وقتی صحبت از سرمایهگذاری به میان میآید اغلب افراد تصور میکنند برای داشتن یک سرمایهگذاری موفق حتما باید سرمایههای چند ده یا حتی چند صد میلیونی در اختیار داشته باشید اما واقعیت این است که برای شروع هر کسبوکاری مجموع هر آنچه در اختیارتان قرار دارد اعم از دانش، مهارت، نیروی کار، زمین و. . . جزئی از سرمایهتان به حساب میآید. با این تفسیر حتی زمانی را که برای راهاندازی یک کسبوکار اختصاص میدهید سرمایه بالقوهای است که در اختیار شما قرار دارد. در اوضاع فعلی اقتصاد ایران که شرایط اشتغال برای بسیاری از جویندگان کار فراهم نیست طبیعی است بخشی از جامعه به دنبال فرصتهایی برای شروع یک کسبوکار شخصی باشند.
هر روزه ایدههای کسبوکاری بسیاری از سوی ایدهپردازان حوزه سرمایهگذاری و مشاوران کسبوکار مطرح میشود که قابلیت سرمایهگذاری دارند اما اغلب افرادی که قصد شروع سرمایهگذاری و راهاندازی یک کسبوکار دارند سرمایه اندکی در اختیارشان قرار دارد که انتخابهایشان را تا حد زیادی محدود میکند. این افراد سرمایهگذاران مبتدی هستند که تصمیم دارند برای خود جایی در دنیای کسبوکار دست وپا کنند بنابراین به دنبال ایدههای کسبوکاری کوچک و با سرمایهگذاری اندک هستند.
سرمایه محدود، انتخاب محدود
بهطورکلی افرادی که در پی تحقق یک ایده کسبوکاری هستند در دو دسته کلی قابل تقسیم بندیاند؛ در حالت اول فرد سرمایه کافی در اختیار دارد که در این صورت به لحاظ تامین مالی مشکلی برای عملی ساختن ایده خود نخواهد داشت یا لااقل در مواجهه با انتخابهای گوناگون گزینههای بیشتری برای تصمیمگیری پیشرو دارد. حالت دوم در شرایطی است که شخص بودجه کافی در اختیار نداشته باشد در این صورت یک گزینه معمول جذب سرمایهگذار برای شروع و راهاندازی کسبوکار موردنظر است. حال فرض کنیم که توان جذب سرمایهگذار مناسب برای عملیاتی کردن یک ایده یا طرح کسبوکاری وجود نداشته باشد بنابراین مسئله تامین مالی یک چالش جدی برای شروع یک کسبوکار است. این وضعیت در شرایط اقتصادی کشوری مانند ایران که ابزارهای تامین مالی آن به بلوغ کافی نرسیده بسیار دشوارتر است.
از سوی دیگر بسیاری از افراد که قصد شروع یک فعالیت اقتصادی سودآور دارند از ابتدا به دنبال تحقق ایدههای بزرگ نیستند. این افراد به دنبال مهیا کردن یک فرصت شغلی برای خود هستند. در این صورت یک پیشنهاد ویژه، راهاندازی کسبوکارهایی است که با سرمایههای اندک قابل اجرا باشد. در نگاه اول فکر کردن به کسبوکارهایی که با سرمایههای کوچک قابل اجرا باشد کمی دشوار به نظر میرسد، زیرا بسیاری از افراد بر این باورند که بدون پول نمیتوان کاری انجام داد. این تفکر در جامعه ما تا آنجا رشد کرده که افراد همواره به دنبال سرمایههای مالی بالا برای راهاندازی یک کسبوکار هستند و سرمایههای اندک بدون استفاده باقی میماند، درحالیکه کسبوکارهای کوچک با سرمایههای اندک قابلیت تمرکز و رشد بیشتری دارند. اینکه در کشور ما به مدلهای کسبوکاری کوچک توجهی نمیشود واقعیتی تلخ است که به قیمت نادیده گرفتن بخش عظیمی از پتانسیلهای بالقوه اقتصادی کشور تمام شده است.
