کارشناسان برترین مراکز شتاب دهنده کسب و کار در نقاط مختلف جهان، مهم ترین و شایع ترین علل شکست استارت آپ ها را شرح می دهند.
ماه دسامبر سال گذشته، تحقیقاتی آغاز شد که در آن از برترین مراکز شتاب دهنده بین المللی درخواست شد تا مهم ترین دلایل شکست استارت آپ ها را عنوان کنند. نکته جالب این بود که گرچه این مراکز از نقاط مختلف جهان انتخاب شده بودند، ولی همه آنها روی مهم ترین اصولی که به سقوط استارت آپ ها منجر می شود، توافق داشتند.
ناکارایی تست ها
عدم تست مناسب و کافی، به عنوان اصلی ترین علت شکست استارت آپ ها شناخته شده است. در کنار آن نیز اصطلاحاتی نظیر شروع نکردن کار، پیدا نکردن راه های دسترسی به بازار و همچنین عدم شناسایی موانع ورود به بازار آورده شده است. با این حال گرگ رایت، مؤسس HATCH این عامل را به طور مختصر «شکست تست و اعتبار سنجی نظریه ها و مفروضات» می خواند. نتیجه این اشتباهات به مقیاس پذیری زودهنگام (جذب زودهنگام سرمایه، رمپینگ تولیدات، تیم، تبلیغات قبل از رسیدن به بازار محصول مناسب) منجر می شود.
کیت هوپر، مدیرعامل لابراتوار Danger Fort می گوید: «محصولاتی که استارت آپ ها تولید می کنند، در رفع نیازهای مشتریان آن قدر ارزش آفرینی ندارد که پولی برای خرید آنها بپردازند.» بن هسیه مدیر برنامه شرکت نست و جیسون کول، مدیرعامل شرکت مشاوره دا پریموس هردو معتقدند که پیدا نکردن یک بازار مناسب محصول، یکی از عوامل مهم سقوط است.
اریک متیوز، بنیان گذار و مدیرعامل شرکت Start Co، یکی از علل بزرگ شکست را «تولید محصولی که هیچ کس نیازی به آن ندارد» می داند. این عامل، در ۵۰ درصد از شکست های استارت آپی نقش دارد. تکمیل تحقیقات بازار و شناخت مشتریان نیز مواردی است که تا حدود زیادی این مشکل را کاهش می دهد. متیوز به بنیان گذاران استارت آپ توصیه می کند پیش از تولید هر محصولی، حداقل با ۵۰ درصد از مشتریان واقعی خود وارد تعامل شوند.
آشیش بهتیا، بنیان گذار یکی از شتاب دهنده های کشور هند معتقد است تأخیر در عرضه محصول یا راه اندازی خدمات، اشتباهی غیرقابل جبران محسوب می شود. به گفته او، موفقیت تنها با ارائه قدرتمند ایده به مشتریان حاصل می شود و برعکس، کمال گرایی بیش ازحد راه به جایی نمی برد. بهتیا نیز به بنیان گذاران توصیه می کند دست به اقدام بزنند و البته تعامل با مشتریان را فراموش نکنند.
آلیس داونیس، مدیر برنامه Launch Alaska عدم شناخت مشتریان را مهم ترین علت شکست می داند. به گفته او، شرکت های نوپایی که با مشتریان بالقوه خود صحبت نمی کنند، غالباً شکست می خورند. بنیان گذاران در اولین مراحل کار خود، زمانی که بخش بندی بازار را بررسی می کنند باید بارها به این سؤال جواب دهند: «آیا مشتریان مناسبی را هدف قرار داده ایم؟ آیا این مشتریان به محصول ما نیاز دارند؟»
کریستین بوش، مدیرعامل یکی از مراکز شتاب دهنده تکنولوژی آلمان نخستین فاکتور را به صورت خلاصه جمع بندی می کند:«متمرکز نبودن روی یک مشکل یا نیاز خاص، زمان بندی ضعیف (خیلی زود، خیلی دیر) و مقیاس پذیری سریع.»
ناسازگاری تیمی
عدم سازگاری تیم، دومین مشکلی است که باعث شکست استارت آپ ها می شود. این فاکتور به چگونگی همکاری اعضای تیم بنیان گذار با یکدیگر و مهارت های آنان برای غلبه بر چالش های پیش رو اشاره دارد.
الزا سرگیلی، مدیرعامل L-SPARK می گوید اگر تیم مؤسسین استارت آپ از خودآگاهی کافی برخوردار باشند، می توانند راه حلی برای موانع موجود بیندیشند، ولی بنیان گذارانی که مهارت های خود را صرفاً در یک زمینه افزایش داده اند و افق دید گسترده ای ندارند، یا نمی توانند به عنوان یک تیم عملکرد مؤثری داشته باشند شکست می خورند.
کیت هوپر نیز اظهار می کند که ممکن است استارت آپ به دلیل فقدان یک دیدگاه اصلی سازگار با ارزش ها و اهداف بنیان گذاران، با شکست مواجه شود.
جوزف بوش، مدیرعامل شتاب دهنده تکنولوژی پاک ورچستر، معتقد است ناتوانی در استخدام، ساخت و مدیریت تیمی که اعضای آن باهوش تر از مؤسس استارت آپ هستند، آغاز سراشیبی یک استارت آپ خواهد بود.
لارن تیفان، مدیر شتاب دهنده اوشن نیز این فاکتور را به سادگی «عدم فراست کسب و کار» تعبیر می کند. بن هسیه با تأیید نظر او، اضافه می کند که اگر تیم از مهارت های اجرایی بهره مند نباشد، سودآوری شرکت حتماً با شکست مواجه می شود.
اریک متیوز، بنیان گذار و مدیرعامل شرکت Start Co در تکمیل نظر مدیران فوق می گوید: مهم این است که تیم مؤسسین از مهارت های عالی برخوردار باشند، همگی به طور یکسان برای ساخت رؤیایی مشترک تلاش کنند، انعطاف پذیر و مشتاق یادگیری باشند و درنهایت دست به اقدام بزنند.
اما اگر همه سرمایه گذاران، بنیان گذاران، کارکنان، اعضای هیأت مدیره و سایر ذی نفعان در یک جهت حرکت نکنند، شرکت متلاشی و نابود می شود، زیرا هر یک از طرفین می خواهند کسب وکار را به سمت متفاوتی هدایت کنند.
آلیس داونیس هم دیدگاه خود را این گونه بیان می کند: بسیاری از هم بنیان گذاران خیلی زود در مورد یک ایده هیجان زده می شوند، اما برای توافقات بعدی وقت نمی گذارند و باهم صحبت نمی کنند. بی اعتمادی و اختلاف نظر در موضوعاتی نظیر سطوح مشارکت و تعهد، انتظارات مالی، اهداف و فرهنگ، به شکست استارت آپ منجر می شود. بنیان گذاران باید از شروع همکاری در مورد این مسائل به توافق برسند و اطمینان حاصل کنند که همه آنها باهم هماهنگ هستند.
عدم مقاومت و ایستادگی
عدم پایداری سومین دلیل شکست استارت آپ ها است. همانطور که جیسون کول، مدیر شرکت مشاوره دا پیراموس می گوید اگر رهبر نتواند استراتژی روشنی برای شرکت طراحی کند و به مدتی طولانی و علیرغم همه مشکلات و چالش ها، آن را اجرایی کند تا به موفقیت برسد، پول و انرژی زیادی به هدر می رود.
کیت هوپر، مدیرعامل دنجرفورت این مشکل را چنین توصیف می کند: «فقدان خلاقیت و استقامت در کار و ناامیدی در برابر چالش های اجتناب ناپذیری که بر سر راه هر استارت آپ قرار می گیرند.»
آلیس داونیس می گوید: فقدان ثبات و استحکام یکی از اشتباهات بزرگ استارت آپ ها است. همه ما می دانیم که راه اندازی استارت آپ کار ساده ای نیست و به زمان و ازخودگذشتگی زیادی نیاز دارد. بنیان گذاران باید هم بر موانع غلبه کنند و هم بر خستگی مفرط خود فائق شوند.
اما الزا سرگیلی هشدار می دهد: عدم تمایل یا ناتوانی در سازگاری و همچنین عدم واکنش سریع به بازاری که مناسب محصولات نیست، استارت آپ ها را با مشکلات جدی مواجه می کند. برخی بنیان گذاران علائم هشداردهنده بازار را نمی بینند، یا از داده ها به خوبی استفاده نمی کنند. توجه داشته باشید که بین «پشتکار و استقامت» و «تعصب بی جا» روی محصول یا مدل کسب وکاری که تراکنش لازم را به دست نمی آورد، تفاوت زیادی وجود دارد. مورد دوم صرفاً هدر دادن منابع است.
سایر عوامل
به جز مواردی که پیش از این ذکر شد، ممکن است شکست استارت آپ از عوامل دیگری نیز ناشی شود که به چند مورد از آنها اشاره می کنیم:
نبو کاماگای، بنیان گذار و شریک مدیریتی انکوباتور وایلدکارت اشاره می کند که حرص و طمع می تواند به شکست استارت آپ منجر شود. این صفت نقطه مقابل شفقت است که یکی از عناصر کلیدی رشد و موفقیت محسوب می شود. طمع داخلی یا حسادت هم بنیان گذاران، مشارکت آنها را دچار مشکل می کند. طمع خارجی باعث می شود مشتریان و ارتباطات مؤثر کسب وکار از دست بروند.
جیم بووی، مدیر برنامه انکوباسیون کسب وکار دانشکده فلوریدای مرکزی، در خصوص عدم وجود ابزار و گزارش های مناسب هشدار می دهد. به گفته او یکی از علل رایج شکست استارت آپ ها این است که از ابزارهای CRM برای پیگیری مشتریان بالقوه، پیشنهادات و ارزیابی فروش استفاده نمی کنند. درواقع استارت آپ ها هیچ راهکاری برای اطمینان از نقاط قوت و کارایی فرآیندهای خود ندارند.
سوزان لنگدان، مدیر اجرایی انکوباتور فشن تورنتو، معتقد است استارت آپ ها زمانی شکست می خورند که ارزیابی دقیق از نیازهای بازار ندارند و اهداف فروش خود را درست تعیین نمی کنند. حتی برنامه ای برای رسیدن به اهداف خود ندارند. آنها نمی دانند که باید محصولی نوآورانه تر و جذاب تر از رقبای خود عرضه کنند، همیشه مراقب درآمدشان باشند تا با کسری بودجه مواجه نشوند، یا قوانین و اصول مرتبطی وضع کنند و به آنها متعهد بمانند تا کنترل امور را از دست ندهند.