در شرایطی که انتظار می رفت که بازی بارسلونا در برابر بایرن مونیخ در مرحله یک چهارم نهایی سال 2020 جدالی نفسگیر باشد، نتیجه ای فراتر از انتظارات رقم خورد. درواقع بارسلونا در دیداری یک طرفه با نتیجه 8 بر 2 شکست خورد. این شکست به حدی سنگین بوده است که منجر به اخراج سرمربی و دو تن از مدیران ارشد بارسلونا شد. بدون شک در کسب چنین نتیجه ای، تنها یک عامل دخیل نبوده و بارسلونا از مدت ها قبل، روند نزولی داشته است. تمامی این موارد باعث شده است تا سالی بدون جام برای موفق ترین تیم 15 سال گذشته، رقم بخورد. با این حال از دل این تراژدی، می توان نکات مدیریتی بسیار جالبی را استخراج کرد. درواقع بارسلونا خود به عنوان یک برند ورزشی شناخته شده و می توان این تیم را به عنوان یک شرکت تلقی نمود. در این راستا به بررسی سه نکته مدیریتی خواهم پرداخت که از دیدار این دو تیم به دست آمده است.
1-مدیریت قلب تپنده شرکت است
ممکن است تصور کنید که مقصر اصلی در شکست آن شب، مربی و یا بازیکنان هستند. اگرچه نمی توان از سهم آنها غافل شد، با این حال درست به مانند یک شرکت، این مدیریت است که مقصر اصلی در عدم نتیجه گرفتن است. درواقع بایرن نیز در زمان نیکو کواچ، نتایج بدی را به دست آورد. تحت این شرایط می توان بازیکنان را مقصر دانست. با این حال اکثر این افراد در بازی آن شب نیز حضور داشته اند. به همین خاطر نحوه استفاده از آنها به مراتب مهم تر است. برای مثال اگرچه نمی توان نسبت به توانایی های لیونل مسی تردید داشت، با این حال تاکتیک های نادرست حتی باعث شده است تا وی نیز نتواند تاثیر لازم را داشته باشد. در این راستا باید به بارتمئو مدیر حال حاضر این باشگاه توجه کرد.
وی نمونه بارز یک مدیر ناموفق است که از مدت ها قبل باید کنار گذاشته می شد. این امر در حالی است که عوض کردن مربی، تنها اقدامی است که در چند سال اخیر از سوی این باشگاه انجام شده است. در این رابطه تنها کافی است تا به برخی از فاجعه آمیزترین تصمیمات وی اشاره کنیم. از دست دادن نیمار در شرایطی که مهره ای کلیدی برای بارسلونا محسوب می شد، مهم ترین فاجعه مدیریتی وی محسوب می شود. در این رابطه تنها کافی است تا به بازی پاری سن ژرمن در برابر آتلانتا نگاهی بیندازید که وی چگونه در چند دقیقه موفق شد تا شرایط را برای تیم خود دگرگون نماید.
مطلب مرتبط: نکات مدیریتی که از تیم های ورزشی می توان آموخت
در این راستا عدم استفاده درست از مبلغ بسیار بالای 222 میلیون دلار، فاجعه بعدی محسوب می شود. درواقع این فروش باعث شد تا نیمار، رکورددار بالاترین مبلغ برای جا به جایی یک بازیکن شود که اختلاف او با نفر دوم، بسیار زیاد است. با این حال این هزینه صرف خرید بازیکنانی با چند برابر ارزش فعلی شد. درواقع خرید 105 و 120 میلیونی دمبله و کوتینیو در حالی که در قرارداد هر یک از آنها 40 میلیون متغیرات نیز وجود دارد، کاملا فاجعه آمیز است. درواقع بسیار مهم است که هر برندی، در ابتدا به دنبال رفع مشکلات اصلی خود باشد.
