه جا می مانند. انگار که بازاریابی دیجیتال مسابقه دو سرعت است و اگر یک لحظه حواس تان پرت شود، کلاه تان پس معرکه خواهد بود. شاید این شرایط برای آنهایی که اهل هیجان هستند، بی نهایت جذاب باشد، اما کافی است کسب و کار کوچکی را در نظر بگیرید که بودجه کافی برای تشکیل تیم بازاریابی ندارد و یک نفر همه کارها را جلو می برد. آن وقت دیجیتال مارکتینگ تبدیل به یک کابوس تمام عیار خواهد شد.
مزایا و معایب بازاریابی سنتی
ظاهرا بازاریابی سنتی باید پر از ایرادات مختلف باشد که حتی شنیدن شان هم هوش از سر آدم می برد. با این حال ماجرا اصلا اینطوری نیست. در عوض خیلی از کارآفرینان هنوز هم روی بازاریابی سنتی به مثابه شیوه ای کاملا تاثیرگذار حساب باز می کنند. ما در این بخش سعی می کنیم در کنار مزایای بازاریابی سنتی سری هم به معایبش بزنیم. اینطوری با چشم باز مسیرتان را انتخاب خواهید کرد.
مزیت اول: سهولت در اجرا
بازاریابی سنتی در مقایسه با الگوی دیجیتال دنگ و فنگ زیادی برای اجرا ندارد. خیلی از کسانی که میانه خوبی با مسیر پرپیچ و خم بازاریابی دیجیتال ندارند، خیلی زود به سمت بازاریابی سنتی جهتگیری می کنند. این امر نه تنها به آنها فرصت بهتری برای اثرگذاری بر روی مخاطب هدف می دهد، بلکه کارشان را هم راحت تر خواهد کرد.
بی شک طراحی یک بیلبورد تبلیغاتی در کنار اتوبان کار بسیار راحت تری در مقایسه با ادیت ویدئوهای بازاریابی مربوط به یوتیوب است. پس تعجبی ندارد که هنوز هم بازاریابی سنتی طرفدارهای خاص خودش را داشته باشد.
مطلب مرتبط: بازاریابی سنتی برای کسب و کارهای کوچک
مزیت دوم: بازاریابی چاپی ماندگاری بیشتری دارد
اغلب آدم ها در بین وسایل روزمره شان کلی دفتر، بروشور یا حتی خودکار با لوگو برندهای مختلف دارند. این وسط وضعیت روزنامه و مجلات مختلف نیز کاملا روشن است. از آنجایی که موارد بالا ماندگاری بیشتری در مقایسه با پست های دیجیتال دارند، خیلی از بازاریاب ها از آنها برای تاثیرگذاری طولانی مدت روی مخاطب سود می برند. مثلا چاپ شعار بازاریابی روی تیشرت و اهدای آنها به مخاطب هدف را در نظر بگیرید. از آن زمان به بعد هر وقت که مخاطب تان این تیشرت را به تن کند، اول از همه به یاد شما می افتد. با این حساب اوضاع شما در بازار کاملا برد-برد محسوب شده و دیگر لازم نیست نگران چیزی باشید.
دوام بازاریابی چاپی هنوز هم که هنوز است آن را گزینه ای محبوب برای بازاریاب ها کرده است. این امر به شما کمک می کند بدون هیچ مشکلی کارتان برای اثرگذاری بر روی کاربران را دنبال کرده و نگران ماندگاری کوتاه مدت محتوای بازاریابی تان نباشید. یادتان باشد بازاریابی سنتی به خاطر اتکا بر شیوه هایی که کمتر دستخوش تحولات سریع دنیای دیجیتال هستند، همیشه ماندگاری بیشتری دارد، اما این لزوما به معنای علاقه مشتریان به چنین مواردی نیست. پس نباید فکر کنید مشتریان نسل Z که همگی جوان های عاشق تکنولوژی هستند، میانه خوبی با این الگو خواهند داشت.
عیب اول: ارزیابی سخت تر نتایج کمپین
بازاریابی سنتی هر چقدر هم که در مرحله اجرا راحت باشد، وقتی نوبت به ارزیابی نتایج می رسد تبدیل به کابوسی تمام نشدنی می گردد. خب شما از کجا می خواهید نتایج این کمپین بر روی اوضاع برندتان را با دقت بالا بررسی کنید. چه بسا مخاطب تان هیچ وقت واقعیت را درباره اوضاع بازاریابی تان به زبان نیاورد. به علاوه، دیگر ابزارهای هوشمند هم دم دست تان نیست تا همه اطلاعات را در کسری از ثانیه جلو روی تان قرار دهد.
