عکاسی صنعتی جزو بخشهایی از تبلیغات است که معمولا کمترین توجه به آن میشود، اما هستند افراد خلاقی که این مهم را جدی میگیرند و عکاسی صنعتی را دانشی کارآمد و عنصری غیرقابل حذف از فرآیند طراحی کمپینهای تبلیغاتی عکسمحور میدانند.
بهناز شمسینی، گرافیست و عکاس مطرح، از جمله افرادی است که تبلیغات و عکاسی صنعتی را همزمان با هم دنبال کرده و معتقد است عکاس صنعتی باید دید گستردهای از تبلیغات، تحلیل بازار، شناخت مخاطب و البته تکنیکهای عکاسی داشته باشد و فراتر از یک عکاس عمل کند. گفتوگوی ما را با این عکاس جوان در ادامه میخوانید.
یک عکاس صنعتی از چه زمانی باید وارد پروسه تبلیغات شود؟
از همان زمانی که یک کمپین تبلیغاتی شکل میگیرد، عکاس باید در اتاق فکر و در کنار تیم گرافیک حضور داشته باشد. عکاس صنعتی باید تمام جوانب محصول یا خدمتی را که قرار است معرفی شود، بشناسد و بهتر است از ابتدای کمپین در جریان اخبار همه مراحل تحلیل بازار و رقبا قرار بگیرد، نه فقط در زمان عکاسی. او باید به نقاط قوت محصولی که میخواهد از آن عکاسی کند، اعتقاد داشته باشد و شرکت را نه تنها مشتری خود، بلکه خودش را عضوی از آن سازمان بداند. اگر عکاس فقط بعد از نهایی شدن ایدهپردازی و در مرحله اجرا به تیم اضافه شود، نمیتواند شناخت کامل و ملموسی از کاربرد عکس هایش در پروسه تبلیغات داشته باشد.
معمولا چه زمانی تیم ایدهپردازی کمپین به این نتیجه میرسد که کار باید عکس محور باشد؟
اکثرا زمانی تبلیغات عکسمحور میشود که برند جدیدی میخواهد نام و محصولاتش را به بازار معرفی کند یا برندی قدیمی، محصولات جدیدی که بستهبندی یا خواص جدید دارد تولید کند. اما زمانی یک کمپین عکسمحور نیست که محصول در پروسههای قبلی تبلیغات به مردم شناسانده شده و شرکت برند شناختهشدهای باشد؛ بهگونهای که با شنیدن نام کارخانه یا شرکت، شکل محصول یادمان بیاید. بهعنوان مثال میتوان به شرکت چیتوز و میمون معروفش اشاره کرد. در تبلیغات این شرکت قرار گرفتن رنگهای قرمز و طلایی کنار هم کافی است و دیگر لازم نیست حتما عکس بسته پفک را ببینید. به عبارت دیگر حضور رنگ سازمانی و ایده کفایت میکند.
عکاسی صنعتی چه کمکی میتواند به بهبود وضعیت صنعت تبلیغات کند؟
زمانی که صفحات یک مجله را ورق میزنید یا با سرعت از کنار یک بیلبورد رد میشوید، نخستین عنصر از تبلیغ، تصویر آن است و عکس به راحتی در ذهنتان ثبت میشود. برای همین در اکثر پروژههای تبلیغاتی باید عکسی از زوایای اصلی کالا داشته باشید که نقاط قوت آن را به نمایش بگذارد. البته زمانی عکس تاثیرگذار میشود که کالا در میان عناصر گرافیکی یا جلوههای متعارف یا غیرمتعارف گم نشده باشد.
در واقع عکاسی صنعتی در تعامل دائمی با گرافیک است؟
گرافیک و متن همهشان باید بعد از ایده و عکس دیده شوند یعنی گرافیک باید خودش را فدای آن کند که محصول بهتر دیده شود. در این زمینه طراحان بیتجربه در نهایت اثری به جا میگذارند که فقط قابلیتهایشان را به رخ میکشد، نه اینکه محصول را معرفی کند. این در حالی است که تبلیغاتی موفق است که سعی کند در کمترین زمان ممکن به سادهترین زبان بیشترین تاثیر را روی مخاطب بگذارد. بهعنوان مثال تیم مرسدس بنز که توانسته امسال در مسابقات فرمول وان قهرمان دنیا شود، طرح بسیار سادهای را در پوسترش ارائه داده که جزو بهترین نمونههای تبلیغاتی دنیاست.
در این طرح از فاصله چند متری فقط لوگوی مرسدس بنز را میبینید، ولی از نزدیک متوجه استفاده از تصویر رانندههای مشهور تیم مرسدس بنز در داخل لوگوی شرکت میشوید. بازی با کلمات هم ایده جالب و زیرکانهای است که به مناسبت این پوستر که فرمول ONE را به فرمول WON (به معنای برنده شدن) تبدیل کرده، کمک میکند. بنابراین هریک از اعضای تیم طراحی این پوستر بدون اینکه به برجسته شدن فردی خودشان فکر کنند، برند را برجسته کردهاند و به زیباترین و سادهترین شکل، مخاطب را درگیر کرده و به هدف خود که حفظ جایگاه برند است، رسیدهاند. این در حالی است که شاید اگر یک تیم بیتجربه و غیرهماهنگ میخواست همین طراحی را انجام دهد، عناصر اضافی بسیاری وارد اثر میشد و هرگز لوگوی مرسدس بنز و جایگاه برند مانند یک اسطوره خودنمایی نمیکرد.
