از زمانی که خط اختراع شد، کتاب و کتابت هم در کنار آن شکل گرفت. هرگاه که به مطالعه تاریخ میپردازیم و وقایع و اتفاقات تاریخی را از دل کتب و نسخههای موجود مرور میکنیم، کمتر به این فکر میافتیم که میراث گذشتگان چه مراحلی را از سر گذرانده تا امروز به دست ما رسیده است. در این میان هستند هنرمندانی که با شور و شعف و ذوق و شوق مثال زدنی کمر به حفظ و نگهداری آثار خطی و کتابهای بسیار قدیمی بستهاند. خانواده هنرمند و هنردوست عتیقی با سابقه 600 ساله در این حوزه، قرآن، دیوانهای شعرا، شاهنامه و سایر کتابهای اصیل ایرانی را ترمیم و تجدید حیات کردهاند و با علاقه و انگیزهای ستودنی برای ماندگاری نسخ تاریخی تلاشهای مستمر و چشمگیری داشتهاند و آن را نسل به نسل و سینه به سینه به دوران بعد از خود انتقال دادهاند.
حالا استاد مهدی عتیقی به همراه سه برادرش حافظان سنت و هنر 600 ساله خاندان خود هستند و قصد دارند این میراث سترگ را به نسلهای بعدی منتقل کنند. این چهار برادر استادکار، ضمن داشتن تخصص در تمامی فنون و ریزهکاریهای صحافی مانند رنگآمیزی، افشانگری، وصالی، متن و حاشیه و جلدسازی، هر کدام مهارتهای دیگری مثل جدول کشی، مینیاتور، تذهیب و خوشنویسی را دارا هستند.
دنبال خانه آقای عتیقی میگردم. تکتک پلاکها را میخوانم تا به منزل استاد میرسم. زنگ را میزنم، خودش جلوی در ورودی میآید و در را برایم باز میکند. وارد حیاط میشوم که بسیار دنج و باصفا است. انگار به یک خانه پارک آمدهام. حیاطی کوچک با فضای سبزی دلپذیر و هنرمندانه. آقا مهدی بسیار خوشاخلاق و خنده روست و در طول گفتوگو متوجه میشوم خوش صحبت هم هست. با مهربانی به اتاقی نسبتا متوسط که به منزله دفترکارش است دعوتم میکند. اتاق یک راهروی باریک و کوتاه دارد که چند تابلو با عکسهای قدیمی روی دیوارش خورده است.
داخل اتاق دورتا دور پر است از قاب و تابلو عکس، نستعلیق و آثار خطی که روی دیوار جاخوش کردهاند.ضمنا یک کتابخانه هم پشت میز کار استاد مهدی قرار دارد که کتابهای زیادی مرتب در آن چیده شده. یک بوفه-دکور شیشهای کنار کتابخانه است که چند ظرف قدیمی و زیبا داخلش است.
سمت دیگر اتاق یک کمد پر از وسایل و ابزارهای مرمت است که با سلیقه کنار هم قرار گرفتهاند. وسط اتاق هم یک دست مبلمان چوبی و کنار آن یک محفظه شیشهای قرار دارد که داخلش یک قلمدان چوبی بسیار نفیس به چشم میخورد. فضای داخلی اتاق یا دفترکار کاملا هنری است و معلوم است که وقت زیادی صرف چیدمانش شده. بعد از چند دقیقه استراحت و نفسی چاق کردن بحثمان را شروع میکنم.
مهدی عتیقی مقدم متولد سال 1333 تهران است. 50سال سابقه هنری و حرفهای دارد و از کودکی (8-7 سالگی) وارد این حرفه شده. نشان درجه یک هنری دارد و ارزشیاب رسمی سازمان میراث فرهنگی است.در دانشگاههای مختلفی از جمله دانشگاه هنر و بنیاد ایرانشناسی تدریس میکند. عضو موثر و قدیمی فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران بوده و همچنین مشاور و کارشناس ممتاز نسخ خطی و نقاشی ایران است. در انجمن حامیان نسخ خطی دانشگاه کمبریج عضویت دارد. آقا مهدی فرزند استاد حسین عتیقی به اتفاق سه برادر دیگر خود، به نامهای هادی، احمد و محمدنصیر اداره موسسه و کارگاه مرمت عتیقی را به عهده دارند.
