یاد گرفتن هک رشد بدون زیر و رو کردن تجربه برندهای موفق مثل این است که از یک دانشجوی تازه کار رشته کارگردانی که هیچ تجربه ای ندارد، انتظار ساختن فیلم هایی در حد و اندازه جایزه اسکار داشته باشیم. اصلا مگر ممکن است کسی بدون دیدن فیلم های برتر و تحسین شده بتواند دست به دوربین شود و اثر درست و حسابی بسازد؟ اینطور موقع ها نه تنها خبری از موفقیت در حوزه هک رشد نیست، بلکه ممکن است هر لحظه به خودتان شک کنید که آیا واقعا دارید مسیر درست را می روید یا اینکه فقط وقت تان را تلف کرده اید؟ احتمالا همین درگیری ذهنی کافی است تا تمرکز هر کارآفرینی را به هم بزند و یک کابوس تمام عیار برای او باشد!
بعضی از کارآفرینان فکر می کنند هک رشد استراتژی است که هر برند باید به تنهایی آن را پیش ببرد و به سرانجام برساند. احتمالا اگر با چنین افرادی درباره کمک گرفتن از دیگران یا استفاده از تجربه برندهای دیگر صحبت کنید، نه تنها با شما مخالفت می کنند، بلکه حسابی از دست تان هم ناراحت خواهند شد. فکر می کنم شما هم قبول داشته باشید که این برداشت از هک رشد بیش از اندازه تیره و تار است و بیشتر به فیلم های تراژدیک شباهت دارد تا دنیای واقعی کسب و کار.
اگر شما هم فکر می کنید کمک گرفتن از دیگران در عرصه هک رشد فقط یک آرزوی دور و دراز است، باید حسابی ناامیدتان کنیم. ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم کارآفرینان در رابطه با هک رشد باید به جای اینکه مثل یک مهاجم فوتبال خودخواه عمل کنند و یک تنه به دل حریف بزنند، باید همیشه نیم نگاهی به تجربه برندهای بزرگ و موفق داشته باشند. اینطوری وضعیت شما مثل کسی است که به جای اختراع دوباره چرخ از تجربیات و دستاوردهای دیگران نهایت استفاده را می برد؛ به همین سادگی!
کارآفرینانی که میانه خوبی با دنیای ادبیات و رمان دارند، معمولا زیر و رو کردن داستان برندهای موفقی مثل فیس بوک و مایکروسافت را یک تفریح هیجان انگیز به حساب می آورند. شما با چنین کاری می توانید در یک ماجراجویی جذاب با مارک زاکربرگ یا بیل گیتس در مسیر پر پیچ و خم توسعه برندشان همراه شوید و از همه مهم تر اینکه راه و چاه موفقیت در هک رشد را یاد بگیرید. ماجرا کم کم دارد جالب می شود، نه؟
مطلب مرتبط: رازهای هک رشد: آشنایی با اشتباهاتی که نباید سراغ شان بروید!
اولین مشکلی که برای یادگیری زیر و بم هک رشد از دیگران وجود دارد این است که اصلا به چه برندهایی باید اعتماد کرد. خب وقتی پای اعتبار و آینده کسب و کار شما در میان باشد، اعتماد کردن به هر برندی مثل این است که با چشم بسته پشت ماشین بشینید و انتظار داشته باشید سالم به مقصد برسید.
در دنیایی که یک عالمه موسسه رنگارنگ ادعای آموزش هک رشد را دارند و کلی کسب و کار هم شانس شان را در حوزه هک رشد امتحان می کنند، یافتن نمونه های موفق و قابل اعتماد مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه است. البته شما لازم نیست خیلی خودتان را نگران کنید یا روحیه تان را ببازید، چراکه ما در روزنامه فرصت امروز همیشه در کنارتان هستیم تا از پس هر مشکلی در عرصه کسب و کار بربیایید و تخته گاز به سوی موفقیت پیش بروید.
ما در این مقاله برای اینکه کار شما راحت شود و خیلی به دردسر نیفتید، فهرستی از بهترین برندهایی که از استراتژی هک رشد استفاده کرده اند را دور هم جمع کرده ایم. اینطوری شما می توانید مثل آب خوردن با ایده های خلاقانه آنها و تکنیک های هک رشدی که برای موفقیت در بازار استفاده کرده اند، آشنا شوید. پس آماده شوید تا ماجراجویی جذاب مان در بین بزرگان دنیای کسب و کار و هک رشد را شروع کنیم.
هک رشد به سبک برندهای بزرگ: یک کلاس درست هیجان انگیز!
