این روزها خلاقیتهای تبلیغاتی به حوزه سینما هم راه پیدا کرده است. تهیهکنندگان سینما دیگر فهمیدهاند که استفاده از فلان هنرپیشه مشهور یا کارگردان نامآشنا بهتنهایی برای فروش فیلم کافی نیست. تهیهکنندگی سینما دیگر به کسبوکاری تبدیل شده که برای رسیدن به سوددهی، باید بخشهای مختلف آن را مدیریت کرد. یکی از این بخشها هم مدیریت کمپینهای تبلیغاتی است.
شاید بتوان گفت سیر تحول کمپینهای تبلیغاتی حوزه سینما از جایی شروع شد که آژانس تبلیغاتی ایراننوین به کار تهیهکنندگی فیلمهای سینمایی روی آورد؛ آژانسی که مدام در تبلیغات خود ادعا میکند بزرگترین و حرفهایترین آژانس ایران است. از حجم بالای آثار تولیدی و همچنین ماجرای جنجال برانگیز انحصار ایراننوین در تبلیغات دور زمین فوتبال هم اینطور برمیآید که این آژانس اگر حرفهایترین نباشد، بزرگترین هست.
این آژانس که سالها برای افزایش فروش و مقبولیت مشتریان ریز و درشت خود تلاش کرده بود، با روی آوردن به عرصه سینما ناگهان با چالش افزایش فروش تولیدات خود مواجه شد. جالب اینجاست که بعضی از این تولیدات متعلق به سینمای هنری و به اصطلاح جشنوارهای بودند و امید چندانی به فتح گیشهها نداشتند. هنوز مشخص نیست این آژانس در انتخاب فیلمنامه و کارگردان بر چه اساسی عمل میکند؛ زیرا کارنامه تهیهکنندگی ایراننوین از فیلم گیشهپسند «فرش قرمز» تا فیلم جشنوارهپسند «ماهی و گربه» را دربرمیگیرد؛ فیلمی از فیلمساز خلاقی که فیلمهای قبلیاش حتی رنگ اکران را هم به خود ندیده است، چه رسد به فتح گیشه.
با این همه، دست گذاشتن روی چنین اثری میتواند حاکی از آن باشد که این آژانس برای حضور در این عرصه برنامهریزی بلندمدت دارد و شاید حتی میخواهد با ترفندهای تبلیغاتی خود، سلیقه مخاطب ایرانی را هم عوض کند. البته این رویکرد با شعار اصلی این آژانس نیز همخوانی دارد که در آن ادعا میشود «فلسفه کاری ما اثر گذاشتن بر دنیای اطراف شماست.»
بازسازی پوستر فیلم مقابل سینما
ایراننوین برای فیلمهایی که تهیهکنندگی آن را برعهده دارد، برنامههای ویژهای ترتیب میدهد؛ از افتتاحیه های پرسروصدا گرفته تا تبلیغات محیطی، تلویزیونی و چاپی. از همه جالبتر اما حرکت جالبی است که در مورد فیلم «فرش قرمز» آخرین ساخته در حال اکران این آژانس اتفاق افتاد. تیم تبلیغات «فرش قرمز» تصمیم گرفت برای جلب توجه عابران و کشاندن آنها به سالنهای سینما پوستر فیلم را بهنوعی مقابل سینماهای نمایشدهنده آن بازسازی کند. نتیجه آن شد که در مقابل سینماها فرش قرمز پهن شد و ماکتی از رضا عطاران بازیگر اصلی فیلم در حال دست تکان دادن برای حضار روی آن قرار گرفت. به گواه تماشاگران فیلم، این ایده تبلیغاتی جذاب و چشمگیر بود و در افزایش فروش فیلم تاثیر گذاشت.
البته این ایده بلافاصله برای فیلم «شهرموشها» هم به اجرا درآمد، با این تفاوت که فرش قرمز جمع شد و به جای عطاران ماکت شخصیتهای محبوب و نوستالژیک شهرموشها مقابل سینماهای نمایشدهنده قرار گرفتند.
البته شهر موشها برای تبلیغات فیلم خود بیش از همه روی تبلیغات در رسانههای آنلاین و شبکههای اجتماعی سرمایهگذاری کرده است؛ مسئلهای که از توانایی تیم تبلیغات این فیلم و شناخت دقیق آنها از مخاطبان حکایت میکند. تیم طراحی کمپین بهخوبی فهمیده است که مخاطبان اصلی فیلم آنها حالا به طرفداران پروپاقرص شبکههای اجتماعی تبدیل شدهاند و زنده کردن نوستالژی کودکی در فضای مجازی میتواند آنها را به تماشای فیلم ترغیب کند.