بازاریابی سنتی اگرچه از بسیاری جهات مثل پهلوان کهنه کاری است که چم و خم کار را بلد است، اما شما هیچ وقت با استفاده از آن از نتیجه کارتان مطمئن نخواهید بود. دقیقا به همین خاطر شکست در بازاریابی سنتی خیلی رایج تر از بقیه الگوهاست.
عیب دوم: هزینه بالا
بازاریابی سنتی برخلاف شبکه های اجتماعی که همه چیز را به طور مجازی پیش می برد، با امور واقعی سر و کار دارد. درست به همین خاطر هزینه بازاریابی و تبلیغات در این الگو سر به فلک می کشد. کافی است به تبلیغات تلویزیونی در مسابقه سوپربال یا بقیه رویدادهای ورزشی مهم نگاه کنید. اینطور وقت ها نه تنها هیچ شانسی برای کسب و کارهای کوچک وجود ندارد، بلکه خیلی از آنها حتی فکر استفاده از چنین فرصت های تبلیغاتی را نیز نخواهند کرد. پس به جای اینکه الکی خودتان را امیدوار کنید، باید کمی واقع نگر باشید.
هزینه های بالا در بازاریابی سنتی یکی از دلایل اصلی علاقه نسل جدید بازاریاب ها به استفاده از شیوه های جایگزین است. درست حدس زدید، منظور ما محبوبیت بالای بازاریابی دیجیتال به ویژه در بین کسب و کارهای کوچک است. اگر شما هم تا حالا به خاطر ترس از هزینه های بالای بازاریابی سنتی حتی سراغ اش را هم نگرفته اید، باید بگویم که اصلا تنها نیستید؛ چراکه کلی از بازاریاب های دیگر هم در سراسر دنیا چنین وضعیتی را دارند. راستش را بخواهید، حتی امروزه هم بازاریابی سنتی در مقایسه با نمونه دیجیتالش هزینه بیشتری روی دست کسب و کارها می گذارد. پس اگر آمادگی هزینه های بالا را ندارید، بهتر است فعلا بی خیال بازاریابی سنتی شوید.
مطلب مرتبط: بازاریابی سنتی
عیب سوم: تعامل غیرمستقیم با مخاطب
بازاریابی دیجیتال همیشه گزینه های بی نهایت جذابی برای تعامل با مخاطب هدف دارد. شما در این الگو حتی نسبت به وضعیت مخاطب تان نیز اطلاع دقیقی پیدا کرده و اوضاع را به خوبی مدیریت خواهید کرد. در عین حال برای اینکه کارتان دقیق تر از هر زمان دیگری پیش برود، کلی ابزار جانبی دم دست تان خواهد بود. از این نظر در بازاریابی دیجیتال شما شبیه سرمربی فوتبالی هستید که کلی کمک مربی دائما به او کمک می کنند.
در نقطه مقابل، بازاریابی سنتی شرایط بی نهایت متفاوتی دارد. در این الگو هیچ خبری از تعامل مستقیم با مخاطب هدف نیست. در عوض شما محتوای تان را تولید کرده و بعد هم دیگر هیچ بازخورد مشخصی از مخاطب دریافت نخواهید کرد. این امر کمی بازاریابی سنتی را گیج کننده ساخته است. هرچه باشد این روزها اغلب بازاریاب ها عادت دارند دم به دقیقه با مخاطب شان تعامل داشته و در جریان ریز تغییرات قرار بگیرند. با این حساب استفاده از بازاریابی سنتی شاید آنقدرها هم بی دردسر نباشد. به ویژه اگر شما فقط به بازاریابی دیجیتال عادت داشته باشید، آن وقت کارتان حسابی سخت می شود.
کدام الگوی بازاریابی به درد شما می خورد؟
حالا که بازاریابی سنتی و دیجیتال را زیر ذره بین بردیم، نوبت تصمیم گیری رسیده است. شما به عنوان یک بازاریاب باید هرچه زودتر خودتان را درباره استفاده از یک الگوی مشخص قانع کنید. وگرنه در حالی که دیگران به شدت مشغول توسعه کارشان هستند، شما تک و تنها خواهید ماند. ما در این مقاله تمام تلاش مان نشان دادن تفاوت میان بازاریابی دیجیتال و نمونه سنتی تر آن بود. حالا که وقت تصمیم گیری نهایی فرا رسیده، ما اصلا قصد ترک شما را نداریم.
ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم سوالات مهم معمولا دو تا جواب دارند. جواب اول بی نهایت ساده و سرراست است، اما پاسخ دوم معمولا به عمق ماجرا می پردازد. ما برای اینکه اطلاعات دقیقی در این بخش به شما بدهیم، از همین شیوه استفاده کرده ایم. ساده ترین جواب دنیا برای انتخاب از بین بازاریابی دیجیتال و سنتی یک همچنین سر و شکلی خواهد داشت: همه چیز به شرایط برندتان بستگی دارد!
بی شک هیچ برندی در دنیا نیست که شرایطی کاملا مشابه با رقبا با حتی کسب و کاری دیگر در آن سر دنیا داشته باشد. بسته به موقعیت برندتان شما می توانید از بین الگوهای مختلف بازاریابی یکی را انتخاب کنید. این جواب ساده در عمل نیازمند تحلیل و بررسی دقیق اوضاع برند از سوی شماست. پس نباید خیلی آن را دست کم بگیرید.
حالا اجازه دید سراغ جواب طولانی و مفصل مان برویم. بی شک این روزها بازاریابی دیجیتال طرفدارهای بی نهایت بیشتری در سراسر دنیا دارد. توسعه شدید شبکه های اجتماعی از یکسو و کاهش هزینه ها در قالب این الگوی بازاریابی برای برندها حرف اول و آخر را می زند. درست به همین دلیل دیگر کمتر برندی در دنیا وجود دارد که در شبکه های اجتماعی حضور نداشته باشد.
اگر نظر ما را بخواهید، مهمترین مزیت بازاریابی دیجیتال دسترسی به دامنه وسیعی از کاربران در عین کاهش هزینه های بازاریابی است. این یعنی شما می توانید بدون مشکل خاصی مشغول بازاریابی بوده و خیال تان بابت استفاده درست از بودجه تان جمع باشد. از طرف دیگر بازاریابی سنتی از این مزیت مهم بی بهره است؛ چراکه هنوز هم درج آگهی در مطبوعات یا کانال های تلویزیونی هزینه سرسام آوری دارد.
فکر می کنم خیلی از بازاریاب ها تا همین جای کار دیجیتال مارکتینگ را به عنوان برنده نهایی مسابقه انتخاب کرده باشند. در این صورت تا حد زیادی حق با آنهاست، اما این اصلا به معنای پایان بازاریابی سنتی نیست. هنوز هم هستند کسانی که صبح به صبح روزنامه به دست روانه محل کار می شوند. به علاوه، روند تولید سریال از سوی شبکه های سراسر دنیا هم اصلا کاهش پیدا نکرده است. خب اگر مردم دیگر توجهی به کانال های تلویزیونی نداشتند که این همه سر و صدا در بازار به وجود نمی آمد.
نکته ای که اینجا باید مد نظر داشت، هویت برند است. خیلی از بازاریاب ها فقط به هزینه نهایی برای تولید محتوا و تعامل با مشتریان فکر می کنند. بی شک با این معیار دیجیتال مارکتینگ بی رقیب خواهد بود. از طرف دیگر آنهایی که حوصله بحث ندارند، معمولا همان اول کار دیجیتال مارکتینگ را انتخاب می کنند تا خیال شان راحت باشد. مشکل اصلی هم دقیقا از همینجا شروع می شود؛ چراکه هویت برند در این معادلات معمولا جایی ندارد. برندی را در نظر بگیرید که در زمینه برگزاری حراج آثار هنری کلاسیک تخصص دارد. بی شک بازاریابی سنتی برای این برند خیلی بهتر از بازاریابی دیجیتال خواهد بود؛ چراکه کمتر کسی در اینستاگرام یا بقیه شبکه های اجتماعی انتظار مشاهده برندی تا این اندازه کلاسیک را دارد.
مقاله مرتبط: معایب بازاریابی سنتی
یادتان باشد در عرصه بازاریابی هر کسی حرف خودش را می زند، با این حال شما نهایتا خودتان باید درباره برندتان تصمیم بگیرید. هیچ کس نه از اوضاع درون شرکت تان خبر دارد نه حتی میزان مهارت تیم بازاریابی تان را می داند. به همین خاطر اگر خودتان اوضاع را کنترل نکنید، خیلی زود همه چیز به هم ریخته و دیگر جایی برای جبران باقی نخواهد ماند. با این حساب توصیه نهایی ما در این بخش توجه به تجربه های قبلی برند و تلاش برای انتخاب از بین بازاریابی دیجیتال و سنتی بر این اساس است. البته این وسط بازاریابی دیجیتال آینده روشن تری از نظر توسعه و تحول دارد. با این حال شما باید اوضاع برندتان را فراموش کنید.
منابع: