بعد از تغییراتی که در فرآیندهای فروش، تامین، خدمات پس از فروش و مالی انجام شد، من تصمیم به یک بررسی و بازنگری کلی بر همه فرآیندها و واحدها گرفتم. چون احساس میکردم حالا هر یک از فرآیندها و واحدها بهتر کار میکنند و در مسیر بهبود هستند، اما نیاز به همسویی وهماهنگی دارند. برای اینکه با یک نگاه کلنگر و بلند مدت بتوان همه فرآیندها را همسو کرد، تصمیم گرفتم از روشهای مدیریت استراتژیک استفاده کنم.
میدانید که مدیریت استراتژیک با بررسی وضعیت بازار و رقبا و با نگاه به همه مسائل کلان و اساسی شرکت، استراتژی و در واقع مسیر اصلی شرکت در آینده را طراحی میکند. سال 86 بود که مدل کارت امتیازی متوازن در شرکت پیادهسازی و با ترسیم یک چشمانداز برای آینده، مباحث مدیریت استراتژیک در شرکت به طور جدی شروع شد. جلسات منظم و جدی تشکیل میشد و مدیران، نظرات و دیدگاههای شان را مطرح میکردند. اما من این مقدار را هم کافی نمیدانستم و معتقد بودم باید در مورد آینده و برنامههای کلان شرکت، بیشتر از این کار و مطالعه کنیم. این را هم در اینجا بگویم که در سالهای دهه 80 به تدریج چند نفر از مهندسان جوان فارغالتحصیل از بهترین دانشگاههای کشور را جذب کردم و به آنها پست های مدیریتی هم دادم.
یک گروه از این نیروهای جوان که کمکم از سال 84 جذب شده بودند، مهندسان صنایع دانشگاه شریف بودند. این بچهها از ورودیهای سال 79 و همکلاس بودند و اگرچه در واحدهای مختلف بودند، اما با هم ارتباط داشتند، به همدیگر کمک کرده و مباحث روز و علمی را وارد کارهای مدیریتی شرکت میکردند. با این فضا و با مدیران و کارشناسان جوان، شرکت آمادگی این را داشت که مباحث سنگین و علمی مثل مدلهای برنامهریزی استراتژیک پیادهسازی شود. وگرنه در یک شرکت تولیدی، اگر این آمادگی وجود نداشته باشد و روی نیروی انسانی سرمایهگذاری نشود، این مباحث حتی اگر پیادهسازی هم بشوند، اثربخشی زیادی نخواهند داشت. برای تعیین استراتژی شرکت، سال 87 یک پروژه تحقیقات بازار و تدوین استراتژی تعریف شد و البته برای کار از یک شرکت متخصص کمک گرفتیم که بارها کارهای تحقیقات بازار و تدوین استراتژی را برای شرکتهای مختلف انجام داده بود.
این پروژه به مدت شش ماه و با دقت زیادی انجام شد که البته در نتیجه آن، همان استراتژی که قبلا در شرکت و با مدل کارت امتیازی به دست آمده بود، تایید شد. اما بعد از این پروژه، تحقیقات بازار و مطالعه علمی در مورد تغییرات محیط بیرون در شرکت نهادینه شد و واحد تحقیقات بازار شکل گرفت. استراتژی هم به عنوان مسیر آینده در دستور کار قرار گرفت و پروژهها و برنامههای مختلفی برای تحقق آن تعریف و اجرا شد.
* بنیانگذار صنایع امرسان