هنرستان آزمایش قسمتهای مختلفی داشت که برحسب نمرهای که در آزمون ورودی کسب کرده بودیم، قادر به انتخاب رشته تحصیلی خود میشدیم. رشتههای تراشکاری، برق، طراحی، درودگری و... در آن هنرستان تدریس میشد. نمرههای بالاتر معمولا برق و مکانیک را انتخاب میکردند و نمرههای پایینتر به درودگری و رنگکاری و... فرستاده میشدند.
شکل زندگی که در هنرستان داشتیم، بسیار متفاوت با زندگی در شهرستان بود. در هنرستان به صورت دستهجمعی با سایر هنرجوها زندگی میکردیم. نصف روز در کارخانه مشغول کار بودیم.
بعد ناهار میخوردیم و از ساعت یک تا پنج بعد از ظهر سر کلاس میرفتیم و آموزش داشتیم. سپس چند ساعتی را آزاد بودیم و پس از آن، ساعت مطالعه اجباری آغاز میشد. ساعت 9:30 شب هم زنگ خاموشی زده میشد و باید میخوابیدیم.
دوره هنرستان از این جهت، مانند یک دوره آموزشی فشرده بود که من ضمن تحصیل در آن کار تیمی و دستهجمعی را هم آموختم. دوستان بسیار خوبی پیدا کردم و فضا سرشار از صداقت و صمیمیت بود.
علاوه بر درسی که در کلاس میخواندیم در فضای کارخانه هم با بزرگترها کار میکردیم. در این قسمت باید حرف بزرگترها را گوش میکردیم و نمره عملی ما هم از همین طریق داده میشد. فرمی بود که هر روز آخر وقت سرپرست قسمت باید امضا میکرد، البته بعضی وقتها هم کارگرها، ما را اذیت میکردند و تا میتوانستند از ما کار میکشیدند.
سال اول، ما را زیاد داخل خط تولید و در کارخانه نمیفرستادند، اما از سال دوم و سوم کم کم باید وارد خط تولید شده و با پروسه آن آشنا میشدیم تا بتوانیم در قسمتهای مختلف مانند برقکاری، تولید یخچال، تلویزیون و... کار کنیم. این نخستین تجربه کاری من بود. تجربه کار و تحصیل، هر دو از ویژگیهایی است که در رویکرد رفتاری از آنها به عنوان ویژگیهای کارآفرینان یاد شده و در دوره هنرستان، من این دو را با نظم و دقت آغاز کردم.
در آزمایش ماهانه 170 تومان حقوق میگرفتیم. البته نه به صورت نقدی، بلکه بین 120 تا 150 تومان به حسابمان میریختند و برای اینکه مسائل اقتصادی و خرید و... را به طور عملی به ما آموزش دهند، یک دسته چک میدادند. ما میتوانستیم به فروشگاه مراجعه کنیم و هر چیزی را که دوست داشتیم خریداری کنیم و به جای آن چک بنویسیم. مثلا به فروشگاه که میرفتی و یک کیک با قیمت دو ریال میخریدی، یک چک دو ریالی مینوشتی و بابت کیک میپرداختی. آشنا شدن با مسائل مالی در سنین نوجوانی از آموزشهایی بود که در دورههای بعد برای من بسیار مفید بود. در آزمایش ما را برای فضای واقعی کسب و کار آماده میکردند. رشته من برق بود.
در میان بچهها کسانی بودند از جمله خود من که میتوانستند سهبعدی فکر کنند و رسم فنیشان خوب بود. رسم فنی خوب مستلزم این بود که فرد بتواند شکل چیزی را تجسم کند و نقشه آن را بکشد، زیرا آن زمان کامپیوتر و نرمافزار و... وجود نداشت و نقشهها با دست کشیده میشد. کاغذی به ما میدادند و میگفتند مثلا در این قندان را به شکل سهبعدی بکش و ما باید نمای جلو، بغل و بالای آن را میکشیدیم و آن را برای واحد قطعهسازی میفرستادیم. در آنجا واحد طراحی، طرحها را با مداد میکشیدند و ما باید آنها را اصطلاحا مرکبی یا پررنگ میکردیم تا تبدیل به نقشه نهایی شود.
ادامه دارد...