لطیفه اسکاتلندی جالبی هست که احتمالا نسخههای متفاوتی در سراسر جهان دارد. این لطیفه میگوید: اگر یک اسکاتلندی به انگلیس برود هم هوش متوسط انگلیس بالا میرود، هم هوش متوسط در اسکاتلند. حدس بزنید که چگونه چنین چیزی ممکن است. اسکاتلندیها فرض میکنند یک فرد اسکاتلندی که به انگلستان برود باید واقعا احمق باشد و خروج این به اصطلاح احمق، هوش متوسط در اسکاتلند را افزایش خواهد داد. فرض دوم این است که حتی این اسکاتلندی احمق هوشی بیشتر از هوش متوسط انگلیسیها دارد که باعث افزایش هوش در انگلستان میشود.
برونسپاری هم به همین ترتیب میتواند به دو کشور کمک کند. دلیل اینکه مثلا دیگر در امریکا پیراهن تولید نمیشود این است که تولید پیراهن در امریکا با سطح دستمزدهای موجود در آنجا اصلا صرف نمیکند. (تولید پیراهن میشود آن فرد احمق اسکاتلندی) اما همین تولید پیراهن، اگر به ویتنام برود، حقوق بسیار بهتری به کارگری میپردازد که مجبور بوده در مزرعهای کوچک در ویتنام شلغم بکارد. آن شلغم کاری میشود متوسط هوش در انگلستان. با خروج صنعت تولید پیراهن از امریکا و رفتن آن به ویتنام، هم بهرهوری (و در نهایت مزد) در امریکا زیاد میشود و هم بهرهوری و مزد در ویتنام افزایش خواهد یافت.
البته برونسپاری به امریکا و اروپا محدود نمیشود. حتی چین هم مشغول برونسپاری بسیاری از صنایع خود است که البته برنامهریزی نشده اما به خاطر ماهیت بازار به هر حال مشاهده میشود. برونسپاری در ایران هم هست که به جای مبارزه بیهوده با آن، باید آن را پذیرفت و از مزایای این جهانی شدن حداکثر استفاده را برد.