بنده احتمال قریببهیقین میدهم که همگان شاهد یک همچو چیزی بوده باشند. یک کارشناس خیلی مهم یا یک مسئول سطح بالایی را به تلویزیون فراخواندهاند. قرار است در باب یک مسئله بسیار مهم سیاسی، اجتماعی یا مثلا زیستمحیطی صحبت کند. استثنائا تعداد زیادی از تماشاگران عزیز و بینندگان جان! هم خیلی مشتاق شنیدن صحبتهای ایشان هستند و پرسشهای جدی در مورد موضوع دارند. در 10 دقیقه پایانی برنامه و قبل از کامل شدن بیانات شخص مدعو، بعد از شلوغکاریهای مرسوم مجری در باب ضیق وقت و فشردگی برنامهها و نداشتن تایم، ناگهان شاهد قطع شدن سخن کارشناس مربوط از طرف مجری محترم هستیم.
از آن عجیبتر آنکه، آقا یا خانم مجری محترم پنج دقیقهای از وقت باقیمانده را صرف بیان منویات و دلنگرانیهای شخص خودشان در مورد موضوع برنامه کرده و پنج دقیقه آخر را هم در مقابل دیدگان حیرتزده مردم خونگرم و مهماننواز کشورمان مصروف قرائت یک متن پراحساس و اشکانگیز در باب مسئلهای کاملا بیربط میسازند.
واقعه دیگری که به ظاهر بیارتباط به مطلب فوق به نظر میرسد اما در کنه خود با آن اشتراک دارد از قرار ذیل است. در یک جلسه فنی قرار است طی دو ساعت پیشرو در مورد چهار مسئله پروژهای صحبت شده و تصمیم اتخاذ شود؛ میکند به عبارت هر مسئله حدود نیمساعت. که در آن نیمساعت ابتدا پیشینه مسئله گفته شده و پس از آن معضل شناسایی و آسیبشناسی شده و نهایتا راهحلهای پیشنهادی مطرح شود.
مرحله آخر هم که انتخاب و درج راهحل برگزیده است. اما اتفاقی که در عمل میافتد (بسته به روحیه و جنگندگی رییس جلسه) آن است که نیمساعت اول به مباحث مهم هواشناسی، کارشناسیهای موثق سیاسی و اقتصادی و تبادل آزاد اطلاعات خالهزنکی میگذرد. این سیر به طور طبیعی تا نابودی کامل نسل بشر ادامه خواهد یافت مگر آنکه مردی از خویش برون آید و جلوی روند را گرفته و مسئله اول را مطرح کند. کارشناس مربوط به مسئله اول پس از به دست گرفتن زمام صحبت، فرصت را مغتنم شمرده و سریعا شروع به شکوه و شکایت از روزگار نامراد و زمانه غدار و چرخ دون و ذکر مصائب قشر زحمتکش و همیشه قدرنادیده رشته تخصصی خودش میکند. دوباره همان مردی که قبلا از خویش برون آمده بود (یحتمل این بار با ذکر ضیق وقت) کارشناس مربوط را به سمت طرح اصل قضیه سوق میدهد. بالاخره مسئله مطرح شده و جلسه رسمیت مییابد. پس از آن افراد حاضر اعم از ذیربط و بیربط پیشنهادهای اصلاحی خود را عنوان کرده و هر یک به شکل ناموسی و تا پای جان شروع به دفاع از کیان عقاید و نظرات خویش میکنند.
این مرحله اخیر تا رسیدن به افشاگریها و رسواییها و بگم بگمها ادامه داشته و پس از آن نیز اگر مداخله رییس جلسه و ریشسفیدان حاضر در جلسه نباشد تا اضمحلال کامل کلیه شرکتهای درگیر در جلسه ادامه خواهد داشت. در مرحله بعد احتمالا رییس جلسه در جهت بستن این مورد و تصویب یکی از پیشنهادهای اصلاحی اقدام کرده و قاعدتا این مرحله تا 10 دقیقه پایانی زمان جلسه ادامه خواهد داشت. پس از آن در صورتی که شخص رییس جلسه برش کافی نداشته باشد، جلسه تعطیل شده و باقی مذاکرات به جلسه بعد موکول میشود. در صورت جربزهدار بودن رییس باقی موارد به صورت فشرده و در میان اعتراض و شکایت خفی و جلی حضار تا پایان آخرین مورد ادامه خواهد یافت.
شباهت دو حالت فوق در پدیدهای به نام لذت سخن گفتن است. به نظر میرسد، بنیآدم اصولا از اینکه در وضعیت متکلم وحده قرار گرفته و بتواند برای مستمعانی سخن براند، لذت عجیبی میبرد. این امر به خودی خود نه خوب است و نه بد. معضل وقتی شکل میگیرد که تقابل بین این پدیده و کمبود وقت ایجاد شود. اینجاست که مدیریت این علاقه به سخنگویی در افراد بشر لازم میشود. شاید در نگاه اول ساده بهنظر برسد ولی باور بفرمایید در موارد خاصی رتق و فتق این مسئله از انجام خود پروژه دردسر بیشتری خواهد داشت. حرف زدن جد به صورت نصیحت و ارائه راهکار، چه به صورت درد دل و اعلام کاستیها و چه بهصورت ذکر تجارب و برانگیختن اعجاب و تحسین حضار، پدیدهای است لذیذ که قطع این لذت بدون آزردن شخص لذتجو چندان هم ساده نیست. میگویید نه؟ حرف نفر اول را قطع کنید!