عامل تحریم، عمدتا عاملی است که موجب میشود کشورها برای دور زدن از آن دست به روشهای مختلف با همکاری کشورهایی که بهعنوان متحد شناخته میشوند، بزنند. شاید ایران یکی از کشورهایی باشد که بتواند نقش تامینکننده نیازهای روسیه را بازی کند؛ اما توجه به این نکته ضروری است که روسیه در عرصه بینالمللی آنجا که مسئله اقتصادی ایران مطرح شده، بهعنوان متحد عمل نکرده و تمامی قطعنامههای تحریمی ایران را امضا کرده است. اما با این حال ایران همواره به روسیه از چشم فرصتی برای دور زدن تحریمها نگاه کرده است. حال که روسیه نیز خود گرفتار مسئله تحریم شده، برای ایران فرصتی فراهم شد که نیازهای انرژی خود را _ نیازهای صادراتی _ از این طریق حل کند و در عین حال براساس نیازهای ارائه شده از سوی روسیه به رونق و توسعه تولیدات خود بپردازد. گرچه نیازهای روسیه در حوزه محصولات کشاورزی میگنجد، ولی ایران با توجه به داشتن ظرفیتهای کشاورزی به دلیل پارهای مسائل از جمله بحران آب قادر به تولید یا حتی افزایش تولید نیست. از این رو مسئله تعهد به قرارداد امضا شد، محل پرسش قرار می گیرد.
اینکه ایران تا چه میزان میتواند نیازهای غذایی و کشاورزی روسیه را تامین کند که متهم به عدم تعهد نشود و در مقابل روسیه نیز نیازهای انرژی ایران را پاسخ دهد؟ از طرفی ارزش تعیین شده برای قرارداد اقتصادی 70 میلیارد یورو است که رقم بسیار زیاد و قابل توجهی است. براساس آمارهای ارائه شده از سوی گمرک ایران، حجم همکاریهای ایران و روسیه در بهترین حالت به دو میلیارد دلار رسیده است. بنابراین 70 میلیارد یورو، رقمی است که یک شبه محقق نخواهد شد و دستیابی به آن نیازمند برنامهریزی و تعیین مدت زمان است. به طور حتم پنج الی 10 سال خوشبینانهترین حالت برای دستیابی به ارزش تعیین شده برای این قرارداد است. شاید بتوان اینگونه برداشت کرد که همکاری اقتصادی ایران و رسیه که بیشتر به یک ائتلاف اقتصادی شبیه است، برگ بازی برای ایران و روسیه در چالشهای پیش روی باشد. به طور حتم ایران برای حل مذاکرات هستهای به همراهی اعضای گروه 1+5
نیازمند است.
پس چه بهتر که از این برگ برای همراهی روسیه در مذاکرات هستهای بهره ببرد. در عین حال روسیه نیز در چالش اوکراین و تحریمهای غرب نیازمند متحدی است که خلأها و خسارتهای ناشی از این بحران را جبران کند، بنابراین ایران میتواند برگ مناسبی باشد. اما هم ایران و هم روسیه هر دو تاکنون براساس منافع خود تصمیمگیری کردهاند. در پرونده هستهای روسیه همپای دیگر اعضا حرکت کرده و هرکجا نیاز به تصویب قطعنامهای بوده، همسو عمل کرده است. ایران نیز در بحران اوکراین، روابط خود با این کشور را قربانی روابطش با روسیه نکرده است و براساس منافعی که در نظر گرفته خواستار رابطه هم با اوکراین و هم روسیه بوده و هیچ کجا به نفع روسیه در مقابل اوکراین عمل نکرده است. بنابراین اینکه پرونده هستهای ایران حل شود و بحران اوکراین به پایان برسد و رابطه روسیه با غرب بهبود یابد، آیا باز چنین قرارداد و برگی دارای ارزش واقعی خود خواهد بود و منافع ملی دو طرف را تامین میکند؟