یك جامعه بافت به هم پیوستهای از بخشهای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است كه هریك بر دیگری تاثیر گذاشته و از آن تاثیر میپذیرد. وضعیت اقتصادی كشورمان این روزها شرایط سینما را بهعنوان یكی از پرمخاطبترین شقوق هنر آنچنان تحت تاثیر قرار داده است كه بیكاریهای ممتد و پیوسته برخی از هنرمندان، كاهش فروش فیلمها، کاهش اقبال مردم نسبت به آثار سینمایی و دامنگیر شدن سینما به سوژههای تكراری و مضامین كلیشه شده از جمله مسائلی است که حتی میتوان از آنها با نام معضل در این حوزه یاد کرد و حذف تدریجی جریان سرمایهگذاری بخش خصوصی را میتوان تنها یکی از تبعات این شرایط نهچندان مساعد دانست.
سینمای ایران كه داعیه دریافت جوایز و عناوین متعدد بینالمللی را دارد و پیوسته ثابت كرده که حرفی برای گفتن دارد، این روزها حال و روز خوشی ندارد و این نكته را تهیهكنندگانی گواه میدهند كه در مدیریت هزینههای ساخت پروژههای سینمایی به مشكل برمیخورند و سرمایهگذارانی كه به دلیل عدم آگاهی بخش جذبكنندگان سرمایه متضرر میشوند هم بر آن صحه میگذارند و تمایلی به ساخت فیلم سینمایی در بارهای دوم و سوم ندارند.
***
شرایط مالی متفاوت 3 گروه
در شمایی كلی با وجود اینكه سینمای ایران از الگوی ساختاری مشخصی در تهیه و سرمایهگذاری برای ساخت فیلمها پیروی نمیكند، اما به نظر میرسد فیلمهای سینمایی را میتوان از منظر شرایط مالی در سه گروه دستهبندی كرد. گروه اول فیلمهایی هستند كه توسط بخش دولتی سفارش داده شده و حمایت مادی و معنوی میشوند. گروه دوم شامل آثاری میشود كه تهیهكنندگان باتجربه و زبدهای كه سینما، زوایا و ابعاد اقتصادی مختلف آن را میشناسند، تولید آنها را بر عهده میگیرند و البته از حمایتهایی نیز بهرهمند هستند.
و در پایان میتوان از فیلمهایی یاد كرد كه جذبكنندگان سرمایه، بخش خصوصی را مجاب به ساخت آنها و سوددهی و برگشت مالی میكنند. اما در شرایط غیرقابل پیشبینی سینمای ایران همه وعدههای داده شده به بخش سوم محقق نمیشود و در نهایت این سرمایهگذاران بخش خصوصی از ادامه فعالیت در این عرصه و مشاركت مالی در این بخش صرف نظر میكنند چراكه علاوه بر انگیزههایی از جمله تبلیغ و اطلاعرسانی درباره بخش زیرمجموعه خود، به بازگشت سرمایهشان و در وهله بعد سودآوری میاندیشند. اما شرایط اقتصادی و تورم نیز این سوددهی را تحت تاثیر قرار میدهد.
از طرف دیگر وقتی فیلم تولید شده بنا به دلایل متعدد در وضعیت نامطلوبی اكران شود، طبیعتا با استقبال خوبی از سوی مخاطبان احتمالی مواجه نخواهد شد. بنابراین هر دو هدف عمده سرمایهگذار كه همانا دسترسی به مخاطبان متكثر و بازگشت سرمایه اولیه است، محقق نشده و انگیزهای برای ادامه حضور در این عرصه باقی نخواهد ماند. در این گزارش نظر 3تن از تهیهكنندگان برجسته و حرفهای سینما را درباره پنج محور عمده شامل حداقل هزینههای ساخت یك فیلم در بخش خصوصی، شیوههای توافق مالی با عوامل و بازیگران برای برگشت مالی، ریسكهای سرمایهگذاری در حوزه فیلمسازی، نهادها و سازمانهای دولتی حمایتكننده و آینده سینمای بخش خصوصی در شرایط موجود اقتصاد سینما جویا شدهایم.
***
سینمای بخش خصوصی رو به نابودی است
عبدالله علیخانی از تهیهكنندگان باسابقه سینما است که از سال ۱۳۴۸ بهعنوان ناظر مالی در پارسافیلم آغاز به كار كرده و وارد عرصه سینما شده است. تاكنون تهیهكنندگی فیلمهای بسیاری از جمله زندگی خصوصی، دختر شاه پریون، آواز قو، تکیه بر باد، بهشت پنهان، آواز تهران، نیش و... را برعهده داشته است و با فیلم سینمایی «آبنبات چوبی» به كارگردانی حسین فرحبخش در سیوچهارمین جشنواره بینالمللی فجر در بخش سودای سیمرغ حضور دارد.
