شنبه, ۳۰ تیر(۴) ۱۴۰۳ / Sat, 20 Jul(7) 2024 /
           
فرصت امروز

یك پرسش بنیادین: آدم هایی كه كشورشان را دوست دارند (صرف نظر از اینكه چه نوع كاری انجام می دهند) چگونه كار می كنند؟ و اساسا آیا رابطه ای بین «میهن دوستی» و «كیفیت كار» هست؟

انسان موجودی اجتماعی و هم از این رو نیازمند هویت و احساس تعلق است و از آنجا كه موجودی اندیشور است بر اثر تجربیات روانی در طول زندگی مجموعه محتویات مغز او به عنوان دانش، باور و ارزش ساخته می شوند و هرگاه مجموعه باورهای و ارزش های تعدادی انسان به هم نزدیك باشد آنها به هم دلبسته می شوند و به طریق اولی و طبیعی افراد یك اقلیم كه از بعد جغرافیا نیز به هم نزدیك هستند احتمالا سریع تر می توانند به این «همنوایی ارزشی» برسند و كم كم نسبت به این ارزش های مشترك و اقلیم مشترك دلبستگی تولید شده و افراد تلاش می كنند آن كلیت را حفظ و تقویت كنند، چرا كه آن را از خود و خود را جزیی از آن می دانند.

در جهان قدیم این وضعیت منجر به كشف پدیده هایی شد كه بعضا به تعصب هم تعبیر می شود (نظریه عصبیت ابن خلدون) یا در حوزه جامعه شناسی به وجود پدیده ای با عنوان وجدان جمعی اشاره دارد (نظریات دوركیم).

اما حال كه جهان و پارادایم های حاكم بر آن تغییر كرده و «كثرت گرایی» تفكر حاكم است جایگاه تعصب به قوم و قبیله، كشور و... در كجاست؟ به نظر می رسد دست كم در فضای اقتصادی «وابستگی» جای «دلبستگی» را گرفته و یك نوع اخلاق برآمده از نیازهای كاركردی جای خود را باز كرده است و بررسی روندها نشان از كار روی موضوعاتی همچون بیانیه اخلاق جهانی و... مطرح است، بنابراین مسئله این است كه ما چه كنیم كه آدم ها با وجود تفاوت ها، با وجود زندگی در فضای باز جهانی و... تعهد خود را به كار و كیفیت آن حفظ كنند و به آن پایبند باشند به نحوی كه عملكرد افراد فراتر از مزایایی مادی كه به آن چشم دارند به یك سری مولفه های دیگر هم وابسته باشد كه از جمله آنها تعهد سازمانی ناظر بر عشق به میهن است.

این كوتاه سخن در پی طرح و پیگیری یك پرسش بر آن است كه به ریشه های فكری میهن دوستی و كاركردهای آن در جامعه و سازمان پرداخته و به شیوه تحلیل فلسفی ارتباط آن با مولفه های تعلق و تعهد سازمانی كه منجر به عملكرد برتر خواهد شد، تبیین کند.

گفتیم به دلیل نیاز طبیعی اجتماعی بشر «احساس تعلق» از ضروریات زیست انسانی است كه در اساسی ترین نظریات انگیزش (هرم نیازهای مزلو) نیز آمده است. بر این اساس انسان از اینكه تعلق به «چیزی» داشته باشد احساس رضایت و امنیت می كند و طبعا هر قدر موضوع تعلق قوی تر و مستحكم تر باشد، رضایت و امنیت خاطر بالاتر خواهد بود، بنابراین بین وزنی كه فرد در ذهن خود به «موضوع تعلق» می دهد و «احساس تعلقی» كه در درون خود تولید و بازتولید می كند رابطه معناداری برقرار است.

به عبارت روشن تر، «احساس تعلق» به «تولید هویت» می انجامد و اساسا «زنده بودن» ویژه انسان ها و ملت های دارای هویت است و بر این اساس فرد یا ملتی كه هویت ندارد گو اینكه وجود ندارد.

از ابتدایی ترین شكل زندگی اجتماعی انسان كه همان قوم و قبیله است تعلق به قبیله داشتن (قبیله وندی) به افراد «هویت» هدیه می داده و از بعد جسمی و روانی و اجتماعی امنیت را برای افراد قبیله فراهم می كرده است و البته به همان نسبت پایبندی به قواعد نوشته یا نانوشته قبیله، تعهدی بود كه قبیله وندان باید بر آن استوار و پایبند باشند.

