نرخ تبدیل (Conversion Rate) چیست؟ آشنایی با اصطلاح سرنوشت ساز عرصه بازاریابی!

هر کسب و کاری برای موفقیت در بازار نیاز دارد مشتریان را متقاعد کند تا به حرف هایش گوش دهند. وگرنه  وضعیتش مثل عکاسی می شود که بعد از کلی زحمت و تلاش وقتی نوبت به برگزاری گالری پرزرق و برقش می شود، با بازدیدکنندگانی رو به رو می شود که در نهایت بی خیالی از کنار آثارش رد می شوند و اگر بخواهند خیلی به خودشان زحمت دهند در این بین یک نگاه سطحی هم به عکس های روی دیوار گالری خواهند انداخت. 

بی شک همین اتفاق کافی است تا افتتاحیه گالری عکاس قصه مان بدل به یک کابوس تمام عیار شود و او را از هرچه هنر و عکاسی است بیزار کند. خب اگر کسی را سراغ دارید که در چنین شرایطی هنوز می تواند امیدوار باشد، ما را هم بی خبر نگذارید!

شاید فکر کنید شروع کردن یک مقاله درباره نرخ تبدیل با چنین مثالی خیلی عجیب و غریب است، اما باور کنید یا نه هزاران کارآفرین و برند مختلف در چهارگوشه دنیا دقیقا با تجربه هایی مثل داستان بالا دست و پنجه نرم می کنند و وقتی فقط چند قدم با رسیدن به هدف شان در عرصه کسب و کار فاصله دارند یکهو با کابوسی به نام مشتریان بی علاقه رو به رو می شوند. ماجرا جالب شد، نه؟

خیلی از کارآفرینان فکر می کنند همین که چندتا مخاطب علاقه مند دور و برشان پیدا شود، دیگر مسیر موفقیت را تا ته رفته اند و قرار است مثل فیلم های کلاسیک همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود. اگر شما هم به محض دیدن چند مشتری چنین فکر و خیال هایی به سرتان می زند، باید همین اول کاری خیال تان را بابت چنین باورهای اشتباهی راحت کنیم و شما را با اصطلاح نرخ تبدیل (Conversion Rate) آشنا کنیم. 

مطلب مرتبط: بهبود نرخ تبدیل بازدیدکننده به مشتری

نرخ تبدیل از آن دست اصطلاحاتی است که حرف و حدیث پشت سرش خیلی زیاد است. اگر بخواهیم با هم روراست باشیم، باید گفت که هر کسی نظر خاص خودش را درباره نرخ تبدیل دارد و همین امر این مفهوم مظلوم را تبدیل به نوعی معما کرده است. البته ما در روزنامه فرصت امروز کاری با این شایعات نداریم، بلکه معتقدیم همانطور که وظیفه کارآگاه های حرفه ای مثل شرلوک هولمز این است که مو را از ماست بیرون بکشند تا واقعیت معلوم شود، نرخ تبدیل هم به کارآفرینان کمک می کند تا بی خودی به موفقیتی که هنوز به دست نیامده دل خوش نکنند. فکر می کنم همین توضیحات مختصر کافی باشد تا مطمئن شوید در این مقاله روی مفهومی دست گذاشته اید که تفاوت های میان بازاریاب های حرفه ای و آماتور را مشخص می کنند، مگر نه؟

اگر بخواهیم از همان مثال اولمان درباره گالری عکاسی استفاده کنیم، باید گفت که نرخ تبدیل به هنرمند بخت برگشته ما کمک می کند تا بدون هیچ دلیلی با مشاهده چندتا بازدیدکننده معمولی به خودش لقب بزرگترین عکاس دنیا را ندهد. معجزه اصلی نرخ تبدیل این است که به هنرمندمان کمک کند تا به جای دلخوشی های الکی دنبال این باشد که از همین بازدیدکننده های ساده خریدارانی پر و پاقرص برای آثارش بسازد؛ همین قدر جذاب و هیجان انگیز!

اگر تبدیل مخاطب های معمولی در بازار به مشتریانی که به حرفهای تان گوش می دهند از همین الان حسابی هیجان زده تان کرده است، این مقاله مخصوص شماست. ما در روزنانه فرصت امروز می خواهیم سیر تا پیاز نرخ تبدیل را به شما آموزش دهیم و کمک تان کنیم تا خیلی راحت مشتریانی برای خودتان دست و پا کنید که به حرفهای تان گوش می دهند. پس با ما همراه باشید تا صفر تا صد یک مفهوم سرنوشت ساز در بازاریابی و فروش را یاد بگیرید.

نرخ تبدیل: پیش به سوی تعریفی جمع و جور

شاید مقدمه ما درباره نرخ تبدیل بتواند چند دقیقه فکر شما را به خودش مشغول کند، اما شکی نیست که برای یاد گرفتن چنین مفهوم مهمی باید یک تعریف درست و حسابی داشته باشید. وگرنه مثل خلبانی می شوید که قرار است یک کاپیتان یک پرواز خیلی مهم باشد اما هنوز نمی‎داند مقصد اصلی کجاست!

همانطور که از توضیحات بخش قبل می شود حدس زد، نرخ تبدیل به کارآفرینان کمک می کند تا حساب مشتریان واقعی را از کسانی که فقط نگاهی به محصولات شان انداخته اند، جدا کنند. اگر بخواهیم مثل استادهای دانشگاه یک تعریف آکادمیک از این مفهوم بسازیم، باید گفت نرخ تبدیل درصد کسانی که شما تبدیل به مشتریان برندتان کرده اید در مقایسه با تمام مخاطب هایی است که تعاملی هرچند اندک با برندتان داشته اند. اجازه دهید برای اینکه حال و هوای مقاله مان خیلی شبیه کلاس های کسل کننده نشود، از یک مثال عینی استفاده کنیم. فرض کنید شما یک خرده فروشی مثل آمازون دارید و در یک روز معمولی 100 کاربر از سایت تان بازدید داشته و از این تعداد 25 نفر ثبت سفارش کرده اند. با این حساب نرخ تبدیل شما 25 درصد خواهد بود؛ به همین سادگی!

یادتان باشد اگرچه ما در مثال بالا از نرخ تبدیل برای اشاره به میزان فروش استفاده کردیم، اما شما می توانید از آن برای هر هدف دیگری مثل عضویت کاربران در خبرنامه برندتان استفاده کنید. نرخ تبدیل از این نظر مثل بازیگری حرفه ای است که تمام کار یک فیلم بدون او روی هوا خواهد رفت. 

اگر شما کارآفرین سختگیری باشید، احتمالا تعریف ساده ما از نرخ تبدیل هنوز خیلی نظرتان را جلب نکرده و احتمالا کلی درباره مزایای آن شک و تردید دارید. پس اجازه دهید کمی هم درباره اهمیت و مزایای این مفهوم هیجان انگیز صحبت کنیم. اینطوری آخرین شک و تردیدهای شما درباره نرخ تبدیل نیز از بین خواهد رفت. 

چرا نرخ تبدیل اینقدر مهم است؟

حالا که با تعریفی درست و حسابی درباره نرخ تبدیل آشنا شدید، باید اهمیت آن را هم توضیح دهیم تا دیگر جای هیچ حرف باقی نماند. وگرنه شما می مانید و یک عالمه سوال بی جواب درباره نرخ تبدیل که نه تنها کمکی به شما نمی کند بلکه حتی یک لحظه فکرتان را هم راحت نخواهد گذاشت. 

مطلب مرتبط: افزایش نرخ تبدیل در وب سایت با چند راهکار ساده

اگر از مخاطب های ثابت روزنامه فرصت امروز باشید، خیلی خوب می دانید که ما بدون بررسی مزایای یک مفهوم یا استراتژی هیچ جوره سراغ تکنیک های اجرای آن نمی رویم. نرخ تبدیل و تکنیک های بهینه سازی آن هم دقیقا همین وضعیت را دارد. شما الان مثل سرمربی فوتبالی هستید که یک تاکتیک تازه پیدا کرده، اما مطمئن نیست چقدر می تواند روی آن حساب کند. ما در ادامه سعی می کنیم شما را مطمئن کنیم که نرخ تبدیل همان استراتژی ای است که شما برای پیروزی در لیگ قهرمانان برندها به آن نیاز دارید. این شما و این هم اهمیت و مزایای نرخ تبدیل و تکنیک های آن در بازاریابی و فروش!

