حال جامعه ایران خوب نیست. مشکلات اقتصادی، امان مردم را بریده است. سفره خانوار کوچک شده است. گرانی بیداد می کند. حتی رئیس جمهور هم نمی داند که بابت گرانی ها باید یقه چه کسی را گرفت؟! او در آخرین پنجشنبه سال گذشته در مراسم اختتامیه سرشماری عمومی کشاورزی، از نبود داده های کافی برای تصمیم گیری مدیران، انتقاد کرد و گفت: «اینکه صرفا با استخراج داده ها بگوییم تورم و گرانی وجود دارد اما این داده ها در مدیریت بازار استفاده نشود، قابل قبول نیست... الان هم نمی دانم که برای این گرانی ها باید یقه چه کسی را بگیرم؟» (1) هرچند پاسخ این سوال را باید اقتصاددانان بدهند، اما به نظر می رسد ریشه گرانی ها، جای دیگری است و ماجرا فراتر از ارائه داده به مدیران است. حتی دانشجوی سال اول رشته اقتصاد هم می داند که «تورم همیشه و همه جا پدیده ای پولی است» و مهار تورم، جز از راه اصلاح سیاستگذاری میسر نیست. با وجود آنکه «مسعود پزشکیان» این همه بر دانش کارشناسی، تاکید می کند و بر استفاده از کارشناسان و متخصصان، اصرار دارد، اما به نظر می رسد خود به این اصل چندان پایبند نیست و یا حداقل مشاوران اقتصادی رئیس جمهور به وی گوشزد نکرده اند که «تورم» با «گرانی» فرق دارد و به جای تعبیر عامیانه و پوپولیستی «گرانی» باید از «تورم» برای اشاره به افزایش مداوم قیمت ها استفاده کرد.
فارغ از افزایش مدام قیمت ها و گسترش فقر، شاهد سقوط طبقه متوسط هستیم و این طبقه که موتور محرک رشد اقتصادی و ثبات اجتماعی شناخته می شود، بدبختانه نحیف و لاغر شده است. یافته های یک مطالعه نشان می دهد که تحریم ها، تاثیر مخربی بر اندازه طبقه متوسط ایران داشته اند و در یک دهه گذشته، اندازه طبقه متوسط هرساله 11 درصد کوچک تر شده است. این تحریم ها از مسیر افت درآمدهای نفتی، کاهش واردات و افزایش تورم، موجب کاهش قدرت خرید و افول طبقه متوسط شده اند. (2) از آن طرف، فرصت «پنجره جمعیتی» نیز از دست رفته و انبوه جمعیت جوانی که می توانست فرصت جهش اقتصادی را رقم بزنند، حالا موجبات تهدید (افزایش بیکاری و گسترش ناهنجاری های اجتماعی و خشونت های خیابانی، مثل سرقت، زورگیری و...) را فراهم کرده اند. این را بگذارید کنار افت مداوم نرخ مشارکت اقتصادی که در آخرین گزارش مرکز آمار ایران در زمستان سال گذشته، 40.1 درصد اعلام شد که کمترین میزان از بهار 1398 بدین سو محسوب می شود (همپوشانی با افت مشارکت سیاسی). همچنین نسبت اشتغال با افت 1.2 درصدی به 37 درصد رسید و در نتیجه، نرخ بیکاری با رشد 0.6 درصدی نسبت به فصل پاییز، 7.8 درصد محاسبه شد. افزایش توأمان نرخ بیکاری و کاهش نرخ مشارکت و نسبت اشتغال، از افت تقاضا برای نیروی کار حکایت دارد؛ کما اینکه در بازار کار با پدیده «شاغلان فقیر» مواجه هستیم. اگرچه حداقل دستمزد کارگران امسال 45 درصد افزایش یافته که نسبت به تورم 32 درصدی اسفندماه (طبق اعلام مرکز آمار ایران) رقم منطقی و قابل قبولی به نظر می رسد، اما این چیزی از شکاف عمیق بین دستمزد و هزینه های زندگی، کم نمی کند و همچنان شاهد جاماندگی حداقل دستمزد از نرخ تورم هستیم. بنابراین با افزایش 45 درصدی حداقل دستمزد که 10 درصد بالاتر از سال قبل تصویب شد، حداقل دستمزد سال 1404 به بیش از 10 میلیون تومان رسید. با این حال، میزان حداقل دستمزد نسبت به تورم کماکان عقب تر است و در نتیجه، شاغلان و حقوق بگیران از پس هزینه های حداقلی زندگی برنمی آیند. به قول شاعر، «غم نان اگر بگذارد...» (3)