ارائه مقالات گوناگون، شرکت در سمینارها و همایشهای متعدد داخلی و خارجی، ارتباط با مراکز فرهنگی، موزهها و کتابخانهها و آموزش دانشجویان و مشتاقان هنرهای سنتی ایران، بخش عمده فعالیتهای فرهنگی-هنری این خانواده هنردوست و اصیل ایرانی است. ضمنا این خانواده در سال 1377 موفق به دریافت لوح ویژه خادمین قرآن کریم شد. در حال حاضر کارگاه این چهار برادر یکی از برجستهترین مراکز مرمت و صحافی در جهان به شمار میرود.
گامهای نخست
استاد از شروع فعالیت خود و سه برادر دیگر اینطور تعریف میکند: «هر چهار نفر شاگرد پدر بودیم.مرحوم پدر به شیوه خودش ما را علاقهمند و تشویق کرد. آن موقع هفت یا هشت سال داشتم. هم مدرسه میرفتم و هم کارگاه پدر. اوایل کارهایی را انجام میدادم که از پسش برمیآمدم، در حد درست کردن چسب؛ اما به مرور فوت و فن این پیشه و دیگر مهارتهای لازم این هنر مانند قطعهبندی، افشانگری، مرقعسازی و رنگآمیزی را یاد گرفتم و به زیروبم کار اشراف پیدا کردم.»
وی درباره نحوه فعالیت موروثی خاندانش توضیح میدهد: «پدرم از برادرش این کار را یاد گرفته بود و برادر از پدرشان و همینطور نسل به نسل این سیر انتقال تجارب را تکمیل میکردند تا میرسیم به «ملا حسین صحافباشی» در عهد قاجار.» در ادامه توضیحاتش را کامل میکند: «کلمه (باشی) یعنی رئیس و نفر اول آن صنف. مثل حکیم باشی، فراش باشی، آشپزباشی.
این لقب در دوره قاجار معمول بود. ایشان فرد بسیار ماهر و برجستهای در کار خودش بود و کارهای فاخر و عالی را انجام میداد. همین الان کارهایش در موزه آستان قدس رضوی در معرض دید عموم قرار دارد که میتوان گفت در حد معجزه است.» به سرخط بحثمان برمیگردیم و گامهای اول کار در کارگاه پدر.
آقا مهدی ادامه میدهد: «پدرم از همان سنین پایین به ما پول توجیبی نمیداد، حقوق میداد. برای کارهایی که انجام میدادیم دستمزد میگرفتیم. همیشه بخشی از اجرت کار به ما تعلق میگرفت ودرصدی کار میکردیم. این برای ما خوشایند بود. هم جیبمان خالی نبود و هم اینکه عزت و احترام داشتیم. برای اینکه افراد باسواد، شخصیتهای فرهنگی و موجه و رؤسای دانشکدهها دنبال نسخ خطی و تاریخی میرفتند و مردم عادی کاری به آن نداشتند. افرادی مثل ایرج افشار، مرحوم سهیلی، مرحوم ادیب برومند و خیلی از چهرههای بارز ادب و هنر با ما در ارتباط بودند. درباره نخستین کار جدیاش میگوید: «16-15 ساله بودم که پدرم چون متولی موقوفات بود، برای رسیدگی به امور موقوفات هر سال به مشهد میرفت.
یکی از دوستان پدرم تلفن زد و با پدر کار داشت. از قضا کتابی داشت که میخواست خیلی زود درست شود.گفتم ایشان نیستند ولی من هستم. از من خواست که این کار را برایش انجام دهم. کتاب را به من تحویل داد و من هم سریع مشغول به کار شدم و سعی کردم به شیوه پدر کار کنم. وقتی کار مرمت تمام شد و کتاب را برگرداندم، بسیار خوشحال شد و باورش نمیشد که کار به این خوبی درآمده. اجرت کارم 100تومان میشد و او معادل همان اجرت به من پاداش داد.» در ادامه خاطرهای از دوران کودکیاش نقل میکند که از قرار معلوم برایش بسیار شیرین است: «وقتی پسربچه 12-10 سالهای بودم یک روز 10 تومان به من دادند که برو سبزی و گوجه فرنگی بخر.
