درخصوص سرمایهگذاری و مدیریت مالی، کتابهای ارزشمند بیشماری را میتوان نام برد که هر یک از جنبهای خاص به آن پرداختهاند، اما به جرات میتوان گفت کتاب پرفروش «پدردارا و پدرنادار»، اثر جاودانه رابرت کیوساکی، یکی از تاثیرگذارترین کتابها در این زمینه است که در پایان سال میخواهیم شما را به خواندن آن دعوت کنیم.کتابی که تقابل بین دو دیدگاه با تفکر و دو شخصیت مختلف در زمینه سرمایهگذاری را با مثالها در مقایسههای کاملا آموزنده و کاربردی، بهصورت شفاف، بیان میکند.
داستان از سن کودکی نویسنده و تردید در انتخاب مسیر زندگی آینده او، براساس روش پدرنادار خود یا پدر دارای دوستش شروع میشود. آنجا که میگوید: من دو پدر داشتم؛ یکی دارا و دیگری نادار. یکی بسیار درسخوانده و زیرک بود، مدرک دکترا داشت و دوره چهارساله لیسانس را دو ساله گذرانده بود، درحالیکه پدر دیگرش، هرگز نتوانسته بود دبیرستان را هم بهپایان ببرد. هر دو مرد، سختکوش و در کار و زندگی خود موفق بودند و درآمد هر دو نفر، رضایتبخش بود؛ اما دلیل تردید در انتخاب، این بود که در آن زمان نه پدر نادار، بیپول شده بود و نه پدر دارا، به پول و ثروت فراوانش رسیده بود.
آنچه که باعث میشد یکی از آنان پیوسته در زمینه مالی مشکل داشته باشد و در زمان مرگ، تنها صورتحساب و قبضهای پرداخت نشده باقی گذارد و دیگری ثروت هنگفتی از خود به ارث گذارد، نگاه و اقدام متفاوت آنها در مسائل مختلف بود. یکی همیشه عادت داشت که بگوید: «از عهده من برنمیآید» و دیگری از بهکار بردن این واژه بهشدت پرهیز میکرد و به جای آن میگفت: «چگونه میتوانم از عهده این کار برآیم؟» از عهده من برنمیآید، مغز را از کار میاندازد و عبارت چگونه میتوانم از عهده این کار برآیم، مغز را به حرکت و جستوجو وامیدارد. یا با اینکه هر دو موافق تحصیل بودند، یکی از آنان توصیه میکرد که «خوب درس بخوان تا در شرکت معتبری استخدام شوی و دیگری توصیه میکرد، خوب درس بخوان تا بتوانی شرکتی برای خودت داشته باشی.»
یکی عقیده داشت «خانه بزرگترین دارایی ما است» و به عقیده دیگری، «خانه بزرگترین بدهکاری است.» یکی فکر میکرد که «ثروتمندان باید مالیات بیشتری بپردازند» تا هزینه افرادی شود که درآمد کمتری دارند و دیگری میگفت، «مالیات ابزار تنبیه کسانی است که بیشتر تولید میکنند.» یکی همواره نگران اضافه حقوق و طرحهای بازنشستگی و خدمات بهداشتی درمانی و مرخصی و. . . بود و به نظرش، امنیت شغلی و مزایای ناشی از آن، از خود شغل بااهمیتتر بود، اما دیگری به استقلال مالی عقیده داشت و مخالف استخدام رسمی مادامالعمر بود. یکی همیشه میگفت: من هرگز ثروتمند نخواهم شد که این پیشبینی هم به حقیقت پیوسته بود و دیگری خود را همواره ثروتمند میدید و میگفت: من یک مرد ثروتمندم. حتی هنگامی که دیگری خود را همواره ثروتمند میدید و میگفت: من یک مرد
ثروتمندم.
حتی هنگامی که در اثر شکستهای بزرگ مالی، نزدیک به نابودی بود، خود را همچنان ثروتمند میپنداشت و اینگونه خود را دلداری میداد که شکست خورده و نادار با هم متفاوتند، زیرا شکست گذرا است، اما ناداری همیشگی است. یکی از پدرها میگفت: دلیل اینکه ثروتمند نشدم، شما بچهها هستید و دیگری میگفت: دلیل اینکه باید ثروتمند شوم، شما بچهها هستید. پدر نادار میگفت: من به پول علاقهمند نیستم؛ پول چه اهمیتی دارد، ولی پدر دارا مدام میگفت: پول قدرت است. من برای پول کار نمیکنم، پول برای من کار میکند و...
خلاصه مطالب کتاب درباره شش موضوع اساسی است که عبارتند از:
1- ثروتمندان برای به دستاوردن پول کار نمیکنند.
2- ضرورت آموختن دانش مالی.
3- مراقبت از کسبوکار خود.
4- مالیاتها و قدرت شرکتهای بزرگ.
5- ثروتمندان پولشان را سرمایهگذاری میکنند
6- برای یادگیری کار کنید، نه صرفا پول درآوردن.