تاثیر عکاسی صنعتی در خصوص محصولات قابل درک است، اما عکاسی صنعتی در پروسه خدمات چه کاربردی دارد؟
در پروسه خدمات میتوان از آسایش و رفاه مشتریان یا از محیط داخلی سازمان عکاسی کرد. این شاید به معنای واقعی کلمه عکاسی صنعتی نباشد، اما به نحوی باید نقاط قوت شرکت و نقاط ضعف رقبا در عکس به تصویر کشیده شود.
نوع برخوردهای شرکتهای ایرانی را با عکاسان صنعتی چطور ارزیابی میکنید و مدیران سفارشدهنده معمولا چقدر دست عکاس را باز میگذارند؟
از زمانی که عکاسی آنالوگ بازنشسته شده و دوربینهای دیجیتال در ابعاد مختلف به بازار آمدند، اکثر مدیران صنایع و حتی شرکتهای صاحبنام بر این باورند که میتوانند با دوربین خانگی خود و تنها با فشار دادن یک دکمه و آن هم با تنظیمات خودکار، میانبری در هزینههای عکاسی شرکت داشته باشند و عکسهای خوبی از محصولاتشان در اختیار گرافیست یا طراح قرار دهند و منتظر بمانند که بیشترین بازخورد را از تبلیغاتشان بگیرند. غافل از اینکه هرچه کیفیت عکس پایینتر بوده و عکاسی بدون نورپردازی انجام شود، ظرافت و نکات قوت محصول کمتر به نمایش درمیآید. به طور مثال در یک عکس صنعتی حرفهای تمام جزییات در کنار هم به نمایش درمیآید، اما با یک دوربین معمولی بدون تجهیزات و دانش عکاسی، بخشی از آن جزییات به دلیل کیفیت پایین عکس تبدیل به یک سطح یکدست میشود.
متاسفانه زمانی که تعداد عکاسی از محصولات یک شرکت بالا میرود، بحث چانهزنی بر سر قیمت از سوی کارفرما اتفاق میافتد و در اینجا انتظار دارند معجزهای در کم شدن هزینهها به دلیل تعداد بالای سفارش اتفاق بیفتد. این در حالی است که تیراژ زمانی مطرح میشود که شما با یک دستگاه طرف هستید و بالا رفتن تعداد عکسها تغییری در انرژی و زمان گرفتن هر فریم ایجاد نمیکند. از طرفی اکثر مدیران از عکاس انتظار دارند همه نقاط ضعف محصولشان را در عکاسی پوشش دهد و سلایق شخصی خود را به عکاس تحمیل میکنند. زمانی که عکاس صنعتی تلاش میکند بدون جلوهگریهای مرسوم و به نمایش کشیدن قابلیتهای خود، همهچیز را فدای دیده شدن محصول کند، در بیشتر موارد با نارضایتی کارفرما و ادعای کمکاری مواجه میشود.
عکاسی صنعتی برای کدام دسته از محصولات بهتر جواب میدهد؟
عکاسی از هر حوزهای چالشهای خاص خودش را دارد و هر محصول جداگانه صفاتی مختص به خود، همچون لذیذ، طبیعی، بهداشتی، سالم، باکیفیت و... را دارد که باید به تصویر کشید. برای بعضی از محصولات عکاس باید آتلیه پرتابل یا همراه داشته باشد مثل عکاسی از جواهرات. در این حالت به خاطر بحث امنیت امکان جابهجایی محصول وجود ندارد. همین مسئله در مورد محصولات حجیم هم صدق میکند. یکی از موارد سخت، برخورد با چند متریال مختلف در یک فریم یا رنگبندیهای مختلف در یک تصویر است. مثلا در عکاسی از صنایع چرم، نمایش فلزات سگکها، جنس زیره کفش و گاهی ترکیب بافتهای مختلف در کنار یکدیگر کار دشواری است.
آیا کار عکاس صنعتی بعد از خروجی گرفتن از دوربین تمام میشود؟
بعد از نهایی شدن عکاسی، بهتر است عکس ادیت شود. میتوان این مرحله را به ادیتور عکس سپرد اما بهتر آن است که یک عکاس صنعتی چون خودش با محصول دست و پنجه نرم کرده، یک ادیتور حرفهای هم باشد و عکسهایش را خودش ادیت کند. البته این توقع بالایی است، اما انجام آن باعث تفاوتهای بسزایی در خروجی کار میشود. مثلا با اینکه عکاس تمام تلاش خود را میکند که رنگ واقعی را که چشم میبیند به تصویر بکشد، اما در برخی پروژهها مثل عکاسی از سنگهای قیمتی در مرحله ادیت باید به دقت به پردازش رنگ سنگها پرداخت.
چقدر به آینده عکاسی صنعتی در کشور امیدوارید؟
ما همیشه با دو گروه از مدیران برخورد داریم؛ دسته اول کسانی که به هر روشی میخواهند هزینهها را به حداقل برسانند و نمیدانند موفقیت یک کمپین تبلیغاتی عکسمحور بدون حضور یک عکاس صنعتی حرفهای امکانپذیر نیست. دسته دوم هم کسانی هستند که چون دنبال بهترین شدن هستند، از ابتدا کار خود را با یک تیم حرفهای شروع میکنند و مطمئن هستند با وجود هزینههایی که صرف میشود، تبلیغاتشان بازخوردهای خوبی خواهد داشت. امیدوارم روز به روز به تعداد مدیران دسته دوم اضافه شود و همه باور داشته باشند که عکاسی صنعتی عنصری غیرقابل انکار در پروسه تبلیغات عکسمحور است.