وی معتقد است تعریف حرفه تهیهکنندگی در سینما چند سالی است كه تغییر پیدا كرده، زیرا پیش از این، تهیهكننده خود نیز سرمایهگذار برای ساخت یك فیلم سینمایی محسوب میشد و این دو، تعریف مستقل و جدا از همدیگر نداشتند. اما امروزه تحت عوامل متعدد در حوزه فیلمسازی از جمله هزینههای بالا و غیره این شرایط تغییر کرده است.
وی درباره حداقل هزینههای تولید یك اثر سینمایی اینچنین توضیح میدهد: هزینههای تولید یك اثر بستگی به بازیگران و کستینگ، داستان و فضاهای آن و میزان حرفهای بودن عوامل دارد. همچنین از اینكه فیلم توسط دولت یا بخش خصوصی حمایت میشود نیز متاثر است. چراكه دولت به دلیل اینكه صرفا یك حامی است و به برگشت مالی فكر نمیكند ممكن است فیلمی را با هزینه چند میلیاردی بسازد و پول زیادی را نیز صرف تبلیغات آن كند. اما همین فیلم در بخش خصوصی با 2میلیارد تومان و در حالتی كه تهیهكننده خود سرمایهگذار اثر نیز باشد، با یكمیلیارد تومان بسته میشود. اما بیشترین هزینه تولید یك فیلم عمدتا به بازیگران آن تعلق میگیرد كه دستكم یكسوم هزینه كل ساخت اثر است.
وی ادامه میدهد: بخش خصوصی اساسا محاسبات دقیقتری نسبت به میزان برگشت سرمایهاش در سینما دارد و باید اهداف خود را محققشده ببیند. این بخش همه شرایط اقتصادی جامعه از جمله تورم را نیز در نظر میگیرد. البته بخش خصوصی در سینما اكنون رو به زوال و نابودی است چراكه بسیاری از سرمایههایی كه از خارج سینما وارد بدنه آن میشوند اهداف خاصی از جمله پولشویی را دنبال میكنند. ضمن اینكه تعدادی از سرمایهگذاران نیز بدون شناخت كافی هزینههای ساخت یك فیلم را تامین كرده و وقتی برگشت مالی نمیبینند و هدفشان محقق نمیشود، به كار خود ادامه نمیدهند.
تهیهكننده فیلم «شانس زندگی» درباره نحوه توافق با عوامل یك فیلم در سرمایهگذاری خصوصی سینما میافزاید: گاهی اتفاق میافتد كه توافق مالی با بازیگران و عوامل فیلم در سینمای بخش خصوصی منوط به میزان فروش فیلم در گیشه میشود و درصدی از فروش در صورت موفقیت یك اثر به او تعلق میگیرد. حتی این نكته ممكن است در قرارداد هم ذكر شود. اما به طور كلی همه این مناسبات از میزان شناخت و اعتماد و رابطه تهیهكننده با بازیگران و عوامل هم تاثیر میپذیرد.
ریسکهای سرمایهگذاری در سینما
وی درباره ریسكهای سرمایهگذاری بخش خصوصی در فیلمسازی میگوید: بخش خصوصی طبیعتا امكانات بخش دولتی را ندارد. از جمله این امكانات بیلبوردها و تبلیغات شهری است كه بسیار گران است و بخش خصوصی توان پرداخت هزینههای گزاف آن را ندارد. اما بخش دولتی این هزینه را تقبل میكند و به بازگشت آن هم نمیاندیشد. ریسكهای دیگری را هم میتوان در سرمایهگذاری بخش خصوصی عنوان كرد. از جمله توقیف كه البته این ریسك چندان جدی نیست. زیرا بههرحال مدت توقیف هم یك روز تمام و فیلم بالاخره اكران میشود.
بسیاری از نهادها و سازمانهای دولتی به دلیل ماهیت و شرح وظایفشان به سرمایهگذاری در فیلمسازی روی خوشی نشان میدهند. از علیخانی میپرسیم كه كدام سازمانها مشاركت بیشتری در این زمینه دارند که وی پاسخ میدهد: فارابی، شهرداری و... ازجمله این مجموعهها هستند. بسیاری از ارگانها هم در این زمینه مشاركت دارند كه حتی با شنیدن نامشان تعجب خواهید كرد. چراكه ربطی به مقوله فیلمسازی پیدا نمیكنند و اگر من نام ببرم، شاید نتوانید حتی عنوانشان را هم چاپ كنید.