بازاریابی با هزینه های کمتر

 شما لازم نیست حتما یک بازاریاب حرفه ای باشید تا اهمیت صرفه جویی در هزینه ها را درک کنید. حتی بازاریاب های خوش شانسی که برای برندهای بزرگی مثل آمازون یا کوکاکولا هم کار می کنند، همیشه با فشار مدیریتی برای کاهش هزینه های بازاریابی مواجه هستند. با این حساب تکلیف شما و کسب و کار کوچک تان کاملا مشخص خواهد بود، مگر نه؟

وضعیت شما در اینجا مثل کارگردانی است که بودجه محدودی برای فیلمسازی دارد و باید با سرمایه اندکش بهترین تیم ممکن را جمع کند. وگرنه طوری در گیشه شکست می خورد که دیگر حتی یک استودیو هم روی فیلم هایش سرمایه گذاری نکند؛ به همین سادگی!

نرخ تبدیل دقیقا همینجا مثل یک قهرمان وارد ماجرا می شود و کسب و کار شما را نجات می دهد. اگر یادتان باشد گفتیم که نرخ تبدیل درصد مشتریان نهایی در مقایسه با تمام مخاطب های شما را مشخص می سازد. اگر فکر کرده اید تمام معجزه این مفهوم دوست داشتنی در همین یک کار خلاصه می شود، باید حسابی غافلگیرتان کنیم. تکنیک های بهینه سازی نرخ تبدیل به شما کمک می کند تا بدون صرف هزینه بیشتر میزان تاثیرگذاری تان بر روی مخاطب هدف را افزایش دهید. این یعنی شما بدون حتی یک دلار بودجه بیشتر می توانید تعداد مشتریان بیشتری از دل مخاطب های معمولی برندتان بیرون بکشید. خب مگر کسی هم هست که بتواند به چنین پیشنهاد جذابی دست رد بزند؟

دوام آوردن در بازار رقابتی 

آیا تا به حال به این نکته دقت کرده اید که چرا بعضی از تیم های فوتبال همیشه بازیکنان شان را به بقیه باشگاه می فروشند و اصلا هم مدعی قهرمانی در جام های مهم نیستند؟ اگر شما از طرفدارهای دو آتیشه فوتبال باشید، احتمالا کلی دلیل مختلف برای این اتفاق ردیف خواهید کرد، اما یک جواب هوشمندانه این است که بگوییم امروزه کمتر تیمی در دنیا می تواند با باشگاه های پولداری مثل منچستر سیتی یا چلسی رقابت کند و به همین خاطر این غول های پولدار همه بازیکنان و مربی های خوب بازار را درو می کنند. 

ماجرای بالا هر چقدر هم که عجیب باشد، در دنیای کسب و کار کاملا مصداق دارد. مثلا همین خرده فروشی آمازون را در نظر بگیرید؛ این برند بزرگ و ثروتمند طوری در گوشه و کنار بازارهای مختلف حضور دارد که در یک چشم به هم زدن می تواند طوری خرده فروشی های محلی را از میدان به در کند که انگار اصلا چنین برندهایی وجود هم نداشته اند!

اگر شما فکر می کنید هیچ راهی برای رقابت با برندهای بزرگی مثل آمازون ندارید، قطعا بهینه سازی نرخ تبدیل حسابی نظر شما را عوض خواهد کرد. خب وقتی شما بتوانید با بودجه بازاریابی اندک تان تعداد بیشتری از مخاطب ها را تبدیل به مشتری ثابت تان کنید، دیگر جایی برای شکست خوردن در رقابت با برندهای بزرگ باقی نمی ماند. 

خداحافظی با کابوس تبدیل شدن به برندی کلیشه ای

همانطور که در دنیای سینما جوایزی مثل اسکار فقط به بازیگرهای اصلی می رسد و خبری از سیاهی لشکر در این میان نیست، در عرصه کسب و کار هم فقط برندهای مشهور شانس این را دارند که مورد توجه مشتریان قرار گیرند. بقیه برندها نقش همان سیاهی لشکر را دارند که حتی یک نفر هم به بازی شان دقت نمی کند. اگر بخواهیم از اصطلاحی تخصصی در این باره استفاده کنیم، باید گفت که چنین کسب و کارهایی مثال صاف و ساده برندهای کلیشه ای هستند؛ نه چیزی بیشتر.

مطلب مرتبط: 4 راه تبدیل مشتریان مردد به حامیان بانفوذ

وقتی مشتریان عادت کنند که خیلی راحت از کنار برند شما و پیشنهادهای مختلفش عبور کنند، دیگر حتی اگر بهترین بازاریاب ها و کمپین های دنیا را هم کنار هم قرار دهید هیچ شانسی برای جلب نظر مشتریان نخواهید داشت. راستش را بخواهید این موقعیت مثل سیاهچاله ای است که برندتان را طوری گرفتار می کند که رها شدن از شرش تقریبا غیرممکن خواهد بود، البته تا زمانی که پای نرخ تبدیل به ماجرا باز نشده باشد!

بازاریاب ها وقتی از نرخ تبدیل استفاده می کنند، در حقیقت دنبال راهکارهایی هستند تا پیشنهادهایی به مشتریان دهند که بی برو برگشت مورد توجه‎شان قرار گیرد. اینطوری به جای بی محلی مشتریان رویای صف کشیدن شان مقابل برندتان برای خرید آخرین محصولات تان بدل به واقعیت می شود؛ به همین سادگی.

افزایش نرخ تبدیل: چطور و چگونه

حالا که با نرخ تبدیل و اهمیت آن آشنا شدید، نوبتی هم باشد باید سراغ راهکارهایی برای افزایش آن برویم. وگرنه شما تا اینجای کار فقط یک سری اطلاعات کلی را روی هم تلنبار کرده اید که احتمالا هیچ دردی را از کسب و کارتان دوا نخواهد کرد. 

خیلی از بازاریاب ها وقتی صحبت از افزایش نرخ تبدیل می شود، فکر می کنند قرار است از هفت خان رستم عبور کنند. اگر تا به حال مقالات ما در روزنامه فرصت امروز را خوانده باشید، خیلی خوب می دانید که در اینجا اصلا از این خبرها نیست. در عوض ما کنارتان هستیم تا خیلی راحت و بدون دردسر با تکنیک های کاربردی برای افزایش ترخ تبدیل آشنا شوید. اینطوری مثل یک قهرمان فرمول یک کاملا آماده اید تا پشت فرمان نشسته و همه را در پیست مسابقه پشت سر بگذارید. اجازه دهید بدون هیچ حرف اضافه ای برویم سراغ آخرین بخش مقاله مان.

فرم های سایت تان را کوتاه کنید: چه کسی حوصله محتوای طولانی را دارد؟

آیا تا به حال برای تان پیش آمده که حین خواندن مقاله یک سایت طوری خواب تان بگیرد که اصلا حوصله هیچ چیزی را نداشته باشید؟ شاید فکر کنید چنین اتفاقی فقط برای آدم های بی خیال نسبت به کارشان روی می دهد، اما راستش را بخواهید در این ماجرا مقصر اصلی سایت ها هستند. همانطور که اگر مسیر یک مسابقه دو ماراتن خیلی بی دلیل و منطق زیاد باشد تقریبا هیچ کس در آن شرکت نمی کند، وقتی محتوا و فرم های سایت شما هم طولانی شود نرخ تبدیل تان یک سقوط آزاد کامل را تجربه خواهد کرد. دلیلش هم ساده است؛ خب مگر کسی هم هست که حاضر باشد یک فرم طولانی را با دقت بخواند؟ اگر چنین کسی را پیدا کردید ما را هم بی خبر نگذارید!

شما به عنوان یک بازاریاب باید همیشه چهار چشمی مراقب وضعیت سایت تان باشید تا الکی حوصله کاربران را سر نبرید. اگر سایت تان فرم های ثبت نام یا ثبت سفارش خیلی طولانی دارد، همین حالا یک لطفی به خودتان بکنید و از شرشان خلاص شوید. اینطوری دست کم با یک عالمه کاربر شاکی رو به رو نخواهید شد و اعتبار برندتان سر هیچ و پوچ به باد نمی رود. 

شاید بازاریاب ها عاشق پر کردن فرم های طولانی باشند، اما این اصلا دلیل خوبی برای گیر انداختن مشتریان در هزارتوی این مدل فرم ها نیست. اگر از ما می شنوید، هرچه فرم های سایت تان کوتاه تر باشد، بازدیدکنندگان انگیزه بیشتری برای ثبت نام و خرید آنلاین از شما پیدا خواهند کرد؛ به همین سادگی!

 اهمیت نظرات قبلی مشتریان: وقتی خریداران فقط حرف یکدیگر را قبول دارند!

خرید اینترنتی از آن دست کارهایی است که اغلب مردم فکر می کنند خیلی پرریسک است. احتمالا اغلب شما تجربه های تلخ زیادی از خرید اینترنتی یک محصول جذاب و سپس دریافت چیزی که هیچ شباهتی به آن ندارد، داشته‎اید. خب با این حساب شما حق دارید که دل خوشی از خرید اینترنتی نداشته باشید، اما در این بین برندهایی مثل آمازون و علی بابا برای عوض کردن نظر شما سنگ تمام گذاشته اند. 

احتمالا از خودتان می پرسید به غیر از شهرت سرسام آور آمازون و علی بابا دیگر چه چیز حیرت انگیزی در فعالیت شان وجود دارد که اینقدر از آنها تعریف کرده ایم. اجازه دهید برای جواب دادن به این سوال دست روی یکی از مشکلات همیشگی مشتریان آنلاین یعنی «مطمئن شدن از کیفیت محصول» بگذاریم.

مطلب مرتبط: چطور مشتریان وفادار برای برندتان پیدا کنید؟

فرض کنید شما برای خرید یک لپ تاپ به جای پرسه زدن در فروشگاه های مختلف یک راست می روید سراغ یکی از خرده فروشی های آنلاین محلی و بعد از زیر و رو کردن تمام محصولات موجود در آن آخر سر یکی را انتخاب می کنید. حتی اگر گزینه شما بهترین سخت افزار و کیفیت ساخت را هم داشته باشد، همیشه این نگرانی همراه تان خواهد بود که نکند آن چیزی که سفارش داده اید با محصول واقعی زمین تا آسمان فرق داشته باشد. شما را نمی دانم، ولی من که با اینطور دغدغه ها حتی یک دقیقه هم فکرم را راحت نخواهد بود. 

بی شک مثال بالا برای آنهایی که فروشگاه آنلاین دارند یادآوری خاطرات تلخ لغو سفارش از سوی مشتریان یا از همه بدتر بی توجهی کامل کاربران به گزینه های فروش شان است. فکر می کنم شما هم قبول داشته باشید که این تجربیات آنقدر مهم هست که به سادگی نرخ تبدیل هر سایتی را نابود کند. کاری که آمازون و علی بابا در این میان انجام می دهند، مطمئن کردن مشتریان شان نسبت به کیفیت بالای محصولات موجود در فروشگاه شان با یک عالمه از نظرات مثبت مشتریان قبلی است. این ایده خیلی هیجان انگیز به نظر می رسد، مگر نه؟

ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم که نظرات قبلی مشتریان درباره محصولات، محتوا و حتی پیشنهادات سایت شما نقشی اساسی در افزایش نرخ تبدیل دارد. این یعنی شما باید کاری کنید که بازدیدکنندگان سایت تان مثل آب خوردن از نظرات مشتریان قبلی تان باخبر شوند. توصیه ویژه ما در این بخش برای شما عضویت در سایت Yelp است. این سایت برای برندها دست کمی از بهشت اینترنتی ندارد، چراکه به طور تخصصی برای تبادل نظر مشتریان درباره برندها طراحی شده و اتفاقا خیلی هم پرطرفدار است. پس اگر دوست دارید مشتریان تان از همان اول کار زیر و بم تجربه مشتریان قبلی تان بدانند، حتما یک اکانت در Yelp برای خودتان بسازید تا کاربران جدید با خیال راحت به سایت تان اعتماد کنند و در یک چشم به هم زدن کلی خرید نمایند.

اضافه کردن پشتیبانی آنلاین به سایت: بزرگترین مزیت شما در برابر رقبا

کارگردانی را در نظر بگیرید که با هزار امید و آرزو یک فیلم سینمایی ساخته تا در گیشه حسابی فروش کند. با این حال وقتی نوبت به اکران عمومی اثرش می رسد، حتی یک نفر هم حاضر نیست در سالن سینما این فیلم را نگاه کند. شکی نیست که کارگردان داستان ما یکی از بدترین کابوس های زندگی اش را پشت سر می گذارد، اما در همین حال و هوا باید هرچه سریع تر دلیل استقبال سرد تماشاگران را متوجه شود. وگرنه احتمالا تا آخر عمرش هر تعداد فیلم بسازد، باز هم همین اتفاق برایش تکرار خواهد شد. 

باور کنید یا نه، شما به عنوان بازاریاب دقیقا حال و روزی مثل کارگردان داستان بالا دارید. وقتی مشتریان دائما از سایت شما بازدید می کنند، اما خبری از خرید یا تعامل بیشتر نیست حتما یک جای کار ایراد دارد. اگر شما دوست ندارید سرنوشتی مثل کارگردان شکست خورده مان داشته باشید، باید خیلی زود دنبال راهی برای رفع مشکل مشتریان با سایت تان داشته باشید. خب اگر سایت تان هیچ مشکلی نداشت که ماجرا به خوبی و خوشی تمام می شود و اصلا نیازی به نگرانی نبود!

توصیه ما در این بخش بی برو برگشت ساده ترین راهکار دنیا محسوب می شود. اگر شما نرخ تبدیل پایینی در سایت تان دارید، کافی است یک بخش پشتیبانی آنلاین به سایت تان اضافه کنید. اینطوری دیگر کاربران با کوچکترین مشکلی کاملا قید سایت تان را نمی زنند و داستان برندتان شبیه فیلم های هندی نخواهد شد. پشتیبانی آنلاین آنقدر مهم هست که بدون آن نرخ تبدیل بالا تقریبا یک شوخی بی مزه خواهد بود. با این حساب وقتی سایت تان را طراحی می کنید، حتما نیم نگاهی به پشتیبانی آنلاین هم برای آن داشته باشید. 

پیشنهادتان را امتحان کنید: افزایش نرخ تبدیل چشم بسته نمی شود!

گاهی اوقات  همه چیز برای افزایش نرخ تبدیل عالی و بی نظیر به نظر می رسد. مثلا شما یک تبلیغ عالی برای سایت تان طراحی کرده اید، نظرات مثبت مشتریان را کنار هم قرار داده اید و با کوتاه کردن فرم های سایت تان تیر آخر را به بازدیدکنندگان زده اید. با این حال هنوز هم خبری از تبدیل کاربران به مشتری برند نیست. ماجرا مثل پرونده های معمایی شرلوک هولمز سخت و پیچیده شد، نه؟

اگر شما همیشه با تردید به دور و برتان نگاه می کنید، احتمالا با گوشت و پوست تان این ضرب المثل که «وقتی همه چیز عالی به نظر می رسد باید منتظر یک اتفاق ناگوار بود» را درک کرده اید. البته ما در اینجا نمی خواهیم خیلی ناامیدتان کنیم، بلکه تمام هدف مان این است که امیدواری های الکی را از شما دور کنیم؛ همین و بس!

مطلب مرتبط: مدیریت خدمات مشتریان فراتر از حداقل ها

وقتی شما از هیچ کاری دریغ نکرده اید اما هنوز خبری از افزایش نرخ تبدیل نیست، باید در پیشنهادتان برای مشتریان تجدیدنظر کنید. باور کنید یا نه، خیلی از کارآفرینان آنقدر سرشان به خرده کاری ها گرم می شود که از پیشنهاد ویژه شان برای مشتریان غافل می شوند. خب وقتی پیشنهاد شما برای مشتریان چندان جذاب نباشد، نباید هم انتظار افزایش نرخ تبدیل را داشت. به هر حال مشتریان که عاشق چشم و ابروی شما نیستند. 

همانطور که یک طراح خودروهای اسپرت وقتی می خواهد ماشینی بی عیب و نقص طراحی کند باید خودش را به جای راننده های حرفه ای قرار دهد، شما هم برای اینکه پیشنهادی جذاب پیش پای مشتریان قرار دهید باید اول از همه خودتان را جای آنها بگذارید. اینطوری می توانید متوجه شوید چه پیشنهادی بیشترین جذابیت را برای آنها خواهد داشت. اگر در این میان قبل از انتشار پیشنهادتان نظر یک یا دو تا از همکاران تان را هم جویا شوید، دیگر مو لای درز کارتان نخواهد رفت و نرخ تبدیل تان سر به فلک خواهد کشید. 

بهینه سازی نرخ تبدیل با CTA قوی: مهمترین بخش کار

 وقتی یک کاربر به سراغ سایت یا اکانت شما در شبکه های اجتماعی می رود، اولین چیزی که نظرش را جلب می کند CTA یا همان دعوت به عمل تان است. شاید پیش خودتان فکر کنید CTA یکی دیگر از آن مفاهیم لوکس و به درد نخور است، اما کاملا در اشتباهید. این اصطلاح به پیشنهاد یا توصیه شما به مشتریان اشاره دارد. به زبان خودمانی، CTA دعوتی صمیمانه از مشتریان برای انجام دادن کاری است که مستقیما به تحقق اهداف شما کمک می کند. مثلا اگر هدف شما افزایش تعداد مشتریان عضو در خبرنامه تان باشد، CTA شما احتمالا یک بنر بزرگ در سایت تان با عبارتی شبیه به «همین حالا عضو خبرنامه مان شوید» خواهد بود. 

هر بازاریابی برای طراحی CTA راه و روش خاص خودش را دارد. ما در اینجا نمی خواهیم مثل منتقدهای سینمایی درباره جزئی ترین اقدامات در طراحی CTA حرف بزنیم. در عوض دو توصیه کاربردی برای تان داریم. اول اینکه همیشه یادتان باشد که هر صفحه سایت تان باید یک CTA خاص خودش را داشته باشد. وگرنه کاربران اصلا حوصله زیر و رو کردن سایت شما آن هم برای پیدا کردن پیشنهاد برندتان را ندارند. 

بعد از اینکه شما مطمئن شدید هر صفحه سایت تان یک CTA مناسب دارد، باید دقت داشته باشید که در استفاده از این تکنیک زیاده روی نکنید. همانطور که یک تیم فوتبال برای شکست دادن رقبایش باید هم خط حمله خوبی داشته باشد و هم خیلی عالی دفاع کند، شما هم باید از CTA در کنار سایر تکنیک هایی که درباره افزایش نرخ تبدیل گفتیم استفاده کنید. وگرنه کلاه تان حسابی پس معرکه است و افزایش نرخ تبدیل را فقط در خواب خواهید دید.

توجه به انتظارات مشتریان: افزایش نرخ تبدیل یک مسیر دوطرفه است!

وقتی شما انتظار دارید مشتریان به حرف تان گوش دهند، اول از همه خودتان باید به حرف ها و خواسته های آنها توجه کنید. وگرنه تبدیل به برندی خودخواه خواهید شد که هیچ مشتری حتی یک دقیقه هم تحملش نخواهد کرد. وضعیت شما در اینجا مثل سرآشپزی است که برای جلب نظر مشتریان و منتقدان باید نیم نگاهی هم به سلیقه آنها داشته باشد. فقط در این صورت مشتریان راضی می شوند تا همیشه از رستوران سرآشپز داستان مان غذا بخرند و دور بقیه رستوران ها را خط بکشند.

خیلی از بازاریاب ها قول و قرارهایی که با مشتریان در آگهی های تبلیغاتی شان می گذارند، به سرعت نور فراموش می کنند. شاید پیش خودتان فکر کنید این یک اتفاق کاملا طبیعی است و حتی مشتریان هم می دانند که نباید چندان به وعده های تبلیغاتی برندها اعتماد کنند، اما واقعیت دقیقا عکس این ماجرا را نشان می دهد. حتی اگر یک مشتری هم تبلیغات شما را باور کند، احتمالا انتظارات خیلی بالایی از برندتان پیدا خواهد کرد. حالا اگر شما نتوانید به انتظار مشتری تان جواب درست و درمانی بدهید، نه فقط دور آن مشتری، بلکه تمام دوستانش را هم باید خط بکشید. تازه این در صورتی است که مشتری داستان مان قصد به اشتراک گذاری تجربه اش در شبکه های اجتماعی را نداشته باشد. وگرنه باید خودتان را برای یک جنگ تمام عیار از سوی مشتریان آماده کنید. ماجرا شبیه فیلم های اکشن هالیوودی شد، نه؟

توصیه ما در این بخش برای شما خیلی ساده و شفاف است. اگر فکر می کنید نمی توانید از عهده تعهدات و وعده های تان در تبلیغات بر بیایید، یک لطفی به خودتان و مشتریان کرده و اصلا دور چنین شعارهای عجیبی را خط بکشید. اینطوری دست کم مشتریان بعد از کلیک بر روی تبلیغات تان طوری ناامید نمی شوند که دیگر حتی پشت سرشان را هم نگاه نکنند. 

مطلب مرتبط: کاربردهای هوش مصنوعی در ارزیابی تجربه مشتریان از برند

افزایش سرعت بارگذاری سایت: لطفا روی اعصاب کاربران راه نروید

آخرین بحثی که در این مقاله می خواهیم روی آن متمرکز شویم، تقریبا درد دل تمام کاربران اینترنتی است. رو به رو شدن با سایتی که سرعت بارگذاری بسیار پایینی دارد، همانقدر عذاب دهنده است که فیلم جدید تارانتینو یا اسکورسیزی را دانلود کنید و وقتی آماده اید تا از جدیدترین شاهکار آنها لذت ببرید با لگ های مداوم صفحه مواجه شوید. اینطور وقت ها آدم فقط دوست دارد سرش را از عصبانیت به دیوار بکوبد.

فهمیدن اینکه سایتی با سرعت بارگذاری لاکپشتی هیچ شانسی برای جلب نظر کاربران و افزایش نرخ تبدیل ندارد، کار چندان سختی نیست. به طور کلی اگر صفحات سایت شما در کمتر از سه ثانیه بارگذاری شود، شاهکار کرده اید. با این حال اگر حتی یک ثانیه هم کندتر عمل کنید، احتمالا مشتریان قبل از دیدن محتوای سایت کاملا قید آن را خواهند زد. به هر حال شما تنها برند حاضر در بازار نیستید که می خواهد نرخ تبدیلش را افزایش دهد. این یعنی باید خودتان را برای یک رقابت همه جانبه آماده کنید که حتی یک ثانیه دست دست کردن در آن به قیمت ریزش مشتریان تمام می شود. 

اگر شما دوست ندارید با سرعت بارگذاری پایین حسابی روی اعصاب کاربران راه بروید، تنها راهش این است که هر چند وقت یک بار وضعیت سایت تان را چک کنید. اصلا هم لازم نیست برای این کار به خودتان سخت بگیرید. فقط کافی است سری به سایت WebPageTest.org بزنید و خیلی راحت وضعیت سرعت بارگذاری سایت تان را چک کنید. اینطوری اگر مشکلی در کار باشد، قبل از اینکه حسابی کاربران اذیت شوند، حل و فصلش خواهید کرد؛ به همین سادگی!

مطلب مرتبط: تغییر نگرش منفی مشتریان به نگرش مثبت

سخن پایانی

همانطور که دیدید، نرخ تبدیل مفهوم خیلی پیچیده یا حتی به درد نخوری نیست. برعکس، اگر شما آن را یاد بگیرید می توانید وضعیت بازاریابی و تعامل با مشتریان تان را از این رو به آن رو کنید. مقاله ما درباره نرخ تبدیل و راهکارهای افزایش آن دیگر به آخرش رسیده و ما فعلا نکته دیگری برای یاد دادن به شما نداریم. یادتان باشد اگر سوال یا نظری درباره نرخ تبدیل و راهکارهایی که ما درباره شان صحبت کردیم به ذهن تان رسید، لطفا تعارف را کنار گذاشته و همینجا آنها را با ما در میان بگذارید. 

منابع: 

https://www.optimizely.com

https://blog.hubspot.com

https://www.shift4shop.com

https://ecommercetrainingacademy.com