شكل های جدیدتر تولید تعلق (هویت سازی) با پیچیده تر شدن تدریجی اجتماعات انسانی ایجاد شد كه از آنها می توان به تعبیر دكتر چلبی (در كتاب جامعه شناسی نظم) به عنوان دهوندی، شهروندی و كشوروندی نام برد و با این وصف در فضای جهانی و با تفكرات «جهان میهنی» تعبیر «جهانوندی» نیز قابل بیان است.

در تبیین این تعابیر و پسوند «وند» كه خود نشان از تعلق است، می توان گفت «من» انسان كه همان هویت اوست در یك مسیر تكاملی زندگی توسعه یافته و انسان خود را نه «تنها» و نه در «یك قبیله» و. . . بلكه خود را در یك «جهان انسانی» می بیند و به تعبیری باید كه نقش «انسان جهانی» را بازی كند.

اما پرسش اینجاست كه آیا می توان همزمان ایرانی بود و جهانی؟ البته از نظر دور نیست كه در یك بعد وقتی ما ایرانی هستیم یعنی جهانی هم هستیم چراكه ایران هم به هر روی در یك جهانی قابل تعریف است، اما پیچیدگی آنجاست كه در فضای اندیشه و عملكرد در چه قلمرویی زیست می كنیم و در بزنگاه تصمیم گیری اگر این دو یعنی «ایرانی بودن» و «جهانی بودن» احتمالا تضاد منافعی داشتند كدام ترجیح دارد؟ و فرد باید كدام را مقدم بدارد؟آیا هر منفعتی كه به ایران برسد همان به جهان می رسد و بالعكس؟ این امر بسیار قابل تامل و بررسی است، به طور نمونه ممكن است یك كشور برای توسعه صنعتی خود كه برایش دستكم در حوزه اقتصاد و در كوتاه مدت مفید و سودمند است صنعت خاصی را راه اندازی کند كه آلودگی و پسماند آن برای جهان و ساكنان كره زمین زیانبار باشد، بنابراین اگر جهانی بیندیشد باید از چنین كاری چشم پوشی كند و البته این راهبرد و رویكرد زمانی مناسب خواهد بود كه همه كشورها در چنین فضایی بیندیشند و برنامه ریزی كنند، در غیر این صورت برخی كشورها با عدم رعایت مصالح جمعی فقط به سود و ماندگاری خویش می اندیشند و برخی دیگر عقب خواهند ماند و اینجاست كه البته یك اراده بین المللی می تواند و باید مداخله كرده و حدود را معین و عملكرد را نظارت كند.

از منظر روانشناختی و تربیتی هم اگر نگاه كنیم فردی كه از درون توسعه یافتگی را پی بگیرد و به جایگاه هایی از آن دست یابد، می تواند در مسیر توسعه دیگران هم ایفای نقش كند (به تعبیر خواجه نصیرالدین توسی به اِكمال غیر  بپردازد) وگرنه به فرموده حكیمانه شاعر: ذات نایافته از هستی بخش/كی تواند بود هستی بخش؟

واقعیت آن است كه «ایرانی بودن» مقدم بر «جهانی بودن» است، چرا كه هر یك از انسان ها در واقعیت به هر روی در جایی از این جهان (كه می تواند ایران یا هر كشور دیگری باشد) زیست می كنند و اگر در ایران یا هر كشوری در اقصای جهان كه به آن تعلق داشته یا دارد، به  گونه ای درست رفتار كند كه جهان از خروجی و بركات عملكرد او بهره مند باشد، گویی ضمن خدمت به میهن به طریق اولی جهانی هم هست و ثمرات رفتارش به جهان و جهانیان هم می رسد.

با این تعبیر به نظر می رسد مفهوم ملت به هیچ وجه در طول جهانی بودن نیست، بلكه در عرض آن است و همین مفهوم كه شامل خاك و خون و زبان، تبار، فرهنگ و... است افراد یك اقلیم جغرافیایی را به هم پیوند داده و یك جامعه و میهن خاص همچون ایران، آلمان، ژاپن و... را می سازد و افراد آن اقلیم در شرایطی می توانند خود را در یك كل یكپارچه ادراك کنند و به تعبیری «من» خود را تا حد یك ملت توسعه دهند تا بر این باور برسند كه «من» یعنی ملت و «ملت» یعنی من و در این فرآیند ادراكی كه مجموعه ای است از شناخت و هیجان عشق به میهن پدید می آید و هویت ملی شكل می گیرد، طبعا به همان اعتبار نبود دلبستگی فرد به خانواده، خویشاوندان، شهر یا كشور می تواند به بحران هویت برای فرد بینجامد و از منظر روانشناسی اجتماعی، بریدگی فرد از یك كلیت (جامعه یا سازمان) به نحوی كه فرد در ادراك خود منافع مشتركی با آن خود بزرگ تر نبیند، منجر به رفتارهای مخرب (همچون واندالیسم) خواهد شد كه نقطه مقابل تعهد و دلبستگی سازمانی است.