***
سینمای خصوصی با اصلاح زیرساختها همچنان فعال خواهد ماند
سیدجمال ساداتیان، تهیهكننده فیلم سینمایی «جامه دران» كه روی پرده سینماهاست و تهیه آثاری همچون «سایه روشن»، آذر، شهدخت، پرویز و دیگران، انتهای خیابان هشتم، برف روی کاجها، چهارشنبهسوری، شوریده و... در كارنامه كاریاش دیده میشود، میزان سرمایه مورد نیاز برای تولید یك فیلم سینمایی را بسته به پارامترها و عوامل متعددی از جمله تعداد لوكیشنها و بازیگران، سطح كیفی و میزان حرفهای بودن آنها، مدت زمان تصویربرداری و حجم پروداكشن و مواردی از این جمله دانسته و میگوید: اگرچه هزینه ساخت یك فیلم بسته به معیارهای مختلفی تعیین میشود، اما با سرمایهای كمتر از 800میلیون تومان نمیتوان اقدام به تولید اثر كرد.
وی همچنین درباره ریسكهای سرمایهگذاری برای فیلمسازی در بخشخصوصی نیز میافزاید: در ایران مناسبتهای شمسی و قمری زیادی وجود دارد كه وضعیت اكران فیلمها را بهشدت تحت تاثیر قرار میدهد. با بازگشایی مدارس بالطبع میزان فروش فیلمها كم میشود. ایام نوروز اكرانهای خاص خود را میطلبد. در ماههای محرم و صفر نیز میزان فروش كمتر از سایر ایام سال است. با توجه به این شرایط زمان اكران فیلمها وضعیت یكدستی ندارد و با ریسك بالایی مواجه است.
ساداتیان ادامه میدهد: همچنین در اكثر كشورهای دنیا كه صاحب سینما هستند، مرسوم است كه تنها یك سوم از هزینه یك فیلم از فروش آن بازمیگردد و دو سوم باقیمانده از درآمدهای جانبی تامین میشود. در حالی كه در ایران تمركز اصلی بر فروش فیلم در گیشه است و درآمدهای جانبی معنای چندانی ندارد.
وی با پیشبینی وضعیت آینده سینما در حوزه سرمایهگذاری بخشخصوصی خاطرنشان میكند: به نظرم این بخش اگرچه کماکان محدود ولی همچنان به كار خود ادامه خواهد داد. زیرا باوجود مشكلات موجود و گلایهها و شكایتها هر ساله میبینیم كه این بخش حداقل در جشنواره فیلم فجر مشاركت فعال و خوبی دارد. با این حال اگر زیرساختهای سینمایی در كشور ما توسعهیافته و اصلاح شود، رونق بیشتر گیشه را به دنبال خواهد داشت. چرخه اقتصادی در سینما به جریان میافتد و سینما به وضعیتی مطلوب كه با سرمایههای خود هزینههایش را تامین كند، میرسد.
شایان ذكر است سیدجمال ساداتیان برنده سیمرغ بلورین فیلم برگزیده تماشاگران از بیست و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر برای فیلم «چهارشنبه سوری» در سال ۱۳۷۹، برنده سیمرغ بهترین فیلم از بیست و هشتمین دوره جشنواره فجر برای فیلم «به رنگ ارغوان» در سال ۱۳۸۸ و برنده سیمرغ بهترین فیلم از سی و دومین دوره جشنواره فجر برای فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» در سال ۱۳۹۲ شده است.
***
در سینمای ایران ظرف و مظروف متناسب با یكدیگر نیست
درمورد هزینهها، سرمایه اولیه و ریسکهای سرمایهگذاری بخش خصوصی در سینمای ایران، سعید سعدی از تهیهكنندگان پیشكسوت سینما درباره شرایط این روزهای سینمای ایران به «فرصت امروز» میگوید: اگر یك فیلم سینمایی در شرایط اقتصادی امروز بخواهد نگاه حرفهای در تولید داشته باشد و از عوامل و بازیگران حرفهای نیز بهره ببرد، 600 یا 700میلیون تومان سرمایه اولیه نیاز دارد. بیشترین هزینه نیز در این مبلغ به بازیگران اختصاص مییابد و هزینههای جاری و روزمره پروژه را نیز میتوان در رتبه دوم قرار داد.