چند ویژگی مهم
کسبوکارهای با سرمایه اندک عموما مبتنی بر مهارت و دانش هستند. بدین ترتیب بخشی از کمبودهای سرمایه اولیه از این طریق جبران میشود لذا داشتن مهارت و تخصص یکی از اساسیترین ارکان شروع یک کسبوکار با سرمایه اندک است. دومین ویژگی این مدلهای کسب و کاری که میتواند بخشی از محدودیتهای بودجهای را پوشش دهد نوآوری در کار است. داشتن ایده نوآورانه میتواند سرمایه پنهان برای شروع یک کسبوکار به حساب آید. این ویژگی ذاتی هر کسبوکار کوچک رشدیابنده است که از ایدهای جدید پیروی کند. سومین عامل جبرانی که در کسبوکارهای کوچک امکان شروع از سرمایه اندک را توجیهپذیر میکند همافزایی است. تجمیع تولیدات واحدهای کوچک که در واقع استفاده از ظرفیتهای خفته اقتصاد را فراهم میکند، تاثیرگذاری این بخش را در کلیت اقتصاد نشان میدهد. درست است که در نگاه اول احداث یک کارخانه مدرن تولیدی یا یک سرمایهگذاری کلان، منطقیتر از توجه و راهاندازی واحدهای کوچک کسبوکاری است اما در بسیاری از کشورهای توسعهیافته اینگونه کسبوکارها جایگاه ویژهای در اقتصاد دارند.در اقتصاد ما که همواره ضعف تامین سرمایه لازم برای انجام یک پروژه اقتصادی یا راهاندازی یک واحد تولیدی چه در بخشخصوصی و چه در بخش دولتی مشهود است توجه به نیروی کار و طرحهای کاربر خالی از لطف نیست.
شبکهسازی، یک راهکار ایدهآل
واحدهای کوچکی که با سرمایههای اندک راهاندازی شدهاند در تولید و فروش بهصورت مستقل عمل میکنند بنابراین تمرکز لازم را برای حضور قدرتمند در دنیای رقابتهای کسبوکاری پیدا نمیکنند. تصور کنید که تعداد زیادی از این واحدهای تولیدی در شهرهای مختلف در قالب شبکه مشترک به هم متصل باشند و تحت عنوان یک برند تولید کنند و با یک سیستم مدیریت تبلیغات و فروش هدایت شوند یا حتی در مواردی از الگوها و طرحهای یکسانی در تولید استفاده کنند، در این صورت بخشی از فعالیتهای این کسبوکارها بهطور جامع و متمرکز هدایت میشود. برای مثال تصور کنید که 100، 200 یاحتی 500 واحد تولیدی کفش در یک شبکه جامع و تحت لوای یک برند مشخص فعالیت کنند، در نتیجه برای پیشبرد اهداف مشترک خود به یک مدیر بازاریابی و فروش و یک مدیر تبلیغات نیاز دارند و هزینههای مشترکی را برای تبلیغ یک برند که حافظ منافع جمعی است، خواهند پرداخت.
این کار از سویی صرفههایی در هزینههای تولید ایجاد میکند و از سوی دیگر قدرت رقابتپذیری تولیدکنندگان را دو چندان میکند. راهاندازی یک فروشگاه اینترنتی برای فروش محصول کار سادهتری است که در ادامه شکلگیری این روند میتواند در برنامههای کاری این شبکه قرار گیرد. نقش و اهمیت کسبوکارهای کوچک و متوسط به قدری زیاد است که درحال حاضر از تاثیرگذارترین بخشهای اقتصادی در جهان بهشمار میروند بهطوری که بیش از 60 درصد اقتصاد کشورهای توسعهیافته را اینگونه کسبوکارها تشکیل میدهند. متاسفانه در کشور ما همچنان صحبت از تجمیع واحدهای کوچک و متوسط و تولید به شکل صنعتی به گوش میرسد. نابودی واحدهای تولیدی کوچک به بهانه صنعتیسازی آسیبی است که همواره در کمین اقتصاد بیمار کشور است. در چنین شرایطی بها دادن به اینگونه فعالیتها بهعنوان قلب تپنده اقتصاد کشور و فراهم کردن بسترهای لازم برای تولید و سرمایهگذاری در این بخش میتواند تحرکی در وضعیت رکودی اقتصاد ایجاد کند.