حسب تجربه بیمقدار این حقیر در مناسبات شغلی، به طور کلی دو جناح دست بالا و دست پایین قابل تعریف کردن است. دست بالا آن سوی قضیه است که منابع مالی در اختیار دارد و قرار است کالایی یا خدماتی خریداری کند یا چیزی را بسازد. دست پایین طرفی است که مطابق مفاد یک قرارداد فیمابین تعهد میکند که کالا یا خدمات مورد نظر طرف اول را تامین کرده یا شیء مورد نظر او را در ازای رقم معینی بسازد. مرسوم است که علاوه بر متن قرارداد و پیوستهای آن، سایر توافقات و مذاکرات و تغییرات احتمالی در روند کار هم به شکل مکتوب درآید، جهت جلوگیری از خلف وعده یکی از طرفین (یا به عبارت افواهی، برای آنکه حرف تویش درنیاید). مکتوب کردن توافقات و قرارها معمولا به صورت نامههای ارسالی یا به صورت صورتجلسات تنظیمی انجام میگیرد. باز به شکل عرفی، معمول آن است که زحمت تهیه این متن را یکی از نفرات طرف پایین دست قرارداد بکشد. توجیه قضیه آن است که بهتر است طرف بالادست درگیر نوشتن نشود که حواسش جمع باشد و بتواند تصمیمگیریهای درستتری انجام دهد، اما حقیقت ماجرا آن است که طرف بالادست هم مثل بنده و جنابعالی بهطور معمول حال دست به قلم شدن را ندارد،بنابراین آن را به طرف پاییندست تفویض (یا فیالواقع تحمیل) میکند! از نظرگاه میزان انطباق مفاد متن نوشته شده با مذاکرات انجام گرفته سه حالت اتفاق میافتد.
حالت اول: انطباق حداکثری اطلاعات رد و بدل شده و عناوین مقرر شده با مفاد متن در این حالت مشخص است که شخص تنظیمکننده متن هم بر موضوع مطروحه اشراف قابل قبول داشته و هم از انگیزه و وجدان لازم جهت نوشتن درست آن برخوردار بوده است.
حالت دوم: کمتر بودن محتوای متن نوشته شده از فحوای مورد بحث. در این صورت میتوان فهمید طرف تنظیمکننده متن یا حواسپرتی داشته و از عاشقی و هجران رنج میبرده یا زبانم لال غرض و مرضی در کار متن کرده و سعی کرده از آب گلآلود مذاکرات ماهی بگیرد و نکته یا نکاتی را از قلم بیندازد.
حالت سوم: بیشتر بودن مفاد متن مکتوب از مسائل مورد بحث و تبادلنظر. در شرایط اخیر اصولا سخت میتوان قضیه را گردن حواسپرتی و عشق و عاشقی و اینجور مسائل انداخت، میشود به صورت مستقیم رفت سر اصل مطلب. طرف تنظیمکننده متن، با نقشه از پیش ترسیم شده و قصد و نیت قبلی و در کمال سلامت عقل، سعی کرده از شرایط موجود استفاده کرده و زیرآبی مطبوعی به نفع خودش برود.
ملاحظه میشود که از سه حالت فوق در دو حالت احتمال مفسده و انحراف وجود دارد. در چنین شرایطی عقل سالم حکم میکند که چرا نباید این شاخی را که سر بر خانه همسایه می برد از بیخ برکند تا احتمال تلخی آوردن آن هم نباشد؟ و درست در همین بزنگاه تاریخی است که میشود حکم این دستور همیشگی و لامکان و لازمان رییس بنده را فهمید. احدی حق ندارد نگارش صورتجلسه را به طرف مقابل بسپارد، مگر در صورت ابرام و پافشاری شدید طرف مقابل آن هم فقط در صورتی که طرف مقابل دست بالای قرارداد باشد ولاغیر.
تنظیمکننده متن (متنی که قرار است مورد توافق قرار گرفته و بعدها به آن استناد شود) به هر حال در نگارش آن به نحوی که سود خودش را دربرداشته باشد، ابتکار عمل بیشتری خواهد داشت. در نتیجه بنده الان سالهاست که به سمت میرزابنویسی جلسات مفتخرم.