وی درباره توافقهای مالی مبنی بر برگشت سرمایه در بخش خصوصی با عوامل و بازیگران یك اثر توضیح میدهد: سرمایهگذاران بخش خصوصی معمولا ریسك سرمایهگذاری را متقبل میشوند و بعضی از آنها نمیدانند كه یك فیلم برای به دست آوردن هزینه تولید خود دست كم باید سه برابر این هزینه را به دست آورد كه عمدتا هم این اتفاق در سینمای ایران نمیافتد. اگر هم بازگشت مالی كامل برای یك فیلم اتفاق بیفتد در بازه زمانی طولانیمدت اتفاق میافتد كه مدت اكران یك فیلم این فرصت را معمولا از فیلمها دریغ میكند. این شرایط بهویژه برای فیلمهایی كه صرفا هدف تجاری ندارند و در تعریف واقعی سینما میگنجند نیز بیشتر صدق میكند.
این تهیه كننده خاطرنشان میكند: متاسفانه سرمایهگذاری بخشخصوصی در سینمای امروز ما روند كندی به خود گرفته است چراكه برخی از سرمایهگذاران بعد از اختصاص سرمایه خود به فیلمسازی احساس میكنند فریب خوردهاند و به هدفشان نرسیدهاند بنابراین از ادامه سرمایهگذاری صرف نظر میكنند و تعداد تولیدات بخش خصوصی سینما به تدریج كاهش مییابد. از این رو نیاز است تا جذبكنندگان سرمایه در بخش خصوصی شفافیت و صداقت بیشتری در توضیح شرایط اقتصادی و میزان بازگشت سرمایه در عرصه فیلمسازی به سرمایهگذاران داشته باشند.
وی در پاسخ به این سوال كه سرمایهگذاری بخش خصوصی در فیلمسازی چه ریسكهایی را به دنبال دارد، بیان میكند: متاسفانه در اقتصاد جامعه ما هیچ چیزی قابل پیشبینی نیست. قوانین و قواعد مدون و استانداردی هم در نظام پروانه ساخت و نمایش سینما وجود ندارد كه بتوان به آن اتكا كرد. اعمال نظرها درباره یك فیلم سلیقهای است و ساخت یك فیلم الزاما به معنای اكران آن نیست. این عدم تناسب ظرف و مظروف در سینما باعث میشود تا ریسك سرمایهگذاری در سینما هرچه بیشتر از قبل نمایان شود.
تهیهكننده فیلم «اینجا بدون من» درباره نهادها و ارگانهایی كه حمایت از سینما را در دستور كارشان دارند، عنوان میكند: برخی از این سازمانها از سینما حمایت مالی و معنوی میكنند. از جمله بنیاد سینمایی فارابی كه این اقدام جزو ماموریتهای تعریف شدهاش است و هر ساله فیلمهای مشخصی با مضامین خاصی توسط این بنیاد یا سازمانها و نهادهای مشابه ساخته میشود. اما مشاركت سایر سازمانها در فیلمسازی بیشتر جنبه تشریفاتی، تبلیغاتی و موردی دارد و هر یك ماموریتها و اهداف خود را در این مشاركت دنبال میكنند. از طرفی این حمایتها معمولا به كارگردانان و عوامل خاصی معطوف میشود و همه افراد علاقهمند را شامل نمیشود.
تعاملات بینالمللی؛ فرصتی برای سرمایهگذاری مشترک
وی درباره اینكه چرا در سینمای ایران آثار مشاركتی با سایر ملل كمتر ساخته میشود، ادامه میدهد: به نظر من سینمای ایران ظرفیت بالایی برای مناسبات و تعاملات بینالمللی دارد. زیرا سینما فینفسه یك زبان بینالمللی است. اما شاید دلایلی همچون تفاوتهای فرهنگی و اختلاف فكری سینمای ایران با بعضی از كشورها تاكنون مانع این همكاری شده باشد. اما این ضعف میتواند در تعامل هنری با كشورهایی كه از نظر فرهنگی و تاریخی با ما قرابت دارند، جبران شود.
گفتنی است که سعدی ساخت فیلمهای سینمایی «قندون جهیزیه»، «آرایش غلیظ»، «50 قدم آخر»، «روزهای زندگی»، «آلزایمر»، «گیلانه»، «كیفر» و... را در كارنامه كاریاش دارد و با آثار «خشم و هیاهو» و «من» در سی و چهارمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر حضور دارد. وی همچنین تاكنون عناوینی همچون سیمرغ بلورین بهترین فیلم برای «تردید» در بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر، دیپلم افتخار بهترین فیلم برای آلزایمر در بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر، جایزه حقوق بشر برای فیلم «روزهای زندگی» در سیامین دوره جشنواره فیلم فجر، جایزه ویژه هیات داوران بهترین فیلم برای «روزهای زندگی» در دوازدهمین دوره جشنواره فیلم مقاومت (دفاع مقدس) و جوایز متعدد دیگری را از آن خود كرده است.