حالا که اهمیت الگوبرداری از برندهای موفق در زمینه هک رشد را متوجه شدید، باید کم کم ماجراجویی مان را شروع کنیم. شما الان مثل همان دانشجوی کارگردانی که اول مقاله مثالش را زدیم هستید و ما می خواهیم به شما کمک کنیم تا تبدیل به چهره ای شناخته شده در دنیای سینما شوید.
اگر فکر کرده اید برای حرفه ای شدن در هک رشد باید با کلی دردسر مختلف دست و پنجه نرم کنید، احتمالا روش کار ما در روزنامه فرصت امروز حیرت زده تان خواهد کرد، چراکه ما اصلا سراغ راهکارهای سخت و پیچیده نمی رویم. در عوض تمام تلاش ما برای بیان تکنیک ها و تجربه های برندهای بزرگ در هک رشد به ساده ترین شکل ممکن است، نه چیزی دیگر.
بی شک روش ما برای کارآفرینانی که عادت کرده اند با کلی تعاریف و مفاهیم عجیب و غریب سر و کار داشته باشند، حسابی تعجب برانگیز خواهد بود. مطمئن باشید اگر فقط یک بار با روش ما آشنا شوید، دیگر دور همه تعاریف و آموزش های سخت و پیچیده را خط خواهید کشید. ما در ادامه سعی می کنیم تا شما را خیلی صاف و پوست کنده در جریان تجربیات ارزشمند برندهای موفق در هک رشد قرار دهیم.
1. پوما: تبلیغ برند بدون حتی یک دلار اضافه!
شما لازم نیست حتما یک بازاریاب حرفه ای باشید تا بدانید هزینه های تبلیغات برای برندها چقدر سرسام آور است. راستش را بخواهید، یکی از کابوس های هر کارآفرینی در زمینه تبلیغات اختصاص هزینه های بالا برای نمایش محتوا به مخاطب هدف است. حالا اگر این تلاش ها و خرج های سنگین بی نتیجه هم باقی بماند، دیگر کابوس شما تکمیل شده است!
برند پوما در دوره و زمان های که خیلی از کارشناس ها بودجه های کلان در حوزه تبلیغات را یک اصل بی چون و چرا برای موفقیت می دانستند، بدون حتی یک دلار اضافه موفق شد نگاه میلیون ها بیننده را به کفش های ورزشی اش جلب کنند. قبول داریم که این اتفاق بیشتر شبیه به موضوع فیلم های رویایی هالیوودی است که اصلا با عقل جور درنمی آید، اما برند پوما فکر همه جای کارش را کرده بود.
داستان هیجان انگیز پوما از جام جهانی 1970 و زمانی که برندهای ورزشی بزرگی مثل آدیداس حسابی بازار را قبضه کرده بودند. شروع شد. احتمالا هر برندی به جای پوما بود برای رقابت با غول های صنعت لوازم ورزشی اول از همه سراغ تبلیغات پرزرق و برق و صدالبته گران قیمت می رفت، اما پوما خیلی خوب می دانست عمر این نوع تبلیغات خیلی کوتاه تر از آن است که ارزش صرف میلیون ها دلار را داشته باشد. پس یک راست رفت سراغ همکاری با سوپراستار آن روزهای دنیای فوتبال، یعنی پله!
مطلب مرتبط: هک رشد (Growth Hacking) چیست؟ آشنایی با نقشه گنج توسعه کسب و کار
بعید است کسی در دنیا باشد که اسم پله به گوشش نخورده باشد، البته مگر اینکه کلا میانه خوبی با فوتبال نداشته یا از آن متنفر باشد (مگر اصلا چنین چیزی ممکن است؟). این بازیکن برزیلی در دهه 60 و 70 میلادی طرفدارهای پر و پاقرصی برای خودش داشت و مثل آب خوردن گل های باورنکردنی می زد. کار اصلی که بازاریاب های پوما انجام دادند، هدیه دادن یک جفت کفش اختصاصی پوما به پله و راضی کردنش برای بستن بندهای کفشش درست قبل از شروع مسابقه بود. بله، با همین تکنیک ساده تمام دوربین ها قبل از شروع بازی صحنه بستن بند کفش های پله را پوشش دادند و کل دنیا فهمید که بهترین بازیکن دنیا از کفش های این برند استفاده می کند. ماجرا خیلی ساده تر از آن چیزی است که حتی فکرش را می کردید، نه؟
شما لازم نیست همیشه سخت ترین راه ها برای توسعه برندتان را انتخاب کنید. گاهی اوقات ایده های ساده و کم خرج در یک چشم به هم زدن شما را تبدیل به برند محبوب مشتریان می کند؛ درست مثل کاری که پوما در جام جهانی 1970 کرد.