طبعا فرد در هر سازمان یا كشوری هنگام عمل و رفتار در درون خود با این پرسش مواجه است كه من چرا باید كار كنم؟ یا من چرا باید بیشتر و بهتر كار كنم؟ و پاسخ هایی گوناگونی برای آن متصور است، به طور نمونه برای پول بیشتر؟ برای كسب مقام بالاتر؟ با هدف خوشایند كسی یا گروهی؟ برای پیشرفت سازمان متبوع؟ برای تحقق پیشرفت كشور؟ با هدف پیشرفت علم و اقتصاد در جهان؟ با رویكرد خدمت به بشریت؟ برای جلب رضایت خدا؟ یا... و البته هر یك از این پاسخ ها كه «چرای رفتار» و موتور محرك آن هستند، می توانند كمیت و كیفیت رفتار و عملكرد را متاثر كنند، ضمن اینكه بودن یا نبودن مولفه های كنترلی نیز چنین تاثیری دارد. مثلا اگر عملكرد بیشتر و بهتر ناظر بر خوشایند كسی باشد تداوم عملكرد منوط به دیده شدن آن، توسط آن فرد هدف است در غیر این صورت رفتار خاموش خواهد شد و الخ.

در خصوص پیدایش مفهوم ملت و ملیت معیارهای کلاسیک خاک،  نژاد (تبار)، زبان، تاریخ و بالاخره خواست و اراده انسان ها مطرح است و روشن است كه میهن دوستی ریشه در «ایده آلیسم» یا همان آرمان خواهی دارد. حال اگر فضایی كه قرار است عملكردهای برتر را از افراد جامعه ببینیم یك «فضای اقتصادی و كسب و كار» است و جنبه اقتصادی كشور را پشتیبانی می كند، اگر هر یك از افراد جامعه چنین بیندیشند كه در درون یك «من بزرگ» به نام ملت و میهن در حال فعالیت هستند كه آن من بزرگ، هویت آنهاست، طبعا با یك تحلیل منطقی می توان در آنجا نیز انتظار داشت كه عملكردهای برتر برآمده از بروز حداكثر توانمندی و تعهد افراد است و برای تحقق این امر دست كم چهار راهبرد و اقدام بایسته است:

- تعریف ارزش های مورد توافق ملت (اكثریت جامعه)

- تدوین محتوا (مهندسی محتوا) برای تقویت ملت به عنوان یك كل یكپارچه

- الگوسازی رفتاری میهن دوستی كه طبعا از بزرگان و مدیران جامعه آغاز می شود

- نظام انگیزشی مناسب برای تقویت میهن دوستی.

اما میهن دوستی، ملت گرایی به طور كوتاه چیست؟ ناسیونالیسم یا ملی گرایی از واژه ناسیون (Nation) به معنای ملت از زبان فرانسه گرفته شده (طلوع، 1372) و ملی گرایی، ملت باوری، یا ناسیونالیسم نوعی آگاهی جمعی است، یعنی آگاهی به تعلق به ملت که آن را «آگاهی ملی» می خوانند. (آقابخشی، 1374) آگاهی ملی، اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور و دلبستگی افراد به عناصر تشکیل دهنده ملت (نژاد، زبان، سنت ها و عادت ها، ارزش های اجتماعی، اخلاقی، و به طور کلی فرهنگ) است (آشوری، 1384) از آنجا که هر ملت دارای سرزمین خاص است، وفاداری به خاک و فداکاری برای پاسداری از آن و بزرگداشت آن از پایه های ملت باوری است.

