مدیریت تغییر و تحول یکی از مهمترین ارکان استراتژی سازمانی در جهان است. میزان تغییر و تحولات در عصر معاصر شتاب فزایندهای پیدا کرده و هر روز میتوانیم خروجی این تغییرات را شاهد باشیم.
مقولهای که خواه ناخواه صنایع را تحت تاثیر قرار میدهد و بیتوجهی به آن به معنای فنای آن صنعت است. امروزه، صنایع بزرگ نه برای اکنون، بلکه دورنمایی برای دو تا سه دهه بعد خود ترسیم میکنند و به جای آنکه منتظر درخواست مصرفکننده بمانند، نیازهای او را پیش از برآمدن میشناسند و گاه حتی جلوتر از نیاز آنها، حرکت کرده و انتظارات آنها را جهت میدهند. در این زمینه با دکتر حیدر احمدی، مدرس دانشگاه گفتوگویی داشتیم که در ادامه پیش رو دارید.
تعریفی از مدیریت تغییر بدهید و بگویید در مدیریت امروز، مدیریت تغییر چه اهمیت و جایگاهی دارد؟!
مدیریت تغییر به ذات در مدیریت سازمان نقش بسزایی دارد. در اصل نیازهای محیطی ناگزیر این شرایط را ایجاب میکند تا تحول وارد سازمان شود. سازمان برای پاسخگو بودن به الزامات و نیازهای محیطی ناگزیر باید مدیریت تغییر را در نظر داشته باشد. مدیریت تغییر به دو گونه مدیریت برنامهریزی شده و مدیریت برنامهریزی نشده وارد سازمان میشود.
سازمان برای ماندن در عرصه رقابت ناگزیر به سمتی میرود که براساس نیاز مصرفکننده خود تغییر کند؛ اگر این تغییرات را در نظر نیاورد، ناگزیر از عرصه رقابت حذف میشود. در مدیریتی که برنامهریزی تغییر وجود ندارد؛ استراتژی سازمان با تغییر برنامهریزی روبهرو میشود. زیرا نیاز جامعه و مصرفکننده تغییر کرده و سازمان براساس آن نیاز تحول یافته مجبور میشود در روند تولید و خدمات خود تغییر ایجاد کند. در اصل بقا و امنیت سازمان وابسته به مدیریت تغییر است. در کشور ما سال 1360 سیاست افزایش جمعیت اعمال شد و 20 سال بعد با انبوه نیاز این جمعیت به مسکن روبهرو شد.
مشکلی که اکنون دامنگیر نهادهای سیاستگذاری است و تازه آنها براساس این نیاز لازم است تا سیاستهای جدیدی اتخاذ کنند؛ به این پروسه تغییر برنامهریزی نشده گفته میشود. اما اگر این نهادها همان سال 60 نیازهای نسل تازه وارد را در نظر میگرفتند، یک استراتژی مدیریت تغییر برنامهریزی داشتند و برای تغییری که اکنون درگیر آن است، آماده شدند.
چقدر مدیریت تغییر در سطح سازمانهای خرد قابل اعمال است؛ آیا مدیریت تغییر یک پروسه از بالا به پایین یا پایین به بالاست. این مدیریت تغییر در چه سطحی باید پیشبینی شود؟!
جامعه روز به روز در حال تغییر است و ما نمیتوانیم درهای کشور را ببندیم و بگوییم که تغییر اجازه ندارد وارد شود. البته کشوری مانند کره شمالی وارد این پروسه شده و درهای کشورش را به سمت دنیای بیرون بسته است. در بسیاری از صنایع کره شمالی تغییراتی داشته؛ ولی در بعضی از صنایع درهای تغییر را بسته است.
بنابراین، ما باید تصمیم بگیریم که میخواهیم کره شمالی یا جنوبی باشیم. کره جنوبی برخلاف کره شمالی، درهای کشورش را باز کرده و با ورود به عرصه رقابت جهانی تلاش داشته مدیریت تغییر را در استراتژی خود بگنجاند تا بتواند همتای بنز و بیام دبلیو بتازاند. ما باید سیستم اقتصادی باز را وارد سیاستهای خود کنیم و با تغییر برنامهریزی شده بتوانیم در عرصههای مختلف حرفی برای گفتن داشته باشیم و بازارهای جهانی را به سمت صنعت و اقتصادمان بگشاییم. بنابراین ابتدا سیاستهای کلان ما باید تغییر کند؛ ولی این به آن معنا نیست که نتوانیم مدیریت تغییر را در صنایع خرد پیاده کنیم.
