چه چیز باعث میشود كه «ASDA» یك برند افسانهای باشد و«TESCO» یك اسطوره؟ در تحقیقاتی كه در مركز «لیپینكوت» انجام شد، این نتیجه به دست آمده كه همهچیز به قدرت نام تجاری شما و روابط میان شمایی كه بازاریابی میكنید و مشتریانتان که تجربه میکنند، بستگی دارد.
نامهای تجاری اسطورهای و افسانهای در قلب همه فرهنگها نفوذ پیدا كردهاند و در عصر مدرن مرزهای آنها تقریبا محو شده، اما در دنیای بازاریابی به نظر میرسد كه نامهای تجاری نمیتوانند از عهده محو کردن خطوط مرزی میان افسانهای بودن و اسطورهای بودن
برآیند.
براساس تحقیقات موسسه «لیپینكوت»، كمپانیهایی كه میتوانند به عنوان دارندگان نامهای تجاری افسانهای مشخص شوند، كمپانیهایی هستند كه توانستهاند در برقراری یك ارتباط قدرتمند با مشتری و ارائه خدمات مشخص موفق باشند.
در ضمن، «نامهای تجاری اساطیری» متعلق به كمپانیهایی است كه مدتهاست در سایه شهرت خود در آرامش روزگار را سپری میكنند و دیگر آنچه را كه مشتری از محصولات و بازار فروش انتظار دارد، نادیده میگیرند.
موسسه «لیپینكوت» از طریق نظرسنجی ای كه از 5هزار مصرفكننده انجام داد، 100 برند را در چهار طبقهبندی قرار داده است.
در این طبقهبندی، «لیپینكوت» علاوه بر نامهای تجاری افسانهای و نامهای تجاری اسطورهای، جایگاهی را نیز برای نامهای تجاری قائل است كه هنوز به مرحله افسانهای شدن نرسیدهاند، اما یك مجموعه باارزش و وظیفهشناس را دور هم جمع كردهاند كه «قبیلهای» نامیده میشود.
همچنین آن دسته از كمپانیهایی كه هنوز نتوانستهاند اعتماد مصرفكننده را به خود جلب كنند و رابطهای درست به وجود بیاورند، «غیروابسته» یا «آزاد» نامیده میشوند.
داستانپردازیهای بازاریابان
سیمون گلین، از اعضای ارشد موسسه «لیپینكوت» میگوید كه در عصر رسانههای جمعی، مصرفكنندگان به طور آشكار نظرات خود را در زمینه تجربههای مثبت و منفی برندها به اشتراك میگذارند.
در نتیجه او باور دارد كه كمپانیها نیاز به كمك برای دستیافتن به طبقه و وضعیت افسانهای دارند و برای این كار میتوانند با ارائه محصولات با كیفیت و جمعآوری نظرات مثبت، حمایت و پشتیبانیهای لازم را دریافت كنند. او میگوید: «شما باید به مصرفكنندگانتان تجربهای شگفتانگیز از محصول خود بدهید تا با كمك او بتوانید جایگاهی درخور برای نام تجاریتان بسازید». به عنوان مثال، در این نظرسنجی برند «ویرجین آتلانتیك» از سوی مصرفكنندگان رأی آورد تا در جایگاه برند افسانهای قرار بگیرد، چراكه شهرت خوبی در زمینه كیفیت خدماتی كه ارائه میداد كسب
كرده بود.
واقعیت، بهتر از بازاریابی است
گلین به این نكته اشاره میكند كه در این آرا 50 درصد تجربه مصرفكنندگان در استفاده از محصولات دخیل بوده و در 37 درصد از آرا، داستانپردازیهایی است كه بازاریابان معمولا انجام میدهند و بر ذهن مصرفكنندگان تاثیر میگذارند. زمانی كه به نظر میرسد یك نام تجاری، آرایی كه به دست آورده بیشتر از روی تجربه مصرفكنندگان در استفاده از محصول است تا تبلیغات بازاریابان، به این معناست كه نتیجه بیش از انتظار مصرفكننده بوده است.
زمانی كه اتفاقی خلاف این امر بیفتد و نظرات براساس بازاریابی بیشتر از تجربه مصرفكننده در استفاده از محصول باشد، نشان میدهد كه كمپانی هنوز این توان را پیدا نكرده كه واقعیت را به سطح قولهایی كه به مصرفكننده میدهد، برساند.
زمانی كه درآمد یك شركت هواپیمایی با نام تجاری «رایان ایر» به شدت سقوط میكند فقط به این دلیل است كه نام این برند در طبقه برندهای «غیر وابسته و آزاد» قرار میگیرد.
امتیاز این برند براساس 5 درصد رأی مصرفكنندگانی كه از این محصول تجربه داشتهاند و 13درصد رأی مصرفكنندگانی كه با تبلیغات بازاریابان به استفاده مجاب شدهاند به اینجا رسید.
با وجود تبلیغات گستردهای كه این شركت انجام داده بود، اما باید میدانست كه مصرفكنندگان حقیقت را حس میكنند و این شركت هواپیمایی برای استفاده چندان هم راحت به نظر نمیرسد.
مشابه این وضعیت در شركت هوایی «ایزیجت» وجود دارد. البته آمار «ایزیجت» كمی وضعیت بهتری دارد و به رأی 15درصد تجربه مصرفكننده و 18درصد تبلیغات بازاریابان رسیده است، اما تفاوتی كه دارد و باعث میشود شرایط این شركت از «رایان ایر» بهتر باشد این است كه با وجود بیتوجهی به ارائه خدمات خوب به مصرفكنندگان حداقل از قیمت بسیار مناسبی برخوردار است و همین امر موجب استقبال بیشتر مصرفكنندگان نسبت به شركت هوایی «رایان ایر» شده است.
برندهایی که افسانه میشوند
بهترین شانس نامهای تجاری برای دستیابی به طبقه «افسانهای» آن است كه در هر شرایط و در هر نقطهای كه هستند در فضای كسبوكار خود با مصرفكنندگانشان در تعامل باشند تا رأی آنها بیشتر براساس تجربه مصرف كننده از كیفیت محصول و خدمات آنان باشد تا تبلیغات بازاریابان. گلین میگوید كه كل این امر به كمپانی و ساختارش بازمیگردد كه چقدر جای این تعامل را باز میگذارد. متاسفانه در بیشتر برندها با نامهای تجاری معتبر، كمپانی ها متمایل به داستانپردازیهای بازاریابان هستند تا تجربه ماندگاری كه مصرف كننده میتواند از محصولات آنان داشته باشد.
مدیران بازاریابی هم باید گامهای خود را از روشهای سنتی فراتر بگذارند و از مصرفكننده با جرات بخواهند كه خودش تجربه كند. اینگونه است كه نامهای تجاری افسانهای خلق میشوند و باقی میمانند.