تعاریف زیادی برای برند شنیدهایم، اما برند به زبان ساده، اعتبار، هویت و نیکنامی یک فرد، یک محصول، یک سازمان، یک شهر و حتی یک کشور است. برندها با فکر و دل، موجودیت مییابند. پس برای جا افتادن برند در روح، جان و قلب مخاطبان هدف، هم باید طرح و نقشه درست و هم صبر و حوصله داشته باشیم.برند خواستار مقبول واقع شدن است، به نحوی که مخاطبان هدف ما را بشناسند تا سهم ذهنی مطلوب از ایشان گرفته باشیم، نیمکره چپ مغزشان را درگیر کرده باشیم، منطق و استدلالشان را با خود همراه کرده باشیم و همچنین سهم عاطفی مطلوب از ایشان گرفته باشیم تا نیمکره راست مغزشان را درگیر کرده باشیم و احساسشان را از صمیم دل همراه کرده باشیم.
کتاب «برنامهریزی برند» نوشته کوین لین کلر و ترجمه دکتر امین اسداللهی است که توانسته سه مدل سودمند برنامهریزی برند به همراه مفاهیم کلیدی این موضوع، بخشهای ویژه و مهم مورد تأکید یک برنامهریز برند را در یک جامعیت کنار هم قرار بدهد. سادهسازی و سادهگویی و عرضه کتابهایی این چنین پرمحتوا در صفحات کم کاری بسیار دشوار است که در کتاب برنامهریزی برند صورت گرفته است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «پاسخهای برند، به چگونگی پاسخدهی مشتریان به برند و تمامی فعالیتهای بازاریابی آن و سایر منابع اطلاعاتی اشاره دارند که این یعنی مشتریان درباره برند چه فکر میکنند یا چه احساسی نسبت به آن دارند. پاسخهای برند میتوانند براساس قضاوتها درباره برند و احساس نسبت به برند، بر حسب اینکه این پاسخها از مغز برآمدهاند یا قلب تفکیک شوند.
قضاوتها درباره برند، بر عقاید و ارزیابی شخصی مشتریان از برند تمرکز دارد. قضاوتهای برند شامل این است که مشتریان چگونه همه تداعیهای ذهنی مرتبط با کارایی و انتزاع متفاوت را با هم جمع میکنند تا عقاید متنوعی را شکل دهند. کتاب فوق در 144 صفحه و قیمت 10هزار تومان توسط انتشارات بازاریابی به چاپ و نشر رسیده است.