در طول سه دهه گذشته، حضور زنان در مشاغل مختلف رشد چشمگیری داشته، اما متاسفانه این میزان رشد، به نسبت فارغالتحصیلان دانشگاهی و در مقایسه با مردان شاغل چندان قابل توجه ارزیابی نمیشود.آمارها و نظرسنجیهای متعدد جهانی نشان میدهد، کفایتها و قابلیتهای شغلی زنان در اغلب موارد بسیار کمتر از آنچه به واقع هست، سنجیده میشود.
بر این اساس، تعداد زنانی که به مشاغل رده بالا و مدیریت ارشد یک مجموعه میرسند، زیاد نیست. مرسوم است که برای توصیف وضعیت شغلی زنان در محیط کار، از کلمه «سقف شیشه ای» استفاده شود، کلمهای که نخستین بار توسط والاستریت ژورنال به کار رفت و بعدها بسیار رایج شد. اما علل قرار گرفتن زنان زیر این سقف شیشهای و دشوار بودن عبور از آن و رسیدن به ردههای بالای مدیریتی چیست؟
توسعهیافتگی کشورها و مدیریت زنان
بررسیها تایید میکنند که میزان مشارکت زنان در مشاغل رده بالا همبستگی مثبتی با توسعهیافتگی کشورها دارد. به عبارتی دیگر، زنانی که در کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه تحصیل و کار میکنند، اقبال کمتری برای موفقیت در ردههای بالای شغلی خواهند داشت. اما این بدان معنا نیست که تمامی کشورهای اروپایی و غربی رتبههای خوبی در زمینه مدیریت زنان دارند، گرچه کشورهایی مثل آلمان، فرانسه، انگلستان، سوئد و یونان از برترین کشورها در این زمینه هستند. اما تحقیقات گرانت تورنتون نشان میدهد 40درصد از نقشهای ارشد کسبوکار در روسیه توسط زنان اداره میشود که این بالاترین رقم مدیریت زنان در سطح جهان است و تقریبا دو برابر متوسط جهانی 22درصد را به خود اختصاص داده است.گرجستان با 38درصد، لهستان با 37درصد، لتونی با 36درصد، استونی با 35درصد و لیتوانی با 33درصد، پنج کشور بعدی در لیست مدیریت زنان در ردههای بالای مدیریتی هستند. این یعنی پیشتازی بیکم و کاست کشورهای اروپای شرقی در زمینه حمایت از زنان در اشتغال. در سوی دیگر، کشورهایی مثل عربستان با رقم صفر درصد و قطر با 7درصد، آمارهای نگرانکنندهای از حضور کم رنگ زنان در عرصههای مدیریتی و شغلی دارند.
برچسبهای فرهنگی و جنسیتی
«اندره آ وسترولند» استاد دانشگاه اقتصاد و مدیریت پنسیلوانیا، عقیده جالبی در مورد زمینههای مشکل اشتغال زنان دارد. به عقیده او، این مشکل به دو بخش اصلی؛ دوران کودکی و نوع تربیت کودکان در سطح خانواده و سپس برچسبهای فرهنگی که در هر کشور مرسوم است، بازمیگردد. این استاد دانشگاه که سابقه پژوهشهای متعدد را در زمینه تفاوتهای جنسیتی و تاثیر آن بر رتبه شغلی افراد دارد، مشکل را اینگونه بررسی میکند:
- دوران کودکی: تشویق پسران به شرکت در بازیهای مبارزهای، تشویق حس رقابتجویی و آشنایی با قوانین برد و باخت و در نتیجه بالا بردن حس عزت نفس کودکان مذکر از یکسو و تشویق دختربچهها به ملایمت، کوتاه آمدن در بازیها، بالا نبردن صدا، شرکت نکردن در بازیهای رقابتی و مبارزهای و کاهش عزت نفس آنها از سوی دیگر، در بسیاری از کشورها کاملا طبیعی است. درحالیکه گرچه کودکان برای هویت یابی جنسی به راهنمایی والدین نیاز دارند اما استعدادها و مهارتهای آنها نباید سرکوب شود. برای مثال، دختربچهای که شخصیت «لیدر» و پیشرو دارد، میتواند در آینده به یک مدیر لایق تبدیل شود.
- در تعدادی از کشورها، بنابر فرهنگهای متحجرانه، زنان وظایفی تعریف شده دارند و خروج از این حدود، نوعی تابوشکنی فرهنگی محسوب میشود. در برخی بخشهای آفریقا و آسیا، با وجود تلاشهای دولتها برای افزایش حقوق بانوان، موانع فرهنگی متعددی برای حضور زنان خارج از محیط خانه وجود دارد که نهتنها اشتغال زنان را بسیار دشوار میکند، بلکه گاهی حق تحصیل را از آنان سلب میکند.
مسائل روانی و انگیزشی
پژوهشهای متعدد روانشناسان صنعتی سازمانی نشان داده، بسیاری از عدم موفقیتها و شکستهای شغلی زنان، ریشههای درونی و فردی دارد. به عبارت دیگر، این خود زنان هستند که با دستکم گرفتن ظرفیتهای خود، به دیگر افراد و همکاران خود القا میکنند در انجام وظایفشان چندان لایق نیستند.این حالت بهویژه در پروژههایی که بهطور مشترک با مردان انجام میگیرد بیشتر مشاهده میشود. نداشتن انگیزه پیشرفت شغلی، قناعت به جایگاه فعلی، ترس از دست دادن شغل و هراسهای بیمورد باعث میشوند زنان انگیزههای کافی را برای پیشرفت از خود سلب کنند.
نقش دولتها
برخی دولتهای در حال توسعه در تلاشند با تکنیکهای مختلف، میزان حضور زنان در عرصههای مدیریتی را افزایش دهند. مالزی یکی از این کشورهاست. اخیرا دولت مالزی در برخی پستهای کلیدی و دولتی سهم معینی برای زنان تعیین کرده است. یعنی برای احراز یک شغل معین، فقط زنان حق رقابت دارند. این روش باعث میشود، اولا اعتماد به نفس و روحیه رقابت جویان با در نظر گرفتن مسائل جنسیتی تخریب نشود.دوم، حضور درصد مشخصی از زنان در ردههای بالای شغلی آن هم به شکل تضمین شده، ظرفیت جامعه را برای حضور زنان در ردههای مدیریتی بالاتر میبرد.