این اقتصاد باز به چه نحوی اتفاق میافتد؟ ما چگونه میتوانیم وارد پروسه جهانی شدن شویم؛ آیا ابتدا باید وارد عرصه اقتصاد باز شویم یا آنکه مدیریت تغییر شرایط ورود ما را به اقتصاد آزاد فراهم میکند؟
توجه کنید که صنایع ما به واسطه حمایتهای دولتی و بحث انحصارگرایی زنده هستند و کم و بیش درآمد خوبی دارند. در بحث خودرو، اگر انحصارگرایی و الزام وجود نداشته باشد؛ این شرکتها نمیتوانند ادامه حیات دهند؛ ولی دیر یا زود همه صنایع خواه ناخواه درگیر مدیریت تغییر میشوند و لازمه ادامه حیات آنها تندادن به تغییر و همگامی با توسعه صنایع جهانی است.
نخستین گامی که در این زمینه باید برداشته شود، رفتن به سمت خصوصیسازی است و صنایع از زیرنظر دولت خارج میشوند. وقتی صنایع بدانند که یارانه و حمایتهای مالی دولتی در کار نیست و خودشان باید به تنهایی نیاز مصرف کننده را برطرف کنند؛ آن زمان است که خواسته یا نا خواسته به سمت توجه به مدیریت تغییر میروند و در برنامهریزی خود تغییرات و نیاز مخاطب را میگنجانند. وقتی دولت نقش حمایتی خود را کنار بگذارد، کمکم فضای رقابتی شکل میگیرد و اقتصاد آزاد از آنجاست که در روال طبیعی خود میافتد.
حال اگر دولت نقش حمایتی خود را بردارد و سازمانها بخواهند وارد عرصه جهانی شوند و اقتصاد باز معنا پیدا کند، چه روندی را باید طی کنند؟!
راهکار کشور برای ورود به اقتصاد آزاد برداشتن مرزهاست. ما باید دروازههای کشور را به سمت جهان بگشاییم و بدانیم که جهان عرصه تغییر و رقابت است. زمانی ساایران تلاش کرد تا گوشی بسازد؛ ولی از آنجا که توجهی به توسعه صنایع جهان نداشت، نتوانست در عرصه رقابت دوام بیاورد و خیلی زود از عرصه رقابت کنار گذاشته شد. صنایع ما باید برای تغییرات 20 سال پیش آماده باشند و از الان تا 20 سال آینده نیازهای مصرفکنندگان را در نظربگیرند. «اپل» در غرب نمونه بارز مدیریت تغییر برنامهریزی شده است.
شرکت اپل از امروز میگوید که قرار است در سال 2017 چه خروجی ارائه کند و حتی چندگام از تغییر جلوتر است و نیاز مصرفکننده را جهت میدهد. در کشور ما اصلا نیاز به این برنامهریزیها در نظر گرفته نمیشود. حتی برنامه توسعهای که برای برونرفت از تنگنای اقتصادی امروز در سال 1404 مطرح شده است، بدون در نظر گرفتن مدیریت تغییر نمیتواند رویه درستی را طی کند.
در بحث مدیریت تغییر، بحث پذیرش نقش مهمی دارد، کشور ما در بسیاری موارد بر مدیریت سنتی استوار است و مدیریت نوین هنوز نتوانسته جایگاه خود را تثبیت کند، به دنبال همین ساختار، بحث تغییر برای بسیاری از مدیران ما قابل پذیرش نیست؛ برای اینکه بتوانیم آمادگی پذیرش تغییر را در سطح مدیران فراهم کنیم، چه راهکارهایی باید دنبال شود؟!
در زمینه مدیریت تغییر، مقاومت خاصی وجود دارد، مدیریت نوین به دنبال بهترین تکنولوژیهای روز و تثبیت آنها در سازمان است؛ اما در سازمانهای ما نسبت به اساس مدیریت نوین و تکنولوژی مقاومت وجود دارد. این مقاومت ناشی از آن است که مدیران ما اشراف و آگاهی لازم را نسبت به این تکنولوژیها ندارند و ناگزیر با ورود این سیستمها جایگاهشان متزلزل میشود و دیر یا زود باید جایشان را به نیروهای متخصص بدهند. بسیاری از مدیران ما نقش انتصابی دارند و براساس شایستگی بر جایگاه مدیریت تکیه نمیزنند. این انتصابی بودن و نا آگاهی سبب مقاومت آنها نسبت به راهکارهای نوین و تکنولوژیهای جدید میشود.