البته این نكته از نظر دور نیست كه اگر ملی گرایی مبتنی بر خردورزی نباشد گاهی ممكن است موجب بزرگداشتِ مبالغه آمیز از یك ملت و اعتقاد به برتری مظاهر آن ملت بر مظاهر ملی دیگر ملت ها  شود و به پدیده هایی چون نازیسم و فاشیسم برسد. روندشناسی نشان از آن دارد كه پایبندی به منافع «ملت» و «میهن» به عنوان یك «من بزرگ» ضرورت زیست انسانی در طول تاریخ بوده و هست.

این امر در بزنگاه های تاریخی در كشورهای مختلف و مشخصا در ایران به روشنی قابلیت ردیابی دارد، به نحوی كه افراد در موقعیتی خاص (همچون دفاع از میهن) كه قرار گرفته اند با صرف نظر كردن از منافع و آسایش فردی خود، منافع بزرگ ملی و آسایش دیگران را ترجیح داده اند و اتفاقا عملكرد ویژه ای را از خود نشان داده اند كه در معیارهای ارزیابی عملكرد عادی قابل ارزیابی و تكرارپذیر نیست و ردپای آن را باید در «آرمانی ویژه» جست وجو كرد كه اغلب همان عشق به میهن است، همانند عملكرد ژاپنی ها در جریان سونامی چند سال اخیر و...

دانشمندان علوم اجتماعی معتقدند «وطن دوستی» با «وطن پرستی» متفاوت است. وطن پرستی بیراهه است، ولی وطن دوستی محرک و زمینه ساز و مشوق توسعه یافتگی است. یک قاعده ثابت در میان کشورهای توسعه یافته این است که در این ممالک عموم مردم علاقه شدیدی به تاریخ، آداب و رسوم و محدوده جغرافیایی خود دارند و اساسا در جامعه ای که وطن دوستی نباشد، انگیزه ای برای خدمت، رشد، توسعه یافتگی وجود نخواهد داشت.

در رویكرد اسلامی نیز هر از گاهی اظهارنظرهایی در خصوص ستایش میهن دوستی صورت گرفته است، از جمله این فرموده كه به معصوم منتسب است: «حب الوطن من الایمان»؛ میهن دوستی از نشانه های ایمان است و برخی نیز نظر بر این دارند كه ملی گرایی و به تعبیر عربی «الوطنیه» یعنی میهن دوستی یا حب الوطن نه تنها در اسلام مذموم نیست، بلکه مورد سفارش نیز واقع شده است.

در سوی دیگر موضوع تعهد داشتن به كار با كیفیت است كه از آن در ادبیات مدیریت به «عملكرد مطلوب» تعبیر می شود و عملكرد مطلوب منجر به بهره وری زمانی است كه افراد توانمند، انگیزه مند و فرصت مند باشند یعنی:

- بتوانند (دانش و مهارت داشته باشند) توانستن

- بخواهند (انگیزه و تعهد داشته باشند) خواستن

- بشود (فرصت، اختیار و امكانات داشته باشند) شدن/داشتن.

این سه مولفه به صورت همگرا می توانند منجر به عملكرد مطلوب برای دستیابی به نتایج مطلوب در نهایت ناظر بر «سودآوری» و «ماندگاری» شوند. این سه ضمن داشتن جایگاه مستقل برای خود روی یكدیگر اثر متقابل دارند و طبعا نبود هر یك از آنها در عملكرد افراد كاستی ایجاد خواهد كرد.

اما مولفه ای كه مستقیما موتور افراد را از درون روشن نگه می دارد كه حتی ممكن است به رغم «كم توانی» و «كم فرصتی» آنچه را می توانند به كار گیرند مولفه میانی است یعنی همان «خواستن» كه می توان آن را به «انگیزه و تعهد» تعبیر كرد و اینجا رنگ میهن دوستی بیشتر خود را نشان می دهد و می تواند به عنوان موتور محرك عمل كند.

تعهد از نظر لغوی الزامی است كه آزادی عمل را محدود می كند (فرهنگ لغت آكسفورد، 1969) همچنین تعهد عبارت از به  عهده گرفتن کاری، نگاه داشتن و عهد و پیمان بستن است. (پورتر، 1974) و همکاران وی تعهد سازمانی را همسان سازی و پیوند به آن تعریف می کنند که از سه عامل زیر تشکیل می شود:

1- قبول داشتن سازمان و پذیرش اهداف آن

2- آمادگی برای بذل کوشش قابل توجیه بیشتر

3- علاقه مندی به حفظ عضویت در سازمان. (مرتضوی، 1379)

در تبیین تعهد سازمانی مدل ها و الگوهای مختلفی ارائه شده است كه یكی از آنها نگاه سه بخشی تعهد سازمانی است كه آلن و مایر ارائه كرده اند و شامل تعهد عاطفی (تعلّق خاطر به سازمان)، تعهد تکلیفی (وظیفه درک  شده برای حمایت از سازمان) و تعهد مستمر (حساسیت به هزینه های سازمان) است.

نسبت میهن دوستی و تعهد سازمانی

در یك نگاه اگر فرد را كوچك ترین واحد در فضای كسب و كار تعریف كنیم، نسبت او به «سازمان» و «میهن» و «جهان» چگونه است؟ در حقیقت تفكر در فضای میهن یا جهان به منزله توسعه «من» یك فرد است و به طور كلی فهم نسبت فرد با میهن نیازمند تجزیه و تحلیل مولفه های ناظر بر هر كدام است، بدین منظور از سه منظر می توان به دو متغیر «میهن دوستی» و «تعهد سازمانی» نگاه كرد:

ریشه ها: آن دسته از عوامل و مولفه هایی كه سازنده و تولیدكننده و تقویت كننده متغیرهای مورد نظر هستند.

نشانه ها: علائم و نمادهای رفتاری افراد یك جامعه یا سازمان كه برآمده از دلبستگی و وابستگی آنهاست.

پیامدها: نتایج معینی است كه در اثر انجام رفتارهای خاص برای یك كل بزرگ تر همچون سازمان و جامعه به دست می آید.

در نهایت از فردی كه در یك محیط كسب و كار فعالیت می كند انتظار می رود یك شهروند خوب برای سازمان خود و همچنین یك شهروند خوب برای میهن خود باشد و البته نشانه های رفتاری این دو قابل مشاهده و اندازه گیری بوده و مشترك  هستند.

نگارنده برآن است كه اگر نظام های تربیتی و انگیزشی اثرگذار بر فرهنگ كلان جامعه از جمله نظام آموزش و پروش، نظام تربیت دینی، نظام هنر و سینما، نظام امنیت و پلیس و... و در رأس آنها مدیران جامعه با بهره گیری از رویكردهای علمی اثربخش، حس «میهن دوستی» را در افراد جامعه و به ویژه نسل جوان تقویت کنند، نمود و پیامد این پدیده به عنوان یك متغیر زیرساختی در جای جای كشور و در ذهن و ضمیر پنهان هر فرد به عنوان یك موتور محرك برای كار بیشتر و بهتر عمل خواهد كرد و از دیگر سو نیاز به كنترل نزدیك را به طرز قابل توجهی كاهش خواهد داد.

دبیر كمیته توسعه منابع انسانی انجمن مدیریت منابع انسانی

لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/U9701Kjx
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
آزمایشگاه تجهیزات اعلام حریق آریاکخرید فالوورقیمت ورق گالوانیزهخرید از چیندوره مذاکره استاد احمد محمدیخرید فالوور فیکدوره رایگان Network+MEXCتبلیغات در گوگلآموزش آرایشگریقصه صوتیریل جرثقیلخرید لایک اینستاگرامواردات و صادرات تجارتگرامخرید آیفون 15 پرو مکستجارتخانه آراد برندینگواردات از چینتعمیر گیربکس اتوماتیکخرید سی پی کالاف دیوتی موبایلخرید قسطیاپن ورک پرمیت کاناداتعمیر گیربکس اتوماتیک در مازندرانورمی کمپوستچاپ فوری کاتالوگ حرفه ای و ارزانقیمت تیرآهن امروزمیز تلویزیونتعمیر گیربکس اتوماتیکتخت خواب دو نفرهخدمات پرداخت ارزی نوین پرداختدندانپزشکی سعادت آبادتور استانبولنرم‌افزار حسابداری رایگانتور استانبولتور اماراتکولر گازی جنرال گلدکولر گازی ایوولیچک صیادیخرید نهال گردوکمک به خیریهماشین ظرفشویی بوشخدمات خم و برش و لیزر فلزاتتعمیرگاه فیکس تکنیکصندلی پلاستیکیرمان عاشقانهگیفت کارت استیم اوکراینسریال ازازیلتور سنگاپورلوازم یدکی تویوتاقرص لاغری پلاتین
تبلیغات
  • واتساپ : 09031706847
  • ایمیل : ghadimi@gmail.com

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه