اغلب مردم نسبت به توانایی های مدیریتی شان اطمینان بسیار زیادی دارند. آنها منتظر فرصتی برای استعفا از شغل های فعلی شان و شروع کسب و کار مستقل هستند. این امر در طول دهه های اخیر موجب افزایش موج طراحی و اجرای استارت آپ در حوزه های مختلف شده است. مهم ترین مهارت موردنیاز برای کسب موفقیت از طریق طراحی استارت آپ توانایی مدیریت است. صاحبان کسب و کارها باید توانایی مدیریت کسب و کار در هر شرایطی را داشته باشند. اوضاع دنیای کسب و کار همیشه مطابق میل ما نیست بنابراین مواجهه با شرایط دشوار بخش جداییناپذیری از تجربه کارآفرینی را شکل می دهد.
بدون تردید اغلب ما تصور بسیار رویایی از توانایی مدیریتی مان داریم. نشانه واضح این امر شکست شمار بالایی از استارت آپ های تازه تاسیس در همان سال ابتدایی است. همین نکته جالب ایده اصلی مقاله کنونی را تشکیل می دهد. اگر مدیریت استارت آپ به همین سادگی نیست، پس باید راهکارهای مدیریتی برای آن وجود داشته باشد. استفاده از تجربه کارآفرینان موفق همیشه ایده جذابی به نظر می رسد. ما در ادامه به بررسی این موضوع با استفاده از توصیه ها و نکات کاربردی خواهیم پرداخت. به عبارت بهتر، در ادامه مهارت های اساسی برای مدیریت استارتآپ ها به بحث و بررسی گذاشته می شود.
1. اهمیت اعتماد به نفس، علاقه و نگاه مثبت
اعتماد به نفس در یک سازمان به طور واگیردار عمل می کند بنابراین اگر ما دارای اعتماد به نفس بالایی در محیط کار باشیم، تاثیرگذاری قابل توجهی بر روی کارمندان خواهیم داشت. اگر به اغلب استارت آپ های شکست خورده نگاه کنید، آنها در زمینه ایجاد فضای مطمئن و تقویت اعتماد به نفس کارمندان شان شکست خورده اند. این نخستین گام در راستای کاهش میزان موفقیت کسب و کارهاست.
مطلب مرتبط: بهبود کیفیت مدیریت پروژه ها در استارت آپ های نوپا
اعتماد به نفس گام نخست در مدیریت موفقیتآمیز کسب و کار است، اما هرگز به تنهایی تاثیرگذاری مدنظر را ندارد. ما باید علاوه بر اعتماد به نفس به کارمان علاقه نیز داشته باشیم. در غیر این صورت به سرعت نسبت به ادامه کار دلسرد خواهیم شد. این نکته دارای اهمیت بسیار زیادی است. اغلب کارآفرینان مستقل در طول دوران فعالیت شان در حوزه های مختلفی تجربه کسب کرده اند. گاهی اوقات شروع به فعالیت در یک حوزه در نگاه نخست علاقه اصلی ما به نظر می رسد، اما پس از مدت زمانی کوتاه نسبت به آن بیتفاوت خواهیم شد. ما برای موفقیت در یک حوزه باید علاقه پایداری به آن داشته باشیم. درست به همین خاطر اندکی پیش از شروع استارت آپ شخصی مان باید تجربه فعالیت در حوزه موردنظر را کسب کنیم.
گام پایانی در این بخش ضرورت نگاه مثبت به امور است. برخی از کارآفرینان بدون هیچ دلیل موجهی نسبت به تمام امور دیدگاه منفی دارند. نتیجه این امر ناتوانی کسب و کارها در زمینه توسعه سریع و واکنش مناسب به اتفاقات اطراف شان است. وقتی ما نگاه مثبتی به امور داشته باشیم، کارمندان مان نیز رضایت بیشتری نسبت به همکاری با ما خواهند داشت. امروزه یکی از دلایل اصلی تغییر شغل از سوی کارمندان ناتوانی در زمینه ایجاد ارتباط با مدیران است. این امر با اندکی نگاه مثبت حل و فصل خواهد شد.
2. اولویت برنامهریزی
امروزه اغلب استارت آپ ها به صورت تیمی مدیریت می شود. این امر شامل حضور چندین مدیر ارشد در هیأت مدیره و انتخاب یک مدیرعامل است. اگر شما رئیس شرکت باشید، بازهم اوضاع تفاوت چندانی نخواهد داشت. اغلب کسب و کارهای شکست خورده در ابتدا توجه مناسبی به فرآیند مدیریت دسته جمعی شرکت نداشته اند. به همین خاطر در یک مقطع مشخص توانایی واکنش مناسب نسبت به اتفاقات را از دست داده اند.
وقتی از مدیریت گروهی و توجه به تیم در فرآیند اجرای استارت آپ صحبت می کنیم، باید به اولویت برنامهریزی هم توجه داشته باشیم. برندهای بزرگ همیشه برنامه های دقیقی برای موفقیت داشته اند. همین امر موجب کسب موفقیت بلندمدت و باثبات از سوی آنها شده است.