ماکتهای سینمایی
در معابر شهری
یکی دیگر از فیلمهایی که در چند وقت اخیر، تبلیغات جالبی را برای خود ترتیب داد، فیلم سینمایی «تلفنهمراه رییسجمهور» بود؛ فیلمی که در آن نه از ستارههای جوان و محبوبی که حضورشان برای به دست آوردن رکورد فروش کافی است، خبری بود و نه جلوههای بصری خاصی که مخاطبان را در هر سن و با هر سلیقهای به سالن سینما بکشاند، اما تیم خلاق تبلیغات این فیلم در مقابل پردیسهای سینمایی و سینماهای تازهتاسیس شهر، ماکتهایی از یک تلفن همراه عظیمالجثه و کیوسکهای تلفن عمومی به نمایش گذاشت.
این کیوسکها درست در پیادهروی مقابل سینماهای نمایشدهنده فیلم قرار داشت و در ابعاد کیوسکهای واقعی طراحی شده بود. تنها تفاوتی که وجود داشت این بود که یک علامت ضربدر بزرگ قرمزرنگ روی دستگاه تلفن عمومی قرار گرفته بود و در پایین و بالای کیوسک، تصاویر و اسامی عوامل فیلم با فونت درشت به چشم میخورد.
این ابتکار عمل در همان نگاه اول توجه عابران را به خود جلب میکرد. یکی دیگر از فیلمهایی که این ماکتهای تبلیغاتی را مورد استفاده قرار داد، فیلم «ورود آقایان ممنوع» بود. در طول اکران این فیلم، برای جلب توجه عابران یک تابلوی ورود ممنوع بزرگ مقابل سینماها قرار داده شده بود که این بار مردم را از ورود به جایی منع نمیکرد، بلکه اتفاقا نوعی دعوت رسمی بود به داخل سالنهای سینما.
تبلیغات چریکی
برای فیلم پارتیزانی
در این میان اما ابتکار عمل دستاندرکاران فیلم «چ» از همه جالبتر بود. در زمان نمایش این فیلم کارکنان سینما آزادی بهعنوان سرگروه نمایشدهنده فیلم «چ» به مدت چند روز به تیشرتها و کلاههای ویژه این فیلم سینمایی ملبس
شدند.
مسئولان فیلم «چ» تصمیم گرفتند برای سینمای سرگروه 100 پیراهن و کلاه را با نقش لوگوی فیلم «چ» در اختیار کارکنان این سینما قرار دهند. پوشش کارکنان سینما و پیمانکاران با این فرم جدید در تبلیغ و فروش فیلم «چ» مثمر ثمر بود و روز چهارشنبه 17 اردیبهشتماه با وجود افت فروش در فیلمهای دیگر، «چ» از فروش حدود چهار میلیون و 300 هزار تومانی برخوردار شد.
فیلم سینمایی «نارنجیپوش» هم از جمله فیلمهایی بود که تبلیغات پرسروصدایی داشت. دستاندرکاران نارنجیپوش برای ترغیب تماشاگران به تماشای فیلم فیلمساز بزرگی که به اعتقاد برخیها دوران افول خود را میگذراند، برنامههای خاصی را ترتیب دادند.
گروهی از جوانان برای تبلیغ فیلم داریوش مهرجویی از جنوبیترین سینما به سمت شمالیترین سینمای تهران دوچرخهسواری و مخاطبان زیادی را با خود همراه کردند. در کنار این مسئله، حرکت اتوبوسهای نارنجیرنگ به همراه تبلیغکنندگان فیلم در خطوط حملونقل شهری هم از نکات قابل توجه کمپین تبلیغاتی این فیلم سینمایی بود.
بررسی آمار فروش فیلمهای موفق سراسر دنیا در سالهای اخیر نشان میدهد که اکثر این فیلمها از شیوههای تبلیغاتی قابلقبولی برای افزایش فروش خود استفاده کردهاند یا از طریق صرف بودجههـــای کـــلان برای تبلیغات محیطی، تلویزیونی، چاپی و غیره یا به کار بردن ایدههای خلاق و بکری که به بهتر دیده شدن کار
کمک میکند.
تجربه سالهای اخیر نشان داده است که سازندگان آثار سینمایی حتی اگر در پردازش مضامین و تکنیکهای فیلمسازی حرف اول را نزنند، اما اگر از دانش تبلیغاتی بهرهمند بوده و در صنعت تبلیغات حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند، قطعا به موفقیت دست پیدا خواهند کرد.