من هم پول را گرفتم و رفتم؛ کنار مغازه سبزیفروشی آقایی بساط کرده بود و خرتوپرت و وسایل دست دوم میفروخت. از روی کنجکاوی بساطش را نگاه میکردم که لا به لای خرده ریزها چشمم به یک قاب شعری افتاد با امضای خلیلالله (خلیلالله کاتب مخصوص شاه عباس صفوی بوده) پرسیدم قیمتش چقدر است؟ گفت این قاب آنتیک است و به درد تو نمیخورد. اصرار کردم گفت 10تومان؛ من هم همه پول را دادم و به جای سبزی و گوجه قاب را گرفتم و در زنبیل گذاشتم. مرد دستفروش گفت اگر رفتی خانه و دعوایت کردند عیبی ندارد، برگرد و پس بده. موقع برگشتن همزمان با یکی از دوستان پدرم جلوی در خانه رسیدیم. بعد از سلام و احوالپرسی نگاهش به زنبیل افتاد.
قاب را که دید، تعجب کرد. با لهجه غلیظ ترکی پرسیداینو از کجا آوردی؟ گفتم از بساطی خریدم. گفت چند خریدی؟ گفتم 10تومان. رو کرد به من گفت اگر 30تومان بدهم به من میدهی؟ گفتم نه. داخل منزل قاب را به پدرم نشان دادم. پدرم متعجبتر از دوستش گفت این کجا بوده؟ از کجا آوردهای و از این حرفها و من هم خوشحال از اینکه متاع خوبی گیرم آمده. چند سالی از این ماجرا گذشت؛ یکی دیگر از دوستان پدرم کلکسیونر بود. قاب را دید خوشش آمد و پرسیدقیمتش چقدر است؟ گفتم نمیدانم شما چقدر میدهید؟ گفت 400تومان میدهم. 400 تومان در سال 46-1345 خیلی زیاد بود. پول را گرفتم و با آن یک قرآن نفیس عهد صفوی با تذهیبهای عالی و زیبا خریدم.»
یادگیری این حرفه زمانبر است
امروز مثل همه هنرمندان یکی از دغدغههای استاد عتیقی حفظ و جمعآوری آثار، ترمیم و بازسازی، آموزش و اشاعه و ارتقای زمینه کاریاش است. خودش در این باره میگوید: «مرمت نسخههای قدیمی کاری بسیار ظریف، حساس و دقیق است و صبر و حوصله بسیاری میخواهد. علاوه بر آن باید به فنون زیادی مسلط بود.کارهای جانبی و هنرهای مترادف آن هم مورد نیاز است و باید از آن سررشته داشت. مثلا مهارت من در جلدسازی است.
جلد مانند لباس است برای کتاب و نگهدار و نگهبان محتویات آن است. هر جلدی متناسب با زمانه و فرهنگ دوره خودش درست شده و به نوعی نشانهای از دوران خودش به حساب میآید. پس جلدسازی احترام به تاریخ و قدمت کتاب است. یادگیری این حرفه بسیار زمانبر است و به همین دلیل نباید زود دلسرد شد.البته در حال حاضر استقبال مردم خوب است و جالب اینکه علاقهمند خیلی زیاد است. وی همچنین در مورد جمعآوری آثار هنری میافزاید: «بسیاری از کتابها و آثار خودمان را از اقصی نقاط کشور تهیه کردهایم. بعضی دیگر از آثار را از کشورهای دیگر خریداری کردهایم. مثلا خود من هر کجا سفر خارجی رفتهام دست خالی نیامدهام.»
استاد عتیقیمقدم در میان صحبتهایش به نکته جالبی اشاره میکند: «مرمت و احیا با هم تفاوت دارد.مرمت شامل وصالی، حاشیهنویسی و مانند اینهاست که ممکن است خیلی کار نبرد اما بسیار متفاوتتر و مهمتر است. شاید بتوان گفت احیای کتاب مرده که کسی جرات ندارد به آن دست بزند چون ممکن است کاملا تخریب شود. مثلا چند سال پیش کتابی را از آمریکا آورده بودند برای ترمیم و بازسازی. فکر کنم کتاب نان و حلوای شیخ بهایی بود. این نسخه از هند به آمریکا رفته بود و آب و هوای هند طوری است که رطوبت را میکشد و همه چیز را خشک و کاغذ را اسیدی میکند.