یکی از اشتباهات کارآفرینان تازهکار واگذاری شرایط واکنش نسبت به رویدادهای مهم کاری به زمان وقوع شان است. به این ترتیب ما زمان اندکی برای تصمیمگیری در قبال اتفاقات و حوادث خواهیم داشت. هرچه توانایی ما برای برنامهریزی و پیشبینی سناریوهای احتمالی در حوزه کسب و کار بیشتر باشد، شانس بالاتری برای کسب موفقیت پایدار خواهیم داشت.
3. مسئولیتپذیری به عنوان معیار موفقیت
مدیران در سلسلهمراتب سازمانی همیشه به دنبال جلب نظر کارمندان و ترغیب شان به سوی برنامه های خود هستند. این امر همراه با مسئولیت بسیار زیادی است. اگر یک برنامه به هنگام اجرا با شکست مواجه شود، مسئولیت مستقیم آن با مدیر موردنظر خواهد بود. گاهی اوقات مدیران در تلاش برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت برنامه های شان هستند. این امر در زمان کسب موفقیت کاملا برعکس است. نکته مهم در اینجا پذیرش مسئولیت فعالیت مان در زمان کسب موفقیت یا شکست است. فقط در این صورت امکان ادامه فعالیت برندمان به صورت تاثیرگذار فراهم خواهد شد.
یکی از استراتژی های مدیریتی عجیب و غریب در طول سال های اخیر واگذاری مسئولیت اجرای طرح های مختلف به کارمندان است. این امر در صورت مواجهه با شکست موجب کاهش اطمینان کارمندان به سطوح مدیریتی شرکت خواهد شد بنابراین به جای استفاده از چنین استراتژی هایی به دنبال راهکارهایی برای افزایش ظرفیت تان به منظور پذیرش مسئولیت مدیریتی باشید.
4. تقویت روحیه و انگیزهبخشی به دیگران را فراموش نکنید
دیدگاه مدیریتی هر فرد نسبت به دیگری متفاوت است. همین امر تفاوت میان کارآفرینان موفق و شکست خورده را رقم می زند. سازمان های مختلف براساس دیدگاه تیم مدیریتی شان به صورت های متفاوت سامان پیدا می کنند. نکته مهم در این میان احساس تعلق کارمندان و حتی مدیران به کلیتی بزرگ و فراگیر است. این امر تصمیمات آنها را جهتدهی می کند.
وقوع شکست در سلسله مراتب سازمانی اغلب به دلیل بیتوجهی کارمندان و تیم مدیریتی به کلیت سازمان روی می دهد. اگر ما به طور مداوم اولویت های شرکت را مدنظر داشته باشیم، دیگر مشکلی از نظر وقوع انحراف در مسیر اصلی شرکت پیش روی ما قرار نخواهد گرفت. این امر از نقطه نظر توسعه کسب و کار دارای اهمیت بسیار زیادی است. تنها کارآفرینان و مدیران دارای رابطه نزدیک با کارمندان امکان ترغیب کارمندان به سوی منافع اصلی سازمان را دارند. بسیاری از برندها در دوراهی میان منافع سازمان و منافع شخصی بازی را به طور کامل واگذار می کنند.
اگر ما دیدگاه مدیریتی متفاوتی نسبت به کارمندان یا حتی مدیران زیر دست مان داریم، باید از طریق روحیهبخشی و تقویت انگیزه آنها نسبت به جلب نظرشان اقدام کنیم. برخی از مدیران در چنین مواردی به استفاده از زور یا اجبار برای پیشبرد استراتژی های شان روی می آورند. نکته منفی درباره این رویکرد کاهش اعتماد کارمندان به ما و ترک شرکت از سوی کارمندان باتجربه است. امروزه بسیاری از شرکت ها به طور مداوم درگیر استخدام نیروی کار تازه هستند. دلیل اصلی این امر ترک مداوم شرکت از سوی کارمندان کارکشته به دلیل ناتوانی در زمینه تحمل فضای مدیریتی شرکت است.
5. ضرورت درک تیم کارمندان
ایجاد ارتباط موثر میان مدیران و کارمندان اهمیت بسیار زیادی دارد. برخی از برندها در زمینه اجرای این هدف به طور مطلق با شکست مواجه می شوند. وقتی ما در تلاش برای پیشبرد اهداف در قالب یک تیم کسب و کار هستیم، باید درک مناسبی از آنها داشته باشیم. در غیر این صورت هرگز توانایی مدیریت مناسب آنها را نخواهیم داشت.
بدون تردید هیچ کارمندی نسبت به ادامه فعالیت با مدیری که نیازها و نظراتش را درک می کند، بیمیل نیست. نکته مهم در این میان نمایش عینی درک اعضای تیم است. در غیر این صورت احتمال تقویت شکاف میان مدیران و کارمندان افزایش خواهد یافت. شاید در نگاه نخست شکاف موردنظر چندان جدی به نظر نرسد، اما به مرور زمان جدی و جدی تر خواهد شد. ما از همان ابتدای شروع به فعالیت شرکت مان باید برنامه ای دقیق برای ایجاد رابطه نزدیک میان مدیران بخش های مختلف و کارمندان داشته باشیم.
