آدم ها در هر سن و سالی که باشند، عاشق داستان ها هستند. فرقی ندارد طرف حساب شما کودکی پنج ساله باشد یا پیرمردی پا به سن گذاشته، در هر صورت داستانی که مطابق سلیقه او باشد، حسابی گرد و خاک خواهد کرد. این نکته ای است که خیلی از بازاریاب ها به طورضمنی قبول دارند اما وقتی نوبت به استفاده از آن در کمپین ها می شود، همه چیز را فراموش می کنند. البته اینجا بیشتر پای تنبلی در میان است تا فراموشی؛ چراکه کمتر کسی حوصله طراحی یک داستان جذاب را دارد؛ مگر نه؟
ترکیب داستان سرایی و بازاریابی همیشه برای کارآفرینان جذاب به نظر می رسد. با این حال سختی های این مسیر دل هر بازاریابی را به لرزه می اندازد. درست مثل بازیگری که چند دقیقه قبل از شروع فیلمبرداری طوری استرس می گیرد که نگو.
ما در روزنامه فرصت امروز برای اینکه دلهره شما نسبت به ترکیب جادویی داستان سرایی و بازاریابی کم شود، قصد داریم در این مقاله به برخی از شیوه های خلاقانه ترکیب این دو مورد اشاره کنیم. اگر شما هم دوست دارید کارتان در این زمینه راحت شود، این مقاله مخصوص شماست. خب منتظر چه هستید؟ همین حالا با ما همراه شوید تا سیر تا پیاز ماجرا را تعریف کنیم.
مطلب مرتبط: مزایای داستان سرایی در عرصه بازاریابی
بازاریابی با چاشنی داستان سرایی
اگر همین حالا از شما بخواهیم داستانی برای کمپین تازه بازاریابی برندتان طراحی کنید، از چه روشی استفاده خواهید کرد؟ معمولا کارآفرینان سراغ بیان سرگذشت برندشان همراه با کمی عنصر تراژدی می روند. انگار که هرچه مشتریان بیشتر احساساتی شوند، تاثیرگذاری یک داستان بالاتر می رود. قبول دارم این شیوه جذابیت یا حتی کاربرد خاص خودش را دارد، اما در طول دهه های متمادی حسابی از مد افتاده است. اگر شما امروز هم از همان شیوه قدیمی استفاده کنید، برندتان در لیگ قهرمانان کسب و کارها حتی یک برد هم به دست نخواهد آورد.
ما در این بخش قصد داریم برخی از شیوه های خلاقانه و نسبتا تازه برای داستان سرایی در حوزه بازاریابی را با شما مرور کنیم. پس با ما همراه باشید تا نگاهی دقیق به جزییات این بخش داشته باشیم. امیدوارم مثل همیشه قلم و کاغذ دم دست تان باشد!
داستان رمزآلود: روشی برای میخکوب کردن مخاطب
آدم ها به طور طبیعی موجودات کنجکاوی هستند. احتمالا شما هم در کودکی تجربه های گوناگونی درباره کنجکاوی و دردسرهای بعد از آن داشته اید. این عادت در بزرگسالی هم ادامه دارد. به طوری که خیلی از کارآفرینان ریشه علاقه شان به این مدل فعالیت تجاری را در کودکی می بینند.
داستان های رمزآلود به طور غیرمنتظره ای کنجکاوی انسان ها را تحریک می کند. درست به همین خاطر برخی از کارگردان های بزرگ دنیا برای میخکوب کردن مخاطب دائما از حالت رمزآلود در آثارشان استفاده می کنند. البته شما قرار نیست اینجا یک فیلم سینمایی را کارگردانی کنید. در عوض همه چیز مربوط به توانایی تان برای کمی تحریک مخاطب خواهد بود.
اجازه دهید یک مثال عینی درباره کاربرد داستان های رمزآلود در حوزه بازاریابی بزنیم. برند هوندا در سال 2014 یک کمپین ویژه برای نسل جدید خودروهای سیویک طراحی کرد. این کمپین با نام روی دیگر (The Other Side) به خاطر هیجان و حالت رمزآلودی که داشت، حسابی در بین کاربران محبوب شد. در این کمپین هوندا اول از همه سراغ یک وجه کاملا شناخته شده هوندا سیویک رفت؛ همانطور که همه انتظار داریم، سیویک خودرویی اقتصادی و مناسب خانواده هاست. با این حال در نیمه دوم کمپین همه چیز برعکس شد. به طوری که تمرکز اصلی روی توانایی های مسابقه و اسپرت این خودرو قرار گرفت. فکر می کنم شما هم قبول داشته باشید چنین برداشتی از خودروی سیویک دل هر مخاطبی را می برد، مگر نه؟
کسانی که عاشق دنیای اتومبیل هستند، همیشه منتظر یک اشاره کوچک برای تحریک حس کنجکاوی شان هستند. این امر نقش مهمی در استقبال کارآفرینان از شرایط تازه دارد. حالا که مطمئن شده اید مشتریان همیشه منتظر کمی خلاقیت و حس کنجکاوی هستند، بد نیست از همین امروز کارتان را شروع کنید.
