انتخابات هفتم اسفندماه جاری را میتوان و باید از مناظر و جنبههای مختلف مورد بررسی قرار داد؛ تبلیغات، افکار سنجی، آثار و پیامدها، مدیریت نیروها و هواداران، نقش رسانهها و مواردی از این قبیل. آنچه در این نوشتار به آن پرداخته میشود، ضرورت مدیریت نیروهای جناح اصولگرا در انتخابات فوقالذکر، پس از اعلام نتایج است.
بعد از برگزاری انتخابات اخیر و اعلام نتایج اولیه از سوی این جریان و طیف سیاسی و حتی افرادی که در یک لیست حضور داشتند و رسانههای همسو موضعگیریها و واکنشهای متفاوت و گاه متضادی بروز داده شد. اعلام پیروزی قاطع نخستین آنها بود که به تدریج و با توسل به انواع و اقسام پردازشهای آماری تبدیل به کوچک شمردن پیروزی رقیب شد. انتشار اسامی راهیافتگان به مجلس خبرگان رهبری به ترتیب حروف الفبا و نه براساس تعداد آرای کسب شده توسط نامزدهای رقیب، اضافه کردن نام و آرای نامزدهای مستقل به نام خود، ایجاد شبهه در سلامت فیلتر و نظارت شورای نگهبان و تفکیک آرا براساس تهرانی و غیرتهرانی و... فقط نمونههایی هستند از بیبرنامگی و سوءمدیریت شرایط پس از اعلام نتایج.
اضافه کنید به اینها دلایلی که برای شکست یا عدم کسب نتیجه دلخواه در مراحل بعدی اعلام شد؛ نفوذ دشمن، مقصر دانستن تعدادی از افراد گروههای همسو، آه فرزندان یکی از یاران که در زمان متهم شدن و محکومیت توقع کمک و یاری داشته اما از او دریغ شده، سبک زندگی و کوفیگری مردم (بهویژه تهران)، و البته قبول نتیجه و تلاش در علتیابی شکست براساس رفتار گذشته افراد و جریانات همسو و متحد به دور از آسمان ریسمان بافتن و گناه و مسئولیت شکست را متوجه دیگران کردن از طرف برخی چهرههای منتسب به این جریان.
البته این تشتت و ضعف مدیریت نیروها و رسانههای در اختیار و طرفدار قبل از انتخابات و در طول دوره اعلام اسامی و لیست مورد حمایت نیز مشهود بود که زیاد مورد بحث این یادداشت نیست. اینها و موارد مشابه دیگری از واکنشهای افراد و رسانههای منتسب به اصولگرایان، پس از اعلام نتایج انتخابات هفتم اسفند چند نکته را مشخص میکند:
1- اصولگرایان آمادگی و برنامهای برای واگذاری نتیجه به رقیب نداشتند. یا حداقل چنان از پیروزی قاطع خود مطمئن بودند که به اصطلاح رقیب را دست کم گرفتند. در واقع آنها فریب مقایسه امکانات مالی، رسانهای و حمایتهای مراکز موثر در قدرت را خوردند. درست مثل یک رقابت ورزشی مثلا فوتبال که یک تیم لیگ برتری در جام حذفی در حالیکه میزبان است و از امتیازات میزبانی برخوردار به تیم حریف که بازیکنان اصلی خود را به دلیل مصدومیت یا محرومیت در اختیار ندارد و پس از مدتی عدم حضور مجددا به رقابتها بازگشته، نتیجه را واگذار میکند.
2- عدم پذیرش مسئولیت نتایج حاصله. معمولا بعد از انجام هر بازی مربیان دو تیم نتیجه را تحلیل میکنند. در تیمهای حرفهای مربی بازنده با قبول نتیجه و مسئولیت آن بازی را تحلیل و به حریف تبریک میگوید. ضمنا نگاهی به آینده و بازیهای بعدی دارد و بازیکنان و هواداران را آرام و امیدوار نگه میدارد. تیمها و مربیان غیرحرفهای به عکس ابر و باد و مه و خورشید و فلک را در علت شکست دخیل میکنند؛ از چمن و زمین گرفته تا داور و هواداران تیم حریف. تازه اگر پنهان نشود و طفره نرود و به جای او دستیار و بازیکن و هوادار یکهتاز میدان اظهارنظر نشوند. وضعیتی شبیه آنچه از اردوگاه اصولگرایان به گوش میرسد.
3- برخی از اظهارنظرهای اصولگرایان چنان است که گویی همه چیز تمام شده و انتخابات هفتم اسفند آخرین دوره رقابتهای سیاسی بود. اینگونه پیامرسانی راه را برای تندروی و تخلف باز میکند. در مثال ورزشی فوق، بازیکنان شروع به اتهامزنی به یکدیگر و کادر فنی میکنند. هواداران خشمگین، به رفتارهای غیرورزشی رو میآورند. وظیفه مدیران باشگاه است که با قبول نتیجه و تلاش برای رفع نقایص و جبران در نیمه دوم یا بازیهای بعدی مانع از هر گونه قانونشکنی بازیکنان و هواداران شوند و از چنین رفتارهایی اعلام برائت کنند.
4- نتیجه: رفتار اصولگرایان بعد از انتخابات هفتم اسفند نشان از ضعف مدیریت آنها دارد. حتی اگر بپذیریم که آنها یک طیف هستند و نه یک حزب واحد. با این حال، ائتلاف نیز نیازمند مدیریت است. در حال حاضر معلوم نیست که اعضای این گروه از چه کسی حرفشنوی دارند. این نکته از آن جهت مهم است که آسیبهای رفتارها، مصاحبهها و موضعگیریهای افراد این جریان سیاسی فقط به اعتبار این جریان آسیب نمیزند، بلکه برخی اظهارنظرها به نهادهای قانونی و وحدت ملی ضربه میزند.
بهویژه بعد از انتشار پیام رهبری درباره انتخابات و ادامه موضعگیریهای افراد منتسب به اصولگرایان مبتنی بر مقصر دانستن رایدهندگان، یافتن کسی که این افراد از او حرفشنوی دارند، اهمیت مضاعف یافته است تا با اعمال مدیریت آنها را آرام و از آسیبهای بیشتر جلوگیری کند. این نگرانی وجود دارد که این افراد با توجه به اینکه ابزارهای قدرت را در برخی نهادها در اختیار دارند، با همین تحلیلها از مسببان این شکست، یعنی مردم انتقامجویی کنند. بازی تمام نشده، اینک نیمه مربیان است.
* روزنامهنگار