در این رابطه لیورپول، یک نمونه بسیار خوب محسوب می شود. آنها هزینه انتقال نیمار را صرف خرید یک مدافع و دروازه بان به نام های فن دایک و آلیسون کردند. در این رابطه لازم است تا به بازی فینال رئال مادرید در برابر لیورپول نگاهی بیندازیم که ضعف دفاعی و خصوصا دروازه بان، باعث از دست رفتن جام شد. این دو خرید زمینه را مهیا کرد تا این تیم در سال بعد بتواند جام لیگ قهرمانان را به دست آورد. این امر در حالی است که بارسلونا تمامی این هزینه را صرف خرید دو بازیکن در فاز هجومی کرد. در حالی که در دفاع، به بازیکنان معمولی توجه شد. با این حال مصدومیت متعدد دمبله و عدم استفاده درست از کوتینیو، باعث شد تا این هزینه به صورت کامل نابود شود. این امر در حالی است که بازیکنان جوانی نظیر آنسو فاتی و ریکی پوگ، به مراتب بهتر عمل کرده اند.
در این راستا بارسلونا باید این 222 میلیون را به صورت کاملا عکس خرج می کرد. در این رابطه بیشترین نیاز، خرید مدافعانی باکیفیت بوده است. بدون شک با چنین بودجه ای، امکان خرید هر مدافعی وجود داشت، با این حال با تصمیمات نادرست مدیریتی، هیچ دستاوردی از این فروش به دست نیامد. همچنین خرید گریزمان، در شرایطی که وی قابلیت های لازم برای بازی در جایگاه سابق نیمار را ندارد، باعث شد تا وی حتی در بازی شب گذشته، جایی در ترکیب اصلی نداشته باشد. با این حال اشتباهات مدیریتی آقای بارتمئو تنها به این مورد خلاصه نشده و وی در انتخاب سرمربی نیز بسیار بد عمل کرده است. درواقع استفاده از مربیان سطح متوسط بدون کارنامه درخشان و با سن های بالا، اشتباهی است که حتی پس از اخراج والورده نیز رخ داد و وی با انتخاب ستین، نشان داده است که از اشتباهات خود درس نمیگیرد. این امر در حالی است که بارسلونا به یک مربی جوان، با تفکرات جدید نیاز دارد. این امر درست اقدامی است که در زمان پپ گواردیولا رخ داد با این حال عدم تکرار تجربیات موفق تاریخ باشگاه را می توان آخرین افتضاح مدیریتی وی عنوان کرد. تحت این شرایط مهمترین اقدامی که در شرایط حال حاضر باید انجام شود، کنار رفتن او است. درواقع این امر باید قبل از انتخاب مربی جدید و یا جذب بازیکنان انجام شود. در این راستا سوال اصلی هواداران این است که دلیل عدم اخراج والورده در تابستان قبل چه بوده و این تغییر در بدترین شرایط ممکن (تعطیلات زمستانی) و با انتخاب فردی کاملا اشتباه و سالخورده رخ داده است. درواقع در حال حاضر بسیاری از تحلیلگران ورزشی بر این باور هستند که بارسلونا بدون لیونل مسی، یک تیم کاملا معمولی محسوب می شود.
2-یک دست بودن تیم بسیار مهم است
به باشگاه بایرن نگاهی بیندازید. آنها نه لیونل مسی و نه کریستیانو رونالدو را دارند. با این حال تیم یک دست آنها باعث شده است تا بتوانند بسیار قدرتمند عمل نمایند. این امر در حالی است که بایرن، اصلی را در زمینه خرید دارد که براساس آن، هیچ گاه هزینه های بسیار بالایی را صرف خرید بازیکن نکرده و این امر باعث شده است تا صرف بودجه برای قدرتمندتر کردن تمامی بخش ها باشد. در این راستا توجه به جوانان نیز از دیگر شاهکارهای این تیم محسوب می شود.
مطلب مرتبط: موفقیت به سبک ستاره آرژانتینی تیم فوتبال بارسلونا / بررسی 5 نکته مدیریتی که می توانید از لیونل مسی بیاموزید
برای مثال تنها کافی است تا به آلفونسو دیوس نگاهی بیندازید که با 19 سال سن، به بازیکن اصلی در پست دفاع چپ، تبدیل شده است. این امر در حالی است که بارسلونا حتی از پدیده این فصل خود (آنسو فاتی)، برای بازی های مهم استفاده نکرد. با این حال وی همواره پس از حضور خود در زمین، تاثیرگذار ظاهر شده است. درواقع بارسلونا از تیمی که ستاره ساز بوده است و مواردی نظیر مسی، ژاوی، اینیستا و پویول بهترین نمونه های آن محسوب می شوند، به تیمی تبدیل شده است که ستاره ها را با رقم هایی بسیار بالا جذب می کند و عدم استفاده از مربیان برتر، باعث شده است تا این تیم در شرایط بسیار بدی قرار داشته باشد.
در این رابطه ذکر این نکته ضروری است که لاماسیا، بزرگترین مدرسه فوتبال در جهان محسوب می شود. با این حال استفاده از جوانان در چند سال اخیر، فاجعه آمیز بوده است. با توجه به میانگین سنی بازیکنان بارسلونا، متوجه این امر خواهید شد که در بازی شب گذشته، تنها 4 بازیکن زیر 30 سال حضور داشته است. این موضوع نیز یک فاجعه بوده و بارسلونا باید در تابستان پیش رو، اقدام به فروش بسیاری از بازیکنان پا به سن گذاشته خود نماید. یکی از نکاتی که از بازی آن شب نباید فراموش کرد، تاثیر فوق العاده کوتینیو است. درواقع وی به عنوان بازیکن قرضی، از بارسلونا به بایرن آمده و عملکرد خیره کننده ای را داشته است. با این حال وی در بارسلونا، کاملا ناامید کننده ظاهر شده بود. تحت این شرایط سوال اصلی این است که چه عاملی باعث بازگشت وی به فرم سابق خود (در هنگام حضور در باشگاه لیورپول به عنوان کاپیتان این تیم) شده است؟ بدون شک استفاده از وی در پست تخصصی، عامل اصلی است. درواقع اگر از وی در بارسلونا نیز به عنوان هافبک تهاجمی استفاده می شد، بدون شک عملکرد خوبی را می توانست ارائه دهد.
در این راستا فراموش نکنید که بایرن، یک بازیکن فوق العاده را تنها به صورت قرضی خریداری کرده است. این امر به معنای عدم متحمل شدن به هزینه های سنگین است که هیچ گاه شاهد استفاده از آن توسط باشگاه بارسلونا نبوده ایم.
نکته ای که از این بخش می توان آموخت این است که صرفا خرید بازیکنان برتر تیم های دیگر کافی نبوده و بسیار مهم است که چگونه از آنها استفاده نمود. عدم یکدست بودن تیم در شرکت درست به مانند این است که بخش بازاریابی بسیار قوی باشد با این حال واحد تولید کاملا ضعیف عمل نماید. تحت این شرایط نتیجه ای به دست نمی آید. همچنین تاکید بیش از حد بر روی استفاده از بازیکنانی که دیگر عملکرد سابق را ندارند، یک اشتباه بزرگ خواهد بود. در این راستا افردای نظیر بوستکس، پیکه و سوارز اگرچه در سه سال گذشته سطح ضعیفی را از خود به نمایش گذاشته اند، با این حال همچنان از آنها استفاده می شود و این امر خود باعث شده است تا تیم در شرایط حساس، عملکرد لازم را نداشته باشد. درواقع در حال حاضر، بارسلونا تنها به ابرستاره خود لیونل مسی محدود شده و بدون حضور بازیکنانی مناسب در پست های دیگر، حضور وی نتیجه چندانی را نخواهد داشت. درواقع در حال حاضر تمامی مربی ها می دانند که با مهار او، بارسلونا با مشکلی جدی مواجه خواهد شد. این امر در حالی است که این موضوع، ابدا برای بایرن وجود نداشته و تیم به یک بازیکن خلاصه نمی شود.
مطلب مرتبط: درس های بارسلونا برای اکوسیستم های استارت آپی جهان
3-درس گرفتن از شکست های قبلی
در نهایت نکته ای که می توان به آن اشاره کرد، ضرورت توجه به شکست های قبلی است. درواقع هیچ زمانی برای تغییر دیر نبوده و در این رابطه بایرن به خوبی اقداماتی را انجام داده است. آنها پس از یک تجربه ناموفق با نیکو کواچ، اقدام به انتخاب هانسی فلیک کردند که چندین سال به عنوان دستیار در تیم ملی آلمان فعالیت داشته و در بایرن نیز مربی جوانان بوده است. در این رابطه وی توانست تا شرایط تیم را کاملا دگرگون نماید و بایرنی که امیدها به آن حتی برای قهرمانی در لیگ داخلی بسیار کم بود را به آماده ترین تیم حال حاضر جهان تبدیل کرد. درواقع در حال حاضر این تیم بخت اول قهرمانی در لیگ قهرمانان نیز محسوب می شود. این امر در حالی است که بارسلونا نیز پس از یک تجربه بد با مربی قبلی خود، اقدام به انتخاب فردی نمود که حتی از تیم متوسط بتیس نیز کنار گذاشته شده بود. در این راستا زمان اعمال تغییرات نیز بسیار مهم است درواقع انتخاب یک مربی جوان در تابستان، بهترین اقدامی بود که این باشگاه میتوانست انجام دهد. با این حال در شرایط نقل و انتقالات زمستانی نیز بارسلونا از بین گزینه های موجود نظیر آلگری و پوچتینو، یکی از موارد بسیار ضعیف را انتخاب کرد.
در این رابطه همه تحلیلگران بر این باور هستند که در صورت عدم انتخاب فردی مناسب، بهتر بود که این تیم فصل را با والورده به پایان می رساند. درواقع بارسلونا به مربی ای شجاع نیاز دارد که از کنار گذاشتن بازیکنان کم تاثیر که سابقه بالایی نیز دارند، واهمه نداشته باشد. در این رابطه تجربه همکاری با مربیان جوان را می توان در تیم هایی نظیر چلسی، لایپزیک و آرسنال مشاهده کرد.
همچنین همواره بارسلونا با مربی هایی که سابقه حضور در تیم را داشته اند، کاملا موفق بوده است. در این راستا ریکارد، گواردیولا، ویلانوا و انریکه به خوبی گواه این حقیقت است. با این حال مواردی نظیر مارتینو، والورده و ستین به علت عدم آشنایی لازم با این تیم، نتایج خوبی را به دست نیاورده اند. به همین خاطر اگر بارسونا به شکست های قبلی و تجربه تاریخ باشگاه خود توجه می کرد، در تلاش برای همکاری با مربی ای بود که با تیم آشناییت لازم را دارد. تحت این شرایط در حال حاضر پوچتینو و ژاوی، تنها گزینه های مناسب و هماهنگ با این اصل، محسوب می شوند.
مطلب مرتبط: بارسلونا سومین تیم ورزشی دارای ارز دیجیتال
در شرکت ها نیز بسیار مهم است که مدیران جدید، به تجربه های موفق و شکست خورده شرکت توجه داشته باشند تا از تکرار اتفاقات تلخ جلوگیری شود. در این راستا در شرکت ها نیز بسیار مهم است که فردی از درون خود آنها، به عنوان مدیر انتخاب شود. این امر بسیاری از مشکلات احتمالی را از بین خواهد برد. درواقع تجربیات برندهای مختلف نیز در استفاده از این سیاست، کاملا موفقیت آمیز بوده است. نمونه بارز آن نیز انتخاب ساندار پیچای به عنوان مدیر گوگل و ساتیا نادلا به عنوان مدیر مایکروسافت دانست که هر دو آنها تجربه حضور چندین ساله در شرکت را داشته اند و اکنون عملکردی فراتر از حد تصورات را از خود ارائه کرده اند.