قبل از لولهکشی شهر تهران بیشتر مناطق این شهر دچار کمآبی بودند و جویها اغلب خشک و کثیف میشدند. مردم مجبور بودند در خانهها مخازنی برای ذخیره آب داشته باشند و این مخازن سیمانی بهگونهای بود که معمولا چند متری پایینتر از سطح حیاط قرار داشت و بسته به بزرگی و کوچکی مکان زندگی و مصرف خانوادهها، گنجایش آبانبارها هم متفاوت بود.
از این آبانبارها راهی بهصورت تنبوشه به جویی که از کنار خانه میگذشت وجود داشت. (تنبوشهها لولههای قطوری بودند که از گل رس ساخته میشدند.)
هر محله یک شب در هفته نوبت استفاده از آب داشت که با نظارت شخصی به نام میرآب که از ماموران شهرداری بود تقسیم میشد.
میرآب در هنگام تقسیم آب دستها را به کمر میزد و مانند یک فرمانده جنگی به کارگران بیل به دست فرمان میداد که چنین و چنان کنند.
در شروع آباندازی هنگامی که آب در جوی روان میشد با انواع و اقسام آشغال و زباله همراه بود که با هر فصل نوع آنها تفاوت میکرد.
پوست هندوانه و خربزه و گرمک زبالههای تابستان بودند. گاهی لنگه کفشهای کهنه و قطعهای گونی هم در جوی آب به طرف آبانبار خانه مردم نگونبخت
روانه میشد.
معمولا مردها و گاهی هم زنان با شهامت به همراه بچههایشان مدیریت میکردند که آب به اندازه کافی به حوضها و آبانبارهایشان سرازیر شود و چنانچه تصور میکردند بیانصافی شده و میرآب از صاحبخانه بغلدستی پول گرفته و آب بیشتری به آنها اعطا کرده، اعتراضات شروع میَشد.
گاهی هم درگیریها بالا میگرفت و آنجا بود که بیل بهعنوان یک صلاح کارا خود را نشان میداد. در شبهای نوبت آب مردم هر محله چراغ بادی و فانوسبهدست کنار خانه میایستادند و انتظار الطاف میرآب را میکشیدند.
آبی که آب انبارها را پر میکرد بهقدری کثیف بود که خانمهای خانهای که قدری با سلیقهتر بودند، پارچهای به دهانه شیری که به آبانبار منتهی میشد میبستند تا از ورود کرمها و نیز خاکشیر و دیگر عناصر مرده و زنده به کوزههای آب گلی جلوگیری کنند.
حوضهای میان خانه نیز پر از ذرات جانداری بود که معمولا نصیب ماهیها میشد. مردم برای هر نوع شستوشو از آب همین حوضها استفاده میکردند.
از شستوشوی لباس گرفته تا شستن میوه، گاهی هم بچهها در همین حوضها آبتنی میکردند و چند جرعهای هم آب نوش جان میکردند. آن وقت بود که انواع و اقسام بیماریهای گوارشی به سراغ آنها میآمد.
گاهی از میان کوچه صدایی به گوش میرسید که بلند فریاد میزد: آب شاه... آب شاه... این صدا مشتریان را جذب میکرد تا برای خریدن آب، کوزههای سفالین خود را بردارند و در کنار درب منزل خود ردیف کنند.
این صدای مردی بود که سوار بر گاری تکاسبهای که یک بشکه بزرگ شیردار روی آن سوار بود، متاع خود یعنی آب قنات شاه را میفروخت. مزیت این آب، شفافی و نظافت ظاهری آن بود. البته در مناطقی از شهر که قنات وجود داشت مردم دیگر منتظر لطف میرآب و هفتهای یک بار آب قنات شاه نمیماندند.
وضعیت آب آشامیدنی که ما در آن زمان استفاده میکردیم چندان مناسب نبود. مصرفکنندگان ممکن بود که به بیماریهای مختلفی دچار شوند. این خود دغدغهای برای من بود تا علاوهبر سامان دادن به اوضاع شرکت توزیع برق، به فکر تامین آب آشامیدنی مناسب برای
مردم باشم.
ادامه دارد...