همه ما عاشق بهرهوری کارکنانمان در مشارکت برای هویتبخشی سازمانی هستیم. این خیلی دور از ذهن نیست اما برای بالا بردن بهرهوری کارکنان هیچ راهی نیست جز آنکه به آنها انگیزه بدهیم و برای اینکه به آنها انگیزه بدهیم هیچ راهی نیست جز آنکه آنها را متقاعد کنیم. کسی که قانع نشده نمیتواند رفتار نهادینه و مستمر و هویتی پایدار از خود بروز دهد.
ما هویت سازمانی را دوست داریم چون توسعه و پیشرفت سازمان را دوست داریم، درواقع ما برای هویتبخشی بیشتر که حاصل آن توسعه درونسازمانی و برونسازمانی است، نیازمند گونهای از ارتباطات هستیم که در شکل متعالی خود ما را به فرآیند اقناع کارکنان و در نتیجه ارتقای انگیزههای آنان هدایت کند.
مدل خوبی برای اجرای فرآیندهای هویتبخشی اقناعی در کارکنان هست. نقطه طلایی این مدل ایجاد عادتهای کاری درست و اتوماتیک کردن رفتارهای آنان است.
این مدل سه جزء اصلی دارد
1- شروع رفتار
2- تبدیل رفتار به عادت
3- پاداش دادن به رفتار
برای اجرای این مدل سه نکته را باید همواره در نظر داشته باشیم:
1- عرصه ارتباطی: دوست داشتن همه کارکنان و ارتباط صمیمانه و صادقانه با کارکنان
2- عرصه قضاوتی: عدالت، منصفانه بودن اجرای فرآیند
3- عرصه رفتاری: اراده و عمل، اهدای فوری پاداش بلافاصله پس از رفتار مطلوب
این فرآیند بهطور جدی نیازمند سیستم است و طراحی موردی آن، خود میتواند عوارض جدی در محیط ایجاد کند.
مفهوم انگیزهمند کردن کارکنان برای اقناع و هویتبخشی بسیار مهم است. گاهی اوقات ما انگیزهمند کردن را با تحریک کارکنان اشتباه میگیریم. انگیزهمند کردن موضوعی است که نقش اساسی در پایداری هویت سازمان دارد درحالیکه تحریک کردن ضمن آنکه لحظهای است، میتواند در درازمدت برای کارکنان و محیط کار عوارضی به دنبال داشته باشد.
انگیزهمند کردن زمانی رخ میدهد که شما فرد را در بهترین وضعیت علاقهمندی به کار اقناع میکنید، درحالیکه تحریک کردن زمانی تحقق مییابد که ما فرد را برای نفع شخصی به کار وامیداریم.
یکی از مهمترین موضوعاتی که امروز در مدیریت تحول مورد بحث است توجه جدی به مدیریت سازمان به شکلی است که کارکنان کارها را به این دلیل انجام دهند که خود آن را دوست دارند. سازماندهی چنین درکی از کار جزو مهمترین هنرهای مدیران روابط عمومی آن سازمان است. برای اقناع واقعی کارکنان شما نیازمند تقویت انگیزههای آنان هستید و برای اینکه بتوانید انگیزههای آنان را تقویت کنید باید با قلبی صادق و شفاف با مسائل برخورد کنید. محصول چنین سازمانی هویت متعالی، افزایش تولید و پیروزی همه با هم است.
مقایسه اقناع انگیزهمندانه با اقناع تحریکی مانند مقایسه مهربانی واقعی با گول زدن است. تفاوت این دو فرآیند در قصدمندی افراد است، اولی آزادانه و با رضایت انجام میشود درحالیکه دیگری به زور پذیرفته میشود. اولی اخلاقی و درازمدت و دومی ریاکارانه و کوتاهمدت است.
با انگیزه همه با هم حرکت میکنند و احساس برد میکنند درحالیکه با تحریک یک فرد کار میکند و فقط شما بهعنوان مدیر برنده میشوید و بقیه بازنده هستند. همکاران شما ابزارها و اسباببازیهای شما نیستند، اجازه دهید قدری با هم شجاعانه صحبت کنیم و البته صادقانه. از امروز کمی بیشتر فکر کنید و برای هویتسازی سازمان خود انگیزهساز همکاران باشید نه تحریککننده آنها.
همه اینها که گفتیم نیازمند آموزش است. یک آموزش مستمر و باورمند تا بتوانیم برای همه جزییات و تکنیکهای رفتاری وقت بگذاریم نه اینکه فقط امروز که دور هم هستیم به موضوع شوق نشان دهیم. اگر این طور نباشد مطمئن باشید که فردا همهچیز را فراموش خواهیم کرد.