افراد بااستعداد معمولا دوست ندارند که بر آنها ریاست شود. آنها وارد کسبوکارهای جدید نمیشوند که از دستورات گامبهگام پیروی کنند و منتظر تایید گرفتن در هر نوبت باشند. این افراد دوست دارند سریع حرکت کنند، قوانین را بشکنند، کشف کنند و خلاق باشند و دوست ندارند با آنها مانند یک بچه رفتار شود.
عجیب نیست که دانپینک، مولف پرفروشترین کتابها در زمینه تغییر دنیای کار، در اینباره متوجه یک سناریوی آشکار شده و آن این است که «نیاز افراد بااستعداد به سازمانها از نیازی که سازمانها به افراد بااستعداد دارند کمتر است.» فاصله گرفتن از رییس عکسالعملی است که در برابر دستورات و مدیریت کنترلی ایجاد میشود. رفتارهای رییسمآبانه و سلسلهمراتب آمرانه باعث دور شدن افراد از انگیزههای درونی و مهم در کار میشود.
این روزها کسبوکارهای جدید نوآورنه به این سمت پیش میروند که کارهایشان را بدون رییس انجام دهند تا بتوانند بهترین و باهوشترین افراد را بهکار گیرند. از کسبوکارهای بزرگ و قدیمی چون شرکت Valve گرفته تا کسبوکارهای جدیدتری مانند Treehouse؛ این شرکتها مدیرانی را که بر افراد ریاست میکنند کنار گذاشتهاند.
این یک تاکتیک تعمدانه در ایجاد نوعی از فرهنگ است که باعث ارتقای خلاقیت و همکاری در سازمان میشود، بهطوریکه در آن هر فرد بهجای پیروی کردن رهبری میکند.
ساختار بدون رییس چگونه کار میکند؟
شاید زمانیکه برای نخستینبار این موضوع را میشنوید شک کنید و به نظرتان بیاید این کار ممکن است برای شرکت بسیار مضر باشد که اجازه دهید هر کسی آزادانه هر کاری که میخواهد انجام دهد، اما از خود بپرسید که چگونه تیم کسبوکارتان با وجود اینکه در هر نوبت دستورات و تاییدات لازم را به آنها میدهید هرگز نتوانسته در کارش به اندازه کافی پیشرفتهای سریع داشته باشد.
غالب شک و تردیدهایی که در ارتباط با ساختارهای «بدون رییس» یا ساختارهای همسطح بهوجود میآید بهخاطر اصطلاحات گمراهکنندهای است که دراینباره بهکار میرود. هنوز واژه صددرصد مناسبی برای آن وجود ندارد، بدون مدیر بودن به معنی مدیریت نداشتن نیست و ساختار همسطح به این معنی نیست که همه افراد نفوذ یا تاثیرگذاری یکسانی دارند. قدرت، رهبری و حتی سلسلهمراتب همچنان در این ساختارهای جایگزین وجود دارند، اما بهجای حرکت در مسیر نردبان شغلی (career ladder) و نشستن در گوشه ادارهها، این ساختارها بیشتر به تمرکززدایی و پویایی تمایل دارند تا ثابت بودن و استفاده از ساختارهای بالا به پایین.
ساختار همسطح به این معنی نیست که یک ساختار آزاد برای همه وجود دارد، بلکه ساختاری است که در آن افراد خودشان و یکدیگر را مدیریت میکنند. چنین مدیریت همسطحی برای کسبوکارهای جدیدی که تیمهای کوچک با حرکتهای سریع دارند یک انتخاب طبیعی است، اما بهکار بردن ویژگیهای این ساختار، چه کسبوکارتان مدیر داشته باشد چه نداشته باشد،
باعث میشود که تمرکزتان دقیقا روی موضوعاتی چون ارتباط، هماهنگی و انگیزه باشد که برای بقای شما بهعنوان یک شرکت بسیار مهماند. چون برای شما مهم این است که مطمئن شوید هرکس کارش را هوشمندانه انجام میدهد نه اینکه فقط سخت کار میکند و به این کار همچنان که کسبوکار شما رشد میکند ادامه خواهد داد.