مثل گلی که لای کتاب خشک میشود به این حالت درآمده بود؛ چیزی شبیه تاکسیدرمی. چون کتاب خیلی با ارزش بود وقت زیادی صرف شد تا بازسازی و احیا شود.» از استاد عتیقی میپرسم بیرون مرزها هم حضور داشته یا خیر؟ میگوید: «چند سمینار در پاریس و لندن به مناسبتهای مختلف مانند هفته ایران، هنر ایران و هنر شیراز داشتهام. در محافل هنری داخلی هم حضور داریم و در این مجالس با اساتید برجستهای همچون مرحوم ادیب برومند، استاد حسن مهدوی (پسر حاج امینالضرب) که کلکسیونر برجستهای بود، مرحوم ایرج افشار، استاد کابلی، استاد مشعشعی، استاد فلسفی، استاد امرخانی و استاد فرشچیان در ارتباط بوده و هستم. البته بعضی از این عزیزان در قید حیات نیستند.»
شجرهنامه
جد اعلای این خاندان عارف و شاعر قرن هشتم هجری، مولانا جلالالدین عتیقی است که با چند نسل عقبتر به خواجه نصیرالدین طوسی مربوط میشوند. پس از مولانا مشهورترین فرد این تبار خواجه عتیق علی منشی اردوبادی از منشیان دارالانشا شاه اسماعیل صفوی بوده است. پس از او سیر ارادت و خدمتگزاری به کتابت و تذهیب آثار ادامه یافت که در این میان نام ملاحسین صحافباشی در صدر قرار گرفت. وی خوشنویس قابلی بوده و واضع خط طغرا (نوعی مهر و نشان حکومتی که با طلا و رنگ اجرا میشد) بوده است. وی پس از مدتی مقیم بارگاه ثامنالحجج میشود و موقوفات زیادی هم داشته است.
طبق سند وقفنامه آن به سال 931هجری ثبت شده که قدیمیترین وقفنامه موجود در ایران است (حدود 550 سال پیش). خود استاد عتیقی میگوید: «در حال حاضر فقط از خواجه نصیر چیزی به یادگار نداریم، ولی از ملاحسین یک جام به یادگار مانده به نام جوهر حلالی عتیقی که روی آن اشکال از علم نجوم روی آن نقش بسته است.» ملاحسین چند فرزند داشت که دو پسرش تربیت یافته و آموزش دیده خودش بودند به نامهای میرزا فضلالله و میرزا نصرالله. استاد حسین عتیقی مقدم پدر آقا مهدی پسر میرزا نصرالله صحاف باشی است. وی حدود 150 سال پیش در خیابان پاستور تهران کارگاه خود را دایر و تلاش کرد تا اصالتهای هنری خاندانش را ثبت و ضبط و حفظ کند.
***
در گذر تاریخ
مهدی عتیقی مختصری هم درمورد تاریخچه مرمت نسخ خطی میگوید: «به طور کلی نمیشود گفت که این پیشه از چه زمانی شروع شده و کی مرمت آثار تاریخی و کهن صورت میگرفته، تاریخ پیدایش آن معلوم نیست. همیشه و هر زمان نیاز به مرمت و مرمتکار بوده. ببینید، کتابی نوشته شده و طی سالیان طولانی بر اثر حوادث مختلفی مانند آتشسوزی، رطوبت، نگهداری نادرست، جنگها و... آسیب دیده و نیاز بوده که ترمیم و مرمت شود. در یک کلام، از وقتی کتابت و خط و الفبا پدید آمد، مرمت هم کنارش حضور داشته است.» اما بهطور کلی شروع کار از کارگاه صحافی بوده، کاغذ دستساز آماده میشد و بعد از آهار خوردن آماده نوشتن میشد.
پس از نوشتن میرفت برای تذهیب و دوباره برمیگشت به کارگاه صحافی برای شیرازهبندی و جلد مناسبی برایش در نظر گرفته میشد. برای تولید یک نسخه نفیس از یک نقطه شروع و به جایی ختم میشده و مسیر کار هم کاملا واضح و روشن بوده است. بهعنوان مثال آماده کردن کاغذ خودش کلی داستان داشت، کاغذ خام را ابتدا از چین از طریق جاده ابریشم میآوردند و بعد از مسیر ایران به اروپا صادر میشده است. از قرن سوم و چهارم هجری عدهای از چینیها در دورهای جزو اسرای صدر اسلام بودند و کاغذسازی را آموزش دادند.