مطلب مرتبط: تکنیک های داستان سرایی برای بازاریاب ها
داستان انگیزشی: به وقت تقویت روحیه دیگران
آیا تا حالا فکر کرده اید چرا بعضی از مردم دائما در سخنرانی های انگیزشی حضور فعالی دارند؟ انگار که این دسته از افراد در زندگی هیچ کاری به غیر از گوش دادن به سخنرانی های انگیزشی ندارند. قبول دارم زیاده روی در این کار خیلی غیر قابل تحمل به نظر می رسد، اما باید یک روی دیگر ماجرا را هم مدنظر قرار دهیم. در دنیای کنونی خیلی از آدم ها برای موفقیت نیاز به روحیه بهتر دارند. از آنجایی که همه مهارت ظریف روحیه بخشی به خود را ندارند، گاهی اوقات یک عامل بیرونی نیاز خواهد بود. اینطوری شما به راحتی هرچه تمام تر فرصت اثرگذاری بر روی مخاطب تان را خواهید داشت.
بازاریابی همراه با روحیه بخشی به دیگران همیشه گزینه جذابی برای بازاریاب ها محسوب می شود. البته این مسیر خیلی هم بی خطر نیست. اگر یک وقت نتوانید عملکرد خوبی در این زمینه داشته باشید، کلاه تان پس معرکه خواهد بود. کافی است یک دقیقه هم که شده خودتان را جای مشتری قرار دهید که یک کمپین بی نهایت بی کیفیت در زمینه انگیزشی مشاهده می کند. شما را نمی دانم، ولی من که اینطور وقت ها حس می کنم برند موردنظر حسابی از نظر روحی و روانی اوضاع من را بد برداشت کرده است. پس بهتر است با احتیاط کامل در این حوزه قدم بردارید.
یکی از بهترین مثال ها در زمینه بازاریابی انگیزشی مربوط به برند داو است. این برند که در زمینه تولید محصولات آرایشی و بهداشتی فعالیت دارد، در کمپینی به نام زیبایی واقعی (Real Beauty) سراغ یکی از مسائل جنجالی در دنیای کنونی رفت. مشکلی که برای خیلی از بانوان در دنیای کنونی روی می دهد، مواجهه با استانداردهای زیبایی عجیب و غریب است. انگار که هر کسی حتی یک میلی متر از این استانداردها فاصله بگیرد، دیگر هیچ زیبایی نخواهد داشت.
داو برای اینکه نشان دهد هر کسی زیبایی خاص خودش را دارد، کمپین انگیزشی اش را با یک هدف مشخص طراحی کرد: هر کسی به نوبه خودش زیباست!
پیام بالا بیشتر از اینکه مربوط به یک برند تجاری باشد، در اولین نگاه حرف یک متخصص زیبایی یا تغذیه به نظر می رسد. درست به همین خاطر کمپین داو تاثیرگذاری زیادی بر روی مشتریان داشت. خب مگر کسی هم در دنیا هست که از حرف های یک برند متخصص در زمینه زیبایی که او امیدواری زیادی در رابطه با زیبایی می دهد، استقبال نکند؟
مثال دیگری که در رابطه با کمپین های انگیزشی وجود دارد، مربوط به برند نایک است. این برند با شعار «فقط انجامش بده» انقلابی در صنعت ورزش به پا کرد. خیلی از قهرمان های امروزی ورزشی در مصاحبه های مختلف از نقش این کمپین بر تقویت روحیه شان حرف زده اند. باور کنید یا نه، گاهی اوقات یک کمپین بی نهایت ساده اثری بر روی آدم ها دارد که باورکردنی نیست. درست به همین خاطر شما باید کارتان در زمینه روحیه بخشی به مشتریان را جدی بگیرید. وگرنه جایی در بین برندهای مورد علاقه شان نخواهید داشت.
داستان سرایی تعلق محور: ایجاد حس آشنای تعلق
آدم ها در زندگی دوست دارند به خانواده و دوستان شان احساس تعلق داشته باشند. اینطوری زندگی برای آدم خیلی معنادارتر و صدالبته راحت می شود. خب کافی است نگاهی به دور و برتان داشته باشید. چند نفر را سراغ دارید که کاملا تنها زندگی کنند و از این اتفاق کاملا هم راضی باشند؟
مطلب مرتبط: جلب نظر مشتریان با داستان سرایی داده محور
داستان سرایی تعلق محور مفهومی است که در طول یک دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته است. این استراتژی بیشتر حاصل حضور پررنگ روانشناسی در عرصه تبلیغات و بازاریابی است. به همین خاطر عمر آن خیلی کمتر از آن چیزی است که فکرش را بکنید.
همانطور که یک سرمربی فوتبال در بین دو نیمه علاوه بر تقویت روحیه بازیکنان تلاش می کند نگاه شان به هم تیمی ها را عوض کند، شما هم باید چنین کاری را در کمپین تان دنبال کنید. به زبان خودمانی، یک مربی ورزشی همیشه سعی می کند بازیکنان را به مفهوم کلی «تیم» وفادار نگه دارد. اگر شما بتوانید چنین حسی را در میان مشتریان تان ایجاد کنید، فروش تان تضمین شده خواهد بود.