یکی از راهکارهای اصلی برای درک هرچه بهتر اعضای تیم شرکت برگزاری جلسات هماندیشی است. چنین جلساتی نیاز به تشریفات سازمانی ندارد. نکته مهم گردهمایی اعضای تیم شرکت و بحث درباره نکات مهم پیرامون شرکت است. همچنین ما باید نسبت به اجرا و کاربست برخی از توصیه های اساسی کارمندان اقدام کنیم. در غیر این صورت انگیزه آنها برای شرکت در جلسات هماندیشی کاهش می یابد.
6. تقدیر از کارمندان در گروه های سنی مختلف
برخی از کارشناس ها و کارآفرینان فضای طراحی و اجرای استارت آپ را ویژه نسل جوان می دانند و من اطلاعاتی از ریشه این باور غلط ندارم، اما وضعیت کنونی دنیای کارآفرینی در سراسر جهان هیچ نشانی از اختصاص این حوزه به نسل جوان ندارد. امروزه کارآفرینان در گروه های سنی مختلف مشغول به نوآوری و ارائه خدمات جذاب به مشتریان هستند.
بیتردید هر استارت آپ در مسیر توسعه نیاز به استفاده از اطلاعات و نظرات کارمندان مختلف دارد. گرایش غلط برخی از شرکت ها نسبت به عدم استخدام یا همکاری با کارآفرینان میانسال به هیچ وجه منطقی نیست. مزیت اصلی کارآفرینان میانسال کسب تجربه بالا در حوزه کسب و کار است. به این ترتیب ما امکان بهرهمندی از تجربه آنها برای پرهیز از بروز اشتباهات کلیشه ای را خواهیم داشت.
هدف اصلی ما در دنیای کسب و کار استفاده از توانایی و کمک های تمام افراد برای کسب موفقیت است. این امر ربطی به سن و سال افراد ندارد بنابراین ما باید نگرش مان به مسائل را تغییر دهیم.
7. فراهمسازی منابع مناسب برای اعضای شرکت
فعالیت کاری بدون دسترسی به منابع موردنیاز امکانناپذیر است. برخی از برندها به دلیل بودجه محدود توانایی فراهمسازی تمام امکانات موردنیاز کارمندان را ندارند. در این صورت باید دو اقدام ضروری برای توضیح شرایط به کارمندان صورت گیرد. گام نخست گفتوگوی دوستانه با آنهاست. این امر امکان دستیابی به درکی مشترک از وضعیت را فراهم می سازد. گام بعدی تلاش برای اختصاص منابع اندک در دسترس به حوزه های کاربردی است. بیتردید انتخاب یک حوزه و ترجیح اش به حوزه های دیگر کار دشواری است. ما در این فرآیند نیازمند حمایت اعضای شرکت خواهیم بود. در غیر این صورت هر تصمیم ما با مخالفت بخشی از کارمندان مواجه خواهد شد.
ارتباط نزدیک و پایدار با کارمندان همیشه در مواقع بحرانی کاربرد بیشتری دارد. تخصیص بودجه های محدود به حوزه های خاص نیز یکی از شرایط بحرانی محسوب می شود. وظیفه اصلی ما در این میان انطباق اولویت ها با برنامه های برندمان است. به این ترتیب امکان تصمیمگیری درباره اختصاص منابع با بودجه محدود برندمان فراهم خواهد شد.
مطلب مرتبط: بر چالش های مدیریت استارت آپ خود غلبه کنید
8. ضرورت حفظ ارتباط و تعامل با تمام بخش های شرکت
شما به عنوان مدیر ارشد یک استارت آپ با شمار محدودی از مدیران میان رده یا کارمندان ارتباط خواهید داشت. این امر نباید موجب قطع کامل ارتباط شما با سایر افراد شود. در این صورت توانایی مدیریتی ما به شدت زیر سوال خواهد رفت. ما همیشه باید ارتباط موثرمان با دیگر کارمندان را حفظ کنیم. مزیت اصلی این امر امکان بهرهمندی از نظرات خلاقانه کارمندان است. گاهی اوقات کارمندان با زاویه دید متفاوت شان به امور راهکارهای جذابی پیش روی ما قرار می دهند. ما همیشه باید نسبت به استفاده از چنین راهکارهایی انگیزه کافی از خودمان نشان دهیم. امروزه در برخی از برندهای بزرگ تیم مدیریتی جلسات منظمی با کارمندان دارند. همچنین در صورت ایدهپردازی هر کدام از کارمندان امکان تعامل و گفتوگوی مستقیم با رئیس بخش یا مدیرعامل وجود دارد.
بدون شک مدیریت استارت آپ در ابتدای کار امر دشواری است. دلیل اصلی صحت این نکته شکست اغلب استارت آپ ها در ابتدای راه و همان سال نخست است بنابراین ما نیازمند راهکارهایی متنوع و کاربردی برای بهبود وضعیت کسب و کار نوپای مان هستیم. استفاده از نکات مورد بحث در این مقاله سکوی پرتابی مطلوبی برای ما و کسب و کارمان خواهد بود.