راه انجام چنین کاری این نیست که ابتدا بر محصول و خدمتتان تمرکز کنید بلکه راه آن تمرکز بر فرآیند، افراد و تکنولوژی شرکتتان است که موجب موفقیت
آن میشود. ساختارهای همسطح و بدون رییس با سازندگی، ایجاد تحول و در نظر گرفتن یک نقشه کاری از افراد، فرآیندها و تکنولوژیهای مناسب و با کمکردن کنترلهای سنتی مشخص اما ایجاد اطمینان در اینکه خودمختاری افراد طوری مهار و کنترل میشود که برای کسبوکار اثر مفید باشد، کار میکنند.
روشهای به حداکثر رساندن مزایای ساختار بدون رییس
شرکتها باید بنای اعتماد را در افراد ایجاد کرده و با استفاده از روشهایی کارمندان را طوری هدایت کنند که بتوانند به رهبران گروهی با مدیریت همسطح تبدیل شوند. رفتن به سمت استفاده از ساختارهای بدون رییس بهوسیله روشهایی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد فرآیندی است در به کار بردن راهی بهتر برای برخورد با کارمندان بزرگ جهت شکوفایی و توسعه شرکتهای بزرگ.
1- جریان اطلاعات را باز بگذارید
بخش مهم و اساسی در انجام هر کاری این است که مطمئن شویم هر فرد ارتباط موثری با آن کار برقرار میکند. مشکلی که در ارتباط با ساختارهای سلسلهمراتبی وجود دارد این است که این ساختارها میتوانند باعث ایجاد گلوگاهها، کانالهای پرپیچ وخم و کارهای بروکراتیک نامناسب شوند. زمانیکه توزیع ناهمواری از اطلاعات وجود داشته باشد جزایری بهوجود خواهد آمد که به بروز سیاستهای اداری غیرضروری، ناکارآمدی و سوءتفاهم منجر میشوند.
شفافسازی روشی قدرتمند برای جلوگیری از بهوجود آمدن چنین جزایری است. زمانی که شما افراد را با اطلاعات مهمی که به آنها برای پیشرفت نیاز دارند مجهز میکنید، لازم نیست مدام به آنها بگویید چه کار کنند، آنها خودشان میتوانند آن را تشخیص دهند. آزاد گذاشتن جریان اطلاعات باعث افزایش چابکی، ابتکارعمل و چارهجویی در افراد میشود. قابلیت رؤیت اطلاعات در بسیاری از کسبوکارها بهعنوان یک نکته کلیدی برای پیشرفت شناسایی میشود. اگر هدفتان انجام کاری بزرگ است، باید ابزاری را در اختیار افراد قرار دهید که بتوانند درون شرکت خود را با آنچه که خود روی آن کار میکنند، آنچه که همکارانشان انجام میدهند، آنچه مشتریانشان میگویند و آنچه در بازار میگذرد هماهنگ کنند و آن ابزار چیزی نیست جز اطلاعات. هرچه زودتر بتوانید این وسیله مهم را فراهم کنید دسترسی شما به پیشرفت بیشتر خواهد بود.
2- همکاران خود را بپذیرید و به آنها اطمینان کنید
ساختارهای سنتی بیشتر پیرامون رتبه و درجه افراد ساخته میشوند تا در رابطه با خود کار و اغلب باعث ایجاد تقسیمات و بخشهای غیرواقعی و همچنین دور شدن از اطلاعات واقعی درباره آنچه واقعا در شرکت در حال رخ دادن است میشوند. نتیجه اینکه شرکت ارتباطش را هم با افراد و هم با کار از دست میدهد.