یادتان باشد، انسان ها از نظر روانی همیشه حس تعلق را ستایش می کنند. درست به همین خاطر برخی از مشتریان در تمام طول عمرشان فقط از یک برند خرید می کنند؛ چراکه خرید دائمی از یک برند نوعی احساس تعلق در آنها ایجاد می کند. به طوری که خیلی از کمبودهای روحی شان به سادگی رفع می شود.
یکی از مثال های جالب درباره داستان سرایی تعلق محور مربوط به والمارت است. این خرده فروشی سراسری چند سال قبل در جمعه سیاه به جای اینکه خودش را درگیر فروش های همراه با تخفیف فراوان کند، برای چند روز فروشگاه هایش را کاملا تعطیل کرد. این کار با هدف ایجاد فرصتی مناسب برای کارمندان به منظور بهره گیری از جمعه سیاه بود. خب کارمندان که گناه نکرده اند برای والمارت کار می کنند. هرچه باشد آنها هم دوست دارند اوقاتی خوش در کنار دوستان و خانواده شان داشته باشند. کاری که والمارت کرد، نه تنها احساس تعلق بیشتری در بین کارمندان به همراه داشت، بلکه آنها را از نظر اثرگذاری بر روی مشتریان هم در جایگاه بهتری قرار دارد. خب همه مردم دوست دارند از برندی خرید کنند که همیشه به مشتریانش احترام گذاشته و به آنها توجه می کند، مگر نه؟
داستان تعاملی: جذابیت بی حد و حصر
داستان های تعاملی معمولا با هدف دریافت بازخورد یا حتی درگیر ساختن مخاطب در فرآیند بازاریابی طراحی می شوند. چنین تکنیک هایی به طور معمول از سوی کارآفرینانی دنبال می شود که اعتماد به نفس بالایی دارند. هرچه باشد، یک کارآفرین بدون اعتماد به نفس هیچ وقت پیش خودش فکر نمی کند توانایی دریافت بازخورد یا تعامل مشتریان را دارد!
اگر شما همیشه کارآفرینی خجالتی بوده اید، حالا وقتش رسیده تا کمی اوضاع را به سود خودتان تغییر دهید. اینطوری کارتان خیلی راحت تر دنبال شده و دیگر لازم نیست همیشه در مواجهه با مشتریان احساس خجالت کنید.
کمپینی که ما در این بخش قصد بررسی اش را داریم، مربوط به برند نتفلیکس است. این برند همیشه به نوآوری در دنیای کسب و کار شهرت داشته است. اصلا ایده تلویزیون اینترنتی برای همه مردم سراسر دنیا با نتفلیکس شناخته می شود. تیم بازاریابی نتفلیکس در تلاشی تحسینبرانگیز بر روی فیلم ها و سریال های این شبکه که قابلیت شخصی سازی دارند، دست گذاشت. کمپین «ماجراجویی تان را انتخاب کنید» یکی از مثال های جذاب در زمینه داستان سرایی تعاملی است. به طوری که مخاطب با تجربه حیرت انگیز شخصی سازی داستان ها و تجربیاتش در نتفلیکس رو به رو می شود.
بی شک خیلی از مردم دنیا عاشق شخصی سازی تا مرز بی نهایت هستند. درست به همین خاطر شما می توانید با خیال راحت از این گزینه استفاده کرده و اصلا هیچ مشکلی هم نداشته باشید. هرچه باشد داستان سرایی تحت این شرایط خیلی راحت تر از هر زمان دیگری است. به علاوه، مردم هم در سراسر دنیا به این الگو علاقه دارند. پس منتظر چه هستید؟ همین حالا دست به کار شده و کارتان را شروع کنید. قول می دهم خیلی زود شانس تان برای اثرگذاری بر روی مشتریان بی نهایت افزایش پیدا کند.
سخن پایانی
داستان سرایی در دنیای بازاریابی همیشه نباید روندی یکنواخت داشته باشد. خیلی از بازاریاب ها بعد از سال های سال هم برای اینکه کارشان همچنان جذاب بماند، از روش های گوناگون استفاده می کنند. به طوری که همیشه کمپین های تولیدشده از سوی آنها بین کاربران محبوب می ماند. روی دیگر سکه مربوط به بازاریاب هایی است که کمپین شان تاریخ مصرفی بیشتر از دو روز ندارد. این دسته از بازاریاب ها معمولا از روش های قدیمی برای کارشان استفاده می کنند. شما الان به عنوان یک بازاریاب فرصت و توان لازم برای اثرگذاری بر روی مخاطب به بهترین شکل ممکن را دارید. از اینجا به بعد همه چیز به تلاش خودتان بستگی خواهد داشت. پس دست به کار شده و از همین امروز کارتان را شروع کنید.
مطلب مرتبط: چالش داستان سرایی حرفه ای در حوزه بازاریابی
منابع: