در تمام دنیا محیط های کاری مملو از کارمندانی است که از شغل خود راضی نیستند. یکی از علل این نارضایتی ها مربوط به طرز فکری ا ست که براساس آن کارمندان خود را نسبت به شغل فعلی و شرایط موجود بالاتر و بهتر می دانند. تحقیقات نشان می دهند که در ایالات متحده آمریکا حداقل یک نفر از هر پنج کارمند و در استرالیا یک نفر از هر سه کارمند معتقدند که شرایطی بسیار بالاتر و ارجح تر از نیازهای شغلی شان را دارا هستند. در کشور چین شرایط وخیم تر است، به طوری که چهار نفر از هر پنج نفر شاغل به این طرز فکر مبتلا هستند.
بدون شک، کارمندان ناراضی نمی توانند افراد مفیدی در کار خود باشند. عموماً به طور دانسته یا ناخودآگاه عبوس هستند، میلی به مشارکت ندارند و در بیشتر مواقع مشارکت ها را رد می کنند. مجموعه این رفتارها سبب می شود کارمندان در کار خود موفق نباشند. متعاقباً این رفتارها تأثیراتی منفی بر روی دیگر کارمندان نیز خواهند گذاشت. چنین کارمندانی عموماً خود را برتر از سایرین می دانند و این تکبر باعث می شود کار کاردن با آن ها برای مدیران و دیگر کارمندان سخت تر شود.
بدون شک این گفته تا حدود زیادی برای همه ما آشناست. یقیناً بسیاری افراد در این شرایط شغلی قرار دار ند یا در آینده ای نزدیک آن را تجربه خواهند کرد. در ادامه این سوال به وجود می آید که چگونه می توان شرایط شغلی را جذاب و پر انگیزه ساخت و ایده تغییر شغل را در پایین ترین سطح نگاه داشت؟
گاهی اوقات، تنها راه نجات از شغلی که در آن کارفرما به دلایل غیرمعقول و یا از روی اجبار شما را استخدام کرده است و آن شغل در حد و اندازه توانایی واقعی شما نیست، ترک و تعویض آن است.
در این تحقیق کشورهای ایالات متحده آمریکا، اروپا و چین مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج نشان می دهند که دلایل ایجاد افکار ارشد بودن از ملزومات یک شغل و ناخشنودی ناشی از آن، قابل حل است. در ادامه به بررسی این راه حل ها خواهیم پرداخت.
مشکل اصلی از مشاغل نیست، بلکه به نوع برخورد افراد بستگی دارد
در اکثر مواقع، مشکل اصلی از مشاغل نیست و مربوط می شود به چگونگی توقعات از افراد جهت انجام کارها. بسیاری از افرادی که خود را واجد شرایطی بیش از نیازهای شغلی خود می دانند، توانایی کنترل و پیشبرد وظایفی که به آن ها محول شده است را ندارند. این مشکل نیازمند اصلاح است و دستیابی به استقلال و کنترل فردی می تواند این وضعیت را بهبود بخشد. در راستای این راه حل می توان تصمیمات و روش های نوین شخصی را جهت پیشبرد کار، اعمال کرد. در کنار تمامی این موارد نیز می توان تغییر در طرز برخورد با ساعات کاری را در دستور کار قرار داد.
تلاش برای متقاعد کردن یکی از مهم ترین ارکان است
دستیابی به این مهم به مانند همه تغییرات در ابتدا با مقاومت و سختی روبه رو می شود. در این راستا، افراد باید توانایی متقاعد کردن بالادستی های شان را داشته باشند و بتوانند سود مشترک حاصل را برای آن ها برجسته سازند. بهترین انتخاب برای به ثمر رساندن این هدف، شخصی ا ست که می داند براساس علم و دانش خود چه راه و روشی را در پیش گیرد. همواره به خاطر داشته باشید که در تمام مراحل موجود در چرخه کاری، هدف سود مشترکی است که برای کل گروه ها و اشخاص درگیر در پروژه در نظر گرفته شده است.
دیدگاه خود را تغییر دهید
به دست آوردن استقلال، نیازمند توان مذاکره با افراد بسیاری از جمله مدیران، همکاران و افراد بیرون از شرکت است. این مذاکرات نیازمند نشان دادن تمامی مهارت های درون فردی شخص به بهترین وجه ممکن است. البته چالش اصلی، عوارض تفکر خودبرترپنداری بر مهارت های فردی و تضعیف آن هاست. بسیاری افرادی که از این شرایط رنج می برند، خود را با شرایط موجود وفق می دهند و یا به قلعه خیالی خود پناه می برند. تنها راه واقعی ساختن شغلی که می خواهید و لیاقت آن را دارید، به وجود آوردن روابط خوب با افرادی ا ست که در کنار شما فعالیت می کنند.