تحریم ها همچنان دست و پای اقتصاد و بانکداری ایران را بسته و این نگرانی در سال 1404 وجود دارد که با عدم تفاهم با آمریکا و فعال شدن مکانیسم «ماشه» از سوی تروییکای اروپایی عضو برجام، تحریم های بیشتر و گسترده تری در راه باشد. تحریم هایی که به ویژگی اصلی اقتصاد سیاسی ایران بدل شده اند. با وجود آنکه بسیاری از اقتصاددانان و تحلیلگران، گشایش اقتصادی را بدون مذاکره برای رفع تحریم ها، امری دشوار و ناممکن می دانند، اما همچنان این تلقی در فضای سیاسی کشور وجود دارد که با اتکا به سیاست های بسته داخلی می توان اقتصاد را از برزخ نجات داد. هرچند با روی کار آمدن دولت چهاردهم در تابستان سال گذشته، شوق و امید گشایشی در بخشی از بدنه جامعه دمیده شد، اما ترور «اسماعیل هنیه» در روز پس از تحلیف ریاست جمهوری، سلسله جنبان حوادثی شد که به پایان جنگ در سایه انجامید و تا مرحله رویارویی مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی پیش رفت. با بازگشت «دونالد ترامپ» به کاخ سفید و همچنین تحولات اخیر سوریه، شرایط منطقه پیچیده تر شد و دولت «پزشکیان» به مانند دولت «روحانی» با آمریکای ترامپی مواجه شد که «برجام» را قبول ندارد و خواهان توافق جدیدی است که زمینه های غیرهسته ای را هم دربر بگیرد. «ترامپ» از همان ابتدا کارزار فشار حداکثری را مجددا به راه انداخت و با اینکه ایران بارها «مذاکره در شرایط تهدید» را رد کرد، اما در هفته های پایانی سال گذشته، او نامه ای به «رهبری» نوشت و پاسخ ایران به نامه وی در نهایت به انجام مذاکرات غیرمستقیمی انجامید که از روز شنبه در عمان آغاز شده است. در حال حاضر، همه نگاه ها به مسقط، پایتخت عمان دوخته شده و جدا از ناظران سیاسی و افکار عمومی، بازارها نیز لحظه به لحظه اخبار مذاکرات را رصد می کنند. «عباس عراقچی»، وزیر امور خارجه و «استیو ویتکاف»، نماینده ویژه «ترامپ» در امور خاورمیانه در حالی رودرروی یکدیگر قرار گرفته اند که به نظر می رسد روابط پرفراز و فرود ایران و آمریکا در چند دهه گذشته حالا به نقطه عطف جدیدی رسیده است.
سال 1403، سال سخت و پرفراز و نشیبی بود که از سقوط هلی کوپتر رئیس جمهور و برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری گرفته تا ترور «اسماعیل هنیه» در تهران و تقابل مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی، بازگشت «ترامپ» به کاخ سفید، احیای کارزار فشار حداکثری، افزایش قیمت دلار و سکه، استیضاح وزیر اقتصاد و... را به خود دید. شاید برای بسیاری از کشورها و دولت ها، وقوع این زنجیره طولانی از رویدادها و رخدادها در بازه زمانی چند سال یا دهه متصور باشد، اما شوربختانه همگی این حوادث در همین سال گذشته در ایران ما اتفاق افتاده اند. در این وانفسای نااطمینانی و عدم قطعیت، دورنمای آینده مذاکرات ایران و آمریکا، مبهم و مه آلود به نظر می آید. سال 1404 که یادآور سند چشم انداز 20ساله ایران (4) است و نرسیدن به اهداف این سند، خود قصه پرغصه دیگری است، با «دوگانه تهدید و مذاکره» آغاز شده و با شروع رسمی مذاکرات ایران و آمریکا از ابتدای این هفته، همه چشم ها به مسقط، خیره شده است. «از بخت یاری ماست شاید که آنچه می خواهیم یا به دست نمی آید یا از دست می گریزد.» (5) در روزهای پایانی سال 1403 متاسفانه برخی از اهالی مطبوعات و رسانه نیز از بین ما رفتند و پر کشیدند. یکی از آنها، «داود احمدی مونس» یا همان «آروین» بود که تجربه همکاری در روزنامه «فرصت امروز» را هم داشت و این هفته چهلمین روز درگذشتش بود. خدایش بیامرزاد!
پانوشت:
1-مسعود پزشکیان، مراسم اختتامیه سرشماری عمومی کشاورزی، 23 اسفندماه 1403
2-محمدرضا فرزانگان و نادر حبیبی، تاثیر تحریم های بین المللی بر اندازه طبقه متوسط ایران
3-احمد شاملو، غزلی برای نتوانستن
4-سند چشم انداز 20 ساله ایران در دولت اصلاحات و با هدف تبدیل ایران به کشور اول منطقه در افق 1404 طراحی شد. اما با تغییر دولت و روی کار آمدن «معجزه هزاره سوم» و علی رغم درآمد سرشار نفتی و باز شدن «پنجره جمعیتی»، فرصت طلایی توسعه از دست رفت و نه تنها در هیچ زمینه ای به اهداف این سند نرسیده ایم، بلکه بسیاری از کشورهای منطقه و همسایه از ما پیشی گرفته اند. سند چشم انداز 20ساله، شاهد مثال واقعیت تلخ امروز ایران است.
5-مارگوت بیکل، سکوت سرشار از ناگفته هاست.
6-از رنجی که می بریم، عنوان مجموعه داستانی از جلال آل احمد است.