بعد از این تاریخ کتابت روی کاغذ انجام میشده و همزمان کار مرمت هم انجام میشده است. امروزه کاغذهای مخصوص ضداسید را از ژاپن میآورند. این هنرمند در مورد کتاب خطی و قدیمی تعبیر زیبایی را به کار میبرد: «یک کتاب خطی فقط کتاب نیست؛ پیک تاریخی و فرهنگی است برای ما. یک نسخه که از 1000سال پیش خودش را به ما رسانده قطعا سفیری از گذشته است و حرفهای زیادی دارد. فرض کنید نسخهای از دوره مغولها، دوره تیموری، صفوی یا قاجاریه منزل به منزل آمده تا به ما رسیده و این بسیار ارزشمند و درخور ستایش است، باید توجه بیشتری کرد و حامیاش بود.
بهعنوان نمونه مرمت و اصلاح حاشیهها موجب میشود که همان حاشیهها را بخوانیم و از محتوای آن مطلع شویم، مثل علوم غریبه که از تواناییهایی پنهان بشر است. همچنین با ارجاعات مختلف در زمینههای مختلف علوم، ادبیات، هنر و... به مطالب جدیدی دست پیدا کنیم و سطح آگاهیمان را بالاتر ببریم.
وسایل و ابزار کار مرمتگری
عتیقی در مورد وسایل و ابزار مورد نیاز برای کار مرمتگری میگوید: مقداری از وسایل و ابزارآلات مورد نیازمان از نیاکانمان به ما رسیده و مابقی را از طرق مختلف تهیه کردهایم. ولی رنگ و مواد مصرفی را از کسانی که خودشان درست میکنند و با ما کار میکنند میگیرم. وسایل کار ما انواع کارد و چاقو، پرگار، پیاله، قلم مو، قلم خطکشی است. برای ساخت جلد ابزاری مثل شفره (که کفاشها به آن گزن میگویند) و مشته که شبیه گوشتکوب است، برای کوبیدن چرم استفاده میشود.
همچنین مواد مصرفی مانند لاجورد، زنگار که اکسیدمس است، شنگرف که از جیوه گرفته میشود، مرکب و... که در تذهیب و جدولکشی کاربرد دارد. بهای این مواد خیلی گران است و برای یک پیاله کوچک 100 تا 150هزار تومان پرداخت میکنیم. از سریش و نشاسته چسب مخصوص درست میکنیم. سریش از ریشههای گیاهی به همین نام به دست میآید. ریشه را میگیرند و خشک میکنند، پوستش را میگیرند و میکوبند و پودری به دست میآید به رنگ آرد نخودچی. از خواصش اینکه آب که به آن بخورد، بعد از خشک شدن دیگر در آب حل نمیشود.
چون طبیعی است برخلاف چسب صنعتی به کتاب آسیب نمیزند. در یک همایش بینالمللی گفتند شکل ظاهری سریش بد است و زیبا نیست. خانمی در دانشگاه سریش بیرنگ درست کرد. این حرفها همه ناشی از ناآگاهی و عدم آشنایی است. فرض کنید نسخهای بر اثر موریانه، رطوبت یا آتش آسیب دیده و این آسیب وارد متن کار شده باشد. اینجا کار کمی سخت میشود.
از کاغذ حاشیهها را جدا میکنیم یا هر کجا کاغذ سالمی داشت جدا کرده و به خودش پیوند میزنیم. ممکن است شکل ظاهری آن تغییر کند، یا کوچکتر بشود، ولی الزامی نیست که همان شکل 500 سال قبل را داشته باشد. مهم محتویات و متن کار است. سپس روی آن مهره میزنند. مهره از سنگ عقیق است و برای صیقلی کردن کاغذ استفاده میشود. کاغذ خام باید آهار بخورد.
آهار ماده ژلاتین مانندی است که استفاده دارد. هر ماده طبیعی که لعاب داشته باشد مورد استفاده قرار میگیرد مثل لعاب شنبلیله، لعاب پوست خربزه، لعاب نشاسته، کتیرا و سفیده تخممرغ. در مورد قارچزدایی هم مطلبی را اضافه میکنم که خالی از لطف نیست؛ چیزی که قارچزدایی گفته میشود در اصل این نیست. نسخ را با مواد مخصوص بخور میدهند تا جلوی رشد قارچ گرفته شود، ولی از بین نمیرود اما جلوی تخریب را میگیرد.