در تفکیک نگاه و نگرش خاص به یک برند تفاوتهای بنیادین زیادی وجود دارد که از این قبیل میتوان به چند نمونه خاص اشاره کرد:
1- دیدگاه جنسیتی به برندها
2- دیدگاه رنگی به برندها
3- دیدگاه روانی به برندها
4- دیدگاه سنی به برندها
یکی از نظرات و نگرشهایی که تاثیر بسزایی در روند فروش و بازار دارد، نگاه جنسیتی به یک برند است. در این عنوان به علت تعادل کلی در فروش و اینکه یک برند برای مصرف گروهی خاص از جامعه تعبیه شده، میتوان یک برند را منحصر به فرد یا محبوب کرد. در این ساختار، یک برند میتواند متعلق به بخشی از جامعه مثل زنان یا مردان جامعه باشد. در واقع این برند یک نگاه صنفی یا جنسی از نوع محصولات دارد که مصرفکنندگان آن یا زن هستند یا مرد.
به عنوان نمونه میتوان برند پیرگاردین را نام برد که برندی است ذاتاً مردانه و لباس و محصولات آن عموماً مردانه است. کیف، ساعت، عطر و کت و شلوار نمادی مردانه دارد. در این نوع برندها سمبلها طوری طراحی میشود که نگرش جنسیتی در آن کاملاً عیان است. مثلاً لوگوی برند پیرگاردین یک هویت و معنای مردانه دارد. نوع ایستادن و برجستگی و پرستیژش یک روحیه مردانه شیکپوش است. ساختار این نمادها به نوعی هویتبخش است و بر روح مصرفکننده تاثیر میگذارد؛ مصرفکنندهای که با این نماد بیدار میشود و میخوابد و تمامی فعالیت روزانهاش در کنار این برند میگذرد. حمایت این برند از مصرفکنندگانش، آنها را به محصولات آن عادت میدهد. ترویج روحیه این برندها عموما شیکپوشی و خوشتیپی است و رفتار مانکنهایشان نوعی وابستگی را در ذهن مشتری ایجاد میکند. برندهای مردانه ویژگیهای خاصی دارند که برای بخشی از مردان جذاب میشوند. عموما آقایانی از این محصولات استفاده میکنند که نوع فکرشان جدی و صریح و اصولگرایانه است یا در نمونه برند زنانهاش لطافت و ظرافت و یا درخشندگی، رفتار شاخص برند میشود. براق بودن محصولات زنانه منعکسکننده رفتار براق و شیکی است که شما از یک خانم شیکپوش و مدرن انتظار دارید؛ رفتاری با متانت، با لطافت، سرزندگی و خوشحالی.
در مقوله نگرش جنسیتی به برند این موضوع مهم است که یک برند دارای رنگ و بوی زنانه یا مردانه باشد. در تعریف رنگها در برند رنگ نقشی خاص در بیان چهره یک برند دارد، مثلاً رنگهایی با روایت خنک و لطیف قاعدهای زنانه و یا رنگهایی با هویت گرم و خشن، روایتی مردانه دارند. رنگها مشخصا بیانگر نگاه و جنسیت یک برند هستند. آیا میشود یک برند پوشاک مردانه از رنگ صورتی یا پوستپیازی به عنوان پایه محصولات استفاده کند و یا یک برند ساعت که فقط ساعتهایش مردانه است یا وسایل مردانهای مثل کیف و کفش دارد، از رنگ لیمویی استفاده کند؟ مسلما این رفتار برند نامتناسب و تمسخربرانگیز است و هیچ سنخیتی با ساختار کیفیاش ندارد.
تمامی خانمها در وسایل زنانهشان نیاز به دریافت حس محبت، آرامش و حمایت دارند و یک برند باید محصولاتش را طوری تولید کند که این رفتار را به بانوان انتقال دهد. آیا میتوان هویت یک برند را از رفتارش جدا کرد؟ آیا میتوان یک برند را خالی از احساسات و عواطف انسانی نمود؟ اینها سوالهایی است که به ندرت به ذهن تولیدکننده و یا طراح برندها خطور میکند. طراحان برندها باید نگرش خود را در این خصوص روشن کرده و نگاهی محض و خاص به یک محصول پیدا کنند. به عبارت دیگر آنها باید بتوانند با روند تعریفشان از رفتار یک برند، این برند را هویتمند کنند.