بنابراین، این وظیفه بر دوش مدیران منابع انسانی ماست تا نیروها و مدیران شایسته را وارد سازمان کنند تا آمادگی و دانش کافی را برای پذیرش تغییر داشته باشند.
این مقوله در سطح بزرگتر جامعه نیز مطرح است. سازمانهای امنیتی ما نمیتوانند سیستمهای جدید ارتباطی را پذیرا باشند، زیرا با توجه به اینکه نسبت به آنها آشنا نیستند، نمیتوانند نظارت و کنترل لازم را بر آنها اعمال کنند و به دنبال همین امر جای پذیرش آنها، دست به فیلتر یا حذف آنها میزنند.
در بحث مزیت رقابتی، همانطور که گفتید بحث حمایتی دولت و مقوله انحصارگرایی صنایع ما را به سمتی برده که براساس مزیت رقابتی در بسیاری از آنها معنا ندارد، در همین شرایط اگر بخواهیم به سمت مدیریت تغییر حرکت کنیم چه باید بکنیم؟!
تا زمانی که حمایت دولت مطرح است، صنایع ما اصلا جایی برای بحث مزیت رقابتی ندارند. رقابت در این روند معنایی ندارد. فضا بسته است و صنایع ما آن سود حداقلی خود را کسب میکنند و بازار خود را به داخل محدود میبینند. مهمترین فاکتور در بحث مزیت رقابتی، شفافیت و پاسخگویی است. صنایع ما اصلا لزومی به شفاف بودن نمیبینند.
وقتی شفافیتی وجود ندارد، مدیران صنایع خود را ملزم به پاسخگویی نمیبینند. دولت مبلغ مشخصی به ایران خودرو یارانه میدهد، اما هیچکس نمیتواند از ایران خودرو بپرسد این یارانه در چه راهی هزینه شد. هیچ مدیری خود را مسئول پاسخگویی نمیبیند و در ادامه این روند تغییر مدیر اصلا معنا ندارد و سبب تغییرات در خروجی و بهرهوری سازمان نمیشود. اما بر عکس در اپل میبینید که با تغییر مدیر، سهام این شرکت تغییر محسوسی میکند. تغییر مدیر به معنای تغییر سیاستها و به دنبال آن تغییرات وابسته است. اما در ایران سیاست و حمایت دولتی سبب میشود که یک روند مشخص اعمال شود و تغییر مدیر اصلا تاثیری بر بهرهوری ندارد.
در انتها در یک جمعبندی چگونه میتوانیم روند مدیریت تغییر را بررسی کنیم؟!
سازمانهای ما اکنون در پایینترین سطح بهرهوری خود قرار دارند، در حال حاضر سود صنایع ما بین 30 تا 40 درصد که این رقم بسیار ناچیزی است در برابر هزینههای کلانی که برای رشد آنها پرداخت میشود. دنیا در حال حرکت به سمتی است که ما نمیتوانیم با آن حرکت مقابله کنیم و دیر یا زود به این چرخه خواهیم پیوست. ژاپنیها هم دارای کشوری هستند که فرهنگ سنتی و بومی قوی دارند؛ ولی حرکت دنیا را انکار نکرده و آنها تغییرات مثبت را جلب کردهاند و آنهایی را که با فرهنگشان سازگار نبوده، بومیسازی کردهاند. کاری که ما فقط حرف آن را میزنیم.
آنها نگاهشان به تغییرات، نگاهی توأم با حب و بغض نیست و فقط به سازگاری آن با فرهنگ اصیل و بومیشان میاندیشند. همین امر سبب شده تا آنها به یکی از قدرتهای مهم صنعتی جهان تبدیل شوند. آنها در این راه کوشش کردهاند و روزی 12ساعت کار مفید دارند؛ مقولهای که در ایران به آن اهمیتی داده نمیشود. هدف باید درصدر قرار گرفتن باشد که با تلاش میتوان به آن رسید.