بسیج کردن افراد، فرآیندها و ابزارها میتواند شرکت، کارمندان و کار را به هم نزدیکتر و کمک کند با ایجاد روشهایی در مدیریت بازخورد و ارزیابی گروهی، به مدیریت همسطح دست پیدا کنید. درحال حاضر مجموعه یک شرکت بیشتر از تک تک مدیرانش میداند. افرادی که از همه به کار نزدیک ترند بهتر میتوانند کاری را که خوب انجام شده ارزیابی کنند.
مدیریت همسطح توزیع خودمختاری میان کارمندان است که این روش بر عملکرد هر روزه افراد با تشویق آنها به رهبری هرچه بیشتر کسانی که اهل پیشرفتند و همچنین با تشویق آنها به حمایتاز کسانی که کمککنندهاند، تاثیر میگذارد.
3- فرهنگتان را از طریق افرادتان تقویت کنید
فرهنگ یک شرکت که توسط افراد آن شکل میگیرد یک مزیت رقابتی است که هربار که کسی به تیمتان اضافه میشود تقویت میشود. رسیدن به تعادل میان آزادی و مسئولیتپذیری در شرکت نیازمند یافتن افرادی است که این تعادل را با خود به سر کار میآورند. یعنی چالش در بهکار گرفتن افرادی است که هم خودمختارند و هم مشارکتی، افرادی که هم بتوانند انجامدهنده و هم مدیریتکننده باشند و بیاموزند که چگونه ایندو را بهخوبی در کنار هم انجام دهند.
وقتی که فرهنگ شرکت شما از یک ساختار پایین به بالا برخوردار باشد نه بالا به پایین، مهمترین عامل در استخدام و جذب افراد مناسب بوده و کمک میکند تا بتوانید مدیریت شرکتتان را شکل دهید. با این کار سرنوشت شرکت را در دست کارمندانتان قرار میدهید. زمانیکه شما با فردی جهت استخدام مصاحبه میکنید، نهتنها باید از خود بپرسید که آیا شخص مورد نظر بااستعداد و اهل مشارکت است بلکه باید بپرسید آیا واقعا قادر به اداره این شرکت خواهد بود، زیرا وی قرار است در شرکت چنین کاری را انجام دهد.
4- افراد را مدیریت کنید نه وظایف را
برای اینکه موجب شوید افراد بتوانند خودشان و دیگران را مدیریت کنند باید به موفق شدن آنها کمک کنید. باید تلاش کنید تا مدیران کوچکی را بهوجود بیاورید که هر کدام مسئول مدیریت یک نفر هستند؛ یعنی خودشان.
نخستین کار این است که به آنها بیاموزید که چگونه متوجه شوند که در حال حاضر چه کاری را باید انجام دهند (اولویتبندی).
سپس در آنها اعتماد ایجاد کنید، هم اعتماد به خودشان و هم به تیمشان تا جاییکه آنها فقط چیزهایی را که میدانند درست است انجام دهند بدون اینکه حتی درباره آن با شما صحبت کنند (خودمختاری یا استقلال). بهجای تعیین و تایید وظایف در هر نوبت، باید افراد را در حرکت نگه داشته و خود را از مسیر حرکت آنها کنار بکشید.
رفتن به سمت استفاده از ساختارهای بدون رییس کار میبرد و موضوعات مرتبط با خود را میطلبد؛ موضوعاتی مانند مسئله برداشتن موانع بر سر راه شفافسازی، اما سازمانها بیش از پیش به مزایای این کار و تغییر ثمربخش در نگرشها پی میبرند که حاصل توانایی در بیان این موضوع است که «من مدیر خودم هستم نه اینکه من فقط یک زیردستم».
بهعلاوه، آنچه برای یک فرهنگ سازمانی جواب میدهد ممکن است برای دیگری همان اثر را نداشته باشد، اما ویژگیهای مشترکی با هم خواهند داشت و آن این است که افراد براساس حس خودمختاری، اعتماد و مسئولیت مشترک با همدیگر کار بزرگی را انجام خواهند داد.