2. مک دونالد: هک رشد مفهوم جدیدی نیست
شاید شما فکر کنید هک رشد یک استراتژی جدید است و قبل از آن هیچ کس به فکرش نرسیده که برای موفقیت در بازار میانبر بزند. در این صورت باید شما را با داستان هیجان انگیز مک دونالد آشنا کنیم. این برند دهه ها قبل از اینکه اصلا کسی بداند هک رشد چیست، با یک میانبر کاربردی وضعیت خودش و صدالبته صنعت فست فود را از این رو به آن رو کرد.
داستان جذاب مک دونالد ما را به دهه 60 میلادی می برد؛ زمانی که خیابان ها و اتوبان های آمریکا پر از ماشین های رنگارنگ بود و ترافیک بخشی جدایی ناپذیر از تجربه روزمره مردم به حساب می آمد. مدیران مک دونالد در این شرایط خیلی خوب متوجه شدند که کمتر کسی واقعا حاضر است برای خرید فست فود کلی ترافیک را به جان بخرد و خودش را به شعبه های این برند برساند. خب هرچه باشد مردم می خواهند فست فود را در کمترین زمان ممکن خریده و مصرف نمایند، مگر نه؟
محرک اصلی در هک رشد مک دونالد این سوال ساده بود که چطور می شود دسترسی مشتریان به فست فود مک دونالد را ساده تر از هر زمانی کرد؟ شاید این سوال بی سر و ته به نظر برسد، اما مک دونالد کاملا جدی با آن برخورد کرد. جواب مک دونالد برای این سوال عجیب و غریب راه اندازی شعبه های بین راهی و خیابانی فست فودش بود. به این صورت که در گوشه و کنار خیابان و اتوبان های اصلی خروجی مک دونالد را می دیدند و با وارد شدن به آن بدون اینکه لازم باشد از ماشین شان پیاده شوند، غذای دلخواه شان را سفارش داده و به هنگام خروج از پارکینگ آن را در بسته بندی جذاب دریافت می کردند.
هک رشد مک دونالد نه تنها باعث شد حجم مشتریانش بیشتر شود، بلکه تحولی در صنعت فست فود نیز بود. با این کار مشتریان به جای کلی معطلی در کمتر از 10 دقیقه سفارش شان را دریافت می کردند. شما را نمی دانم، ولی این ایده همین حالا هم برای من هیجان انگیز است؛ به ویژه در روزهای شلوغی که هیچ کس حوصله تلف شدن وقتش پشت پیشخوان رستوران را ندارد!
3. فورتنایت: تغییر صنعت گیم با یک بازی رایگان
گاهی اوقات استراتژی هک رشد یک برند طوری بازار را تکان می دهد که بقیه رقبا هم مجبور شوند راه آن را دنبال کنند. این اتفاق هیجان انگیز در مورد فورتنایت رخ داد؛ بازی که خیلی زود در میان گیمرها جای خودش را پیدا کرد و حسابی برای رقبایش دردسرساز شد.
قبل از اینکه فورتنایت با شکل و ظاهری هیجان انگیز به سراغ گیمرها بیاید، موفقیت در صنعت گیم فرآیندی ساده و در عین حال پرهزینه بود. بر این اساس یک استودیو بازی سازی پس از طراحی یک عنوان با هزینه چند میلیون دلاری آن را تبلیغ می کرد تا گیمرها در سراسر جهان سراغش بروند. بعد هم در صورت استقبال مشتریان سال به سال نسخه جدیدی از آن را روانه بازار می کرد. یک مثال دم دستی درباره این استراتژی مربوط به مجموعه بازی بتل فیلد (Battlefield) است که نزدیک به دو دهه هر گیمری را پای کامپیوتر میخکوب کرده است (احتمالا شما هم با نسخه های مختلف این بازی کلی خاطره خوش دارید!).
مطلب مرتبط: هک رشد و نقش آن در توسعه کسب وکارهای امروزی
فکر می کنم شما هم قبول داشته باشید که رقابت با استودیوهای بازی سازی که بتل فیلد و هزاران عنوان خاطره انگیز دیگر را در چنته دارند برای هر استودیو تازه کاری ترسناک و حتی غیرممکن محسوب می شود. به همین خاطر فورتنایت به جای اینکه مثل رقبایش عمل کند، سراغ یک ایده تازه و چالش برانگیز رفت؛ یعنی بازی های آنلاین چند نفره. همین ایده کافی بود تا از همان ابتدا کلی گیمر از سراسر دنیا به بازی جدید فورتنایت جذب شوند. خب مگر کسی هم هست که بتواند خیلی راحت قید بازی آنلاین با دوستانش را بزند؟
ایده اصلی فورتنایت عرضه یک بازی آنلاین و کاملا رایگان بود که سود اصلی اش از طریق خرید درون برنامه ای گیمرها به دست می آمد. اینطوری مشتریان اول خیلی راحت و بدون هزینه وارد این بازی می شدند و بعد از اینکه حسابی در آن حرفه ای شدند برای بعضی از المان های جانبی بازی پول پرداخت می کردند. به علاوه، آپدیت های منظم فورتنایت و پیشرفت خیره کننده ای که هر فصل آن داشت خیلی زود توانست دل هر گیمری را به دست بیاورد.
