برای هر کسی یکسری فاکتورها وجود دارد که باعث می شود از دیگران متمایز باشد. سن، جنسیت، تربیت، فرهنگ خانوادگی، شخصیت و سایر فاکتورهای اینچنینی باعث ایجاد تفاوت میان هر شخص با دیگری می شود. به همین خاطر است که هر کسب وکاری در هر بخش به شکلی با فشار روبه رو است و خطراتی در آن کسب وکار، صاحبش و کارکنانش را تهدید می کند. در این شرایط است که پای HSE (سلامت، ایمنی و محیط زیست) به میان می آید.
HSE در واقع نوعی سیستم مدیریت با رویکرد پیشگیرانه است که فرصت هایی را برای بهبود سیستم در اختیار مدیران قرار داده و به مدیریت مؤثر ریسک و خطر در محیط کار نیز کمک می کند. به عبارت دیگر HSE مجموعه قوانین، مقررات، راهنمایی ها و فرآیندهایی است که به در امان ماندن کارمندان، عموم جامعه و محیط زیست از خطرات و ضررها کمک می کند.
در محیط کار عموما مسئولیت طراحی و اجرای روندهای درست به یک دپارتمان خاص واگذار می شود که به آن HSE می گویند. انتظارات از کسانی که در صنعت سلامت و ایمنی کار می کنند با هم تفاوت دارد.
مدیران عالی رتبه اجرایی باید همواره پاسخگوی ایمنی و سلامت زیردستان خود باشند. بسیاری از مدیران بخش HSE یک پرسش مهم را مطرح می کنند: چطور می توان مقرراتی را که همه با آن موافقت داشته باشند، اجرایی کرد؟ آیا اصلاً چنین رویکردی درست است؟ پاسخ به این پرسش این است که این کار امکان پذیر نیست و این رویکرد راه به جایی نمی برد.
کسب وکارها باید فراتر از استانداردها و سیاست های کلی پذیرفته شده در همه کشورها حرکت کنند، چون نمی توان برنامه های HSE را از یک جا برداشت و مو به مو آن را در جای دیگری اجرایی کرد و از آن نتیجه مطلوب گرفت.
برای نمونه کشورهای درحال توسعه را در نظر بگیرید. این کشورها هنوز نیازمند پیشرفت های زیادی هستند، چون در این کشورها واکنش ها نسبت به موقعیت های گوناگون تفاوت دارد و این فرق اساسی این کشورها با همتایان توسعه یافته شان است.
طبیعتا محدودیت های انسانی به ما گوشزد می کند که خطر در کمین مان است. پس صنعت ایمنی و سلامت ضرورتی انکارناپذیر است. این چالش برای فعالان بخش HSE در کشورهای درحال توسعه تحت تأثیر یک نگرش خطرناک قرار گرفته است. از نظر کشورهای درحال توسعه همین که زندگی برای امروز باشد کافی است و فردا دیگر مهم نیست.
اصل رویکرد آنها این است که «برای امروز زندگی کن و نه فردا». در نتیجه همین رویکرد نه چندان آینده نگرانه است که تنها در کشوری چون هند هر سال بیش از 40هزار نفر براثر حوادث ناشی از کار و بی دقتی هنگام انجام کار جان خود را از دست می دهند.
کارمندان کشورهای درحال توسعه بسیار کمتر از همتایان اروپایی خود با زمینه های مرتبط با HSE و حق و حقوق خود در این زمینه آشنایی دارند و در نتیجه کمتر درگیر استفاده از مزایای آن می شوند. همین ناآشنایی و عدم استفاده از این صنعت باعث شده گزارش های دقیقی دراین باره وجود نداشته باشد.
مدیران اجرایی در کشورهای گوناگون اگرچه نمی توانند از یک راهنمای واحد در مسیر HSE استفاده کنند اما درخواست های مشابه می توانند داشته باشند. خواسته اکثریت مدیران در سراسر جهان داشتن غرور حرفه ای، حفظ شغل و تنظیم پرداختی های بیشتر براساس تغییر رفتار حرفه ای است. اینها ضروریاتی است که باید در برنامه ریزی برای طرح های آینده HSE در کشورهای درحال توسعه مدنظر قرار داده شود.
کارشناسان معتقدند HSE باید به چشم زیرساخت اصلی ایجاد کسب وکار اخلاقی دیده شود. تمایلی جهانی وجود دارد که HSE را به بخشی از پایداری زیست محیطی و مسئولیت اجتماعی شرکت ها تبدیل کند. تحقیقات شرکت مشاوره و تحقیق Verdantix نشان داد چگونه این تمایل و روند، بخش های گوناگون یک شرکت و برخی فاکتورهای سازمانی را تحت تأثیر قرار داده است.
مهم ترین عنصر ایجاد یک بخش HSE قوی، به اذعان تمام کارشناسان، مدیریت است. مثل هر بخشی از یک سازمان، بخش HSE نیز نیاز به مدیر دارد که در هیات مدیره صدایش شنیده شود. تردیدی وجود ندارد که مدیر بخش HSE اثر مستقیمی بر تصمیمات حیاتی که در یک سازمان گرفته می شود، دارد.
وقتی مدیر بخش HSE فرد مشخصی باشد و بخش HSE هم متمایز از سایر بخش ها شود، بیشتر می شود پی برد که الگوی HSE برای هر کشور متفاوت است.
هر کشوری براساس شرایط اقلیمی، قوانین کار و نوع کاری که از کارمند می خواهد موظف است فاکتورهای موردنیاز برای حفاظت از کارمندان و البته محیط زیست را تنظیم کند. تعیین قوانین ثابت جهانی برای مقابله با حوادث ناشی از کار و در امان ماندن محیط زیست از آسیب های کاری پیش از این نتیجه مطلوبی نداشته است.
به همین دلیل حالا کارشناسان کشورهای گوناگون به راهکار تدوین قوانین HSE برای هر کشور به صورت مجزا رسیده اند. هر کشور باید اولویت خود را در اینکه نهاد HSE آن باید در چه سطحی باشد مشخص کند. هر کشوری باید معلوم کند در چه بخش، صنعت، نهاد یا سازمانی نیاز بیشتری به HSE دارد.
در مرحله بعد تعیین نقطه شروع خطر الزامی است؛ یعنی هر کشور باید مشخص کند کدام گروه از کارگران یا کارمندان در خطر بیشتری هستند و میزان آسیب یا بیماری که ممکن است به خاطر کار سراغ نیروی کارشان بیاید تا چه حد است.
بنابراین دیگر وقت آن رسیده که کشورهای جهان، به ویژه درحال توسعه ها به فکر تدوین قوانین و شاخص هایی مستقل برای HSE بیفتند. حوادث محیط کار هرگز به طورکامل در هیچ کجای جهان از بین نخواهد رفت اما می توان با نگاهی هوشمندانه به سلامت، ایمنی و محیط زیست هم حال نیروی کار را بهتر کرد و هم هزینه های اقتصادی ناشی از حوادث را کاهش داد.