سالهاست که واژه «چینی» برای مصرفکنندگان ایرانی به نماد بیکیفیتی و ارزانی غیرسودمند تبدیل شده است؛ واژهای که بسیاری از خریداران را فراری میدهد و از هر چه جنس ارزان قیمت است، بیزار میکند. با این حال پافشاری چینیها به تسخیر بازارهای مختلف دنیا باعث شده که بسیاری از مصرفکنندگان، حتی مشکل پسندترها در مقابل هجوم این محصولات خوش آب و رنگ سر تسلیم فرود بیاورند و تن به خرید دهند اما کار چینیها به همین جا ختم نمیشود. آنها که تا به حال به زور پایین آوردن هزینه تولید به واسطه نیروی کار ارزان سعی داشتند خود را به بازارهای دنیا تحمیل کنند، حالا در پی تسخیر قلب مشتریان بینالمللی خود هستند.
تا امروز، اکثر محصولات ارزان قیمت چینی هویت آشکاری نداشت و اغلب فقط از قیمت ارزان آنها میشد به ملیتشان پی برد. اما حالا تولیدکنندگان چینی که اعتماد به نفسشان بالا رفته و اهداف والاتری برای خود ترسیم کردهاند، با افتخار حروف ناآشنای چینی را روی بستهبندیهای متفاوت و خوش آب و رنگ خود حک میکنند و به هویت خود رسمیت میبخشند. مصداق بارز این گفته را این روزها میتوان در فروشگاههای زنجیرهای بزرگ مشاهده کرد. از خمیردندانهای زغالی! گرفته تا خوردنیهای عجیب و غریب و رنگارنگ که وجه مشترک همهشان حروف درشت و ناآشنای چینی است که مقابل چشم خریداران رژه میرود. حالا این مسئله مطرح میشود مشتریانی که حتی حاضر نبودند برای پرداخت مبلغ کمتر، به سراغ خرید عروسکها و لوازم تزیینی چینی بروند، چطور حاضر میشوند برای محصولاتی که به شکل مستقیم با سلامتی آنها در ارتباط است، هزینه کنند؟
برخی از کارشناسان بر این باورند اتفاقی که برای محصولات چینی افتاده، این است که آنها در سالهای اخیر، به جایگاه کنونیشان بسنده نکرده و در حال طی کردن مسیر رشد و ترقی هستند؛ تاجاییکه برای برندسازی هم برنامهریزی میکنند و حتی به دنبال رقابت با برندهای بزرگ بینالمللی هستند. چینیها دیگر به ارائه محصولات بیهویت قانع نیستند؛ بستهبندی طراحی میکنند، تبلیغات میکنند و ارزش میآفرینند. به اعتقاد برخی، چینیها حالا پای خود را جای پای ژاپنیها گذاشتهاند و دیگر نمیخواهند تجسم «بنجل» بودن باشند. به بیان دیگر برندهای چینی حالا به دنبال خلق آینده هستند. انگار چینیها دیگر نمیخواهند پشت اسامی بزرگ پنهان شوند و میخواهند رابطه تازهای را با مشتریان قدیمی و جدید خود از سربگیرند. مصداق بارز این مسئله برندهای هوآوی و لنوو هستند که در مدت زمانی کوتاه توانستهاند جایگاه مناسبی را میان مشتریان خود در نقاط مختلف جهان پیدا کنند و ایرانیها هم از این قضیه مستثنا نیستند.
روند رشد چینیها در حوزه برندسازی نشان میدهد که تغییر باور و درک مشتری از برند شاید آن قدرها هم که کارشناسان بازاریابی میگویند، سخت و زمانبر نباشد. در دنیای امروزی برای خلق یک برند ارزشمند لازم نیست نسلها برنامهریزی و هزینه شود؛ گاه یک تفکر ناب، یک ایده خلاقانه و یک نگاه متفاوت میتواند دنیای برندها را زیر و رو کند. روند حرکت برندهای چینی میتواند تلنگری باشد برای برندهای داخلی تا در آستانه رفع تحریمهای بینالمللی، اعتماد به نفس خود را بالا ببرند و برنده شدن در میدان رقابت با برندهای خارجی را یک معجزه تلقی نکنند. حالا دیگر وقت آن رسیده که برندهای ایرانی به جای اینکه خود را ترک و اروپایی جا بزنند، یک هویت دوست داشتنی و متمایز برای خود خلق کنند و به این هویت ویژه ببالند. کاش نقابها را کنار بزنند و چهره واقعیشان را به مشتری نشان بدهند؛ شاید این چهره خوشایندتر و جذابتر باشد.