نکته ای که فورتنایت خیلی خوب درک کرده بود، تمایل گیمرها برای استفاده از یک عنوان بازی رایگان و خرید درون برنامه ای در صورت تمایل بود. این چارچوب بازی سازی از زمین تا آسمان با شیوه های سنتی که بر مدار فروش بازی می چرخید، فرق داشت. دقیقا به همین خاطر خیلی زود فورتنایت بدل به سوپراستار دنیای گیم شد و علی رغم مشکل حقوقی اش با گوگل و اپل هنوز هم یک عالمه طرفدار در سراسر دنیا دارد. درس مهمی که فورتنایت برای شما دارد، شجاعت در زیر و رو کردن بازار با ایده های تازه است. اگر شما هم از آن دست کارآفرینانی هستید که همیشه از نوآوری در بازار وحشت دارید، دیگر وقتش رسیده تا با ترس تان رو به شوید و به آن غلبه کنید.
4. جی میل: هک رشد با تکنیک ترس از دست دادن فرصت (FOMO)
وقتی در دنیای هک رشد پای گوگل در میان باشد، موفقیت آن جای هیچ چون و چرایی ندارد. خب در اینجا پای برندی در میان است که وقتی وارد بازار شد یاهو یک عالمه کاربر پر و پاقرص در گوشه و کنار دنیا داشت، اما توانست در کمتر از 10 سال مثل تیمی که در فینال لیگ قهرمانان یک کامبک جانانه می زند و قهرمان می شود، با نوآوری های پی در پی همه چیز را به نفع خودش تمام کند.
تکنیک هک رشدی که گوگل برای توسعه سرویس ایمیلش از آن استفاده کرد، ترس از دست دادن فرصت (FOMO) بود. اگر بخواهیم خیلی خودمانی بگوییم، این تکنیک به شرایطی اشاره دارد که در آن شما محصول تان را برای مدت زمانی محدود یا با شرایط ویژه در اختیار مشتریان قرار می دهید. اینطوری همه برای استفاده از محصول شما به تب و تاب خواهند افتاد. این کار به نظر ایده هوشمندانه ای می رسد، مگر نه؟
وقتی گوگل از سرویس جی میل رونمایی کرد، یاهو حسابی در بازار برو بیایی داشت و کمتر کسی فکر می کرد سر و کله رقیبی برای آن پیدا شود. داستان جی میل اینطوری شروع شد که گوگل بعد از راه اندازی اولیه سرویس ایمیلش شروع به بازاریابی برای آن کرد. اول کار فقط شمار اندکی از مردم جذب جی میل شدند و ظاهرا این پروژه در حال شکست بود. با این حال گوگل کسب و کاری نیست که به همین راحتی شکست را بپذیرد. دقیقا به همین خاطر روند ثبت نام کاربران جدید را متوقف کرد و فقط با دعوت افراد دارای حساب رسمی در جی میل امکان عضویت کاربران تازه را فراهم کرد.
وقتی کمپین جی میل برای ثبت نام با دعوت کاربران فعلی اش شروع شد، موج تازه ای از تقاضا برای حضور در این سرویس به راه افتاد (دقیقا مثل کاری که کلاب هاوس برای عضویت کاربرانش با دعوتنامه انجام می دهد). بی شک نوآوری های پشت سر هم گوگل در بهروز رسانی جیمیل نقش مهمی در موفقیتش داشته است، اما در آغاز راه تکنیک هک رشد موسوم به ترس از دست دادن فرصت بود که توانست جایی برای سرویس تازه گوگل دست و پا کند. اگر شما هم می خواهید مشتریان برای محصولات تان صف بکشند، بد نیست نیم نگاهی به تجربه هک رشد جیمیل داشته باشید. اینطوری بدون اینکه دست به سیاه و سفید بزنید، مشتریان عاشق برندتان خواهند شد؛ به همین سادگی!
5. فیس بوک: تکنیک اثر دومینویی
هر فهرستی از برندهای موفق در زمینه هک رشد بدون فیس بوک ناقص خواهد بود. به هر حال باید در فهرست ما جایی برای محبوب ترین شبکه اجتماعی دنیا با بیشترین کاربران فعال باشد، وگرنه همه چیز عجیب و غریب خواهد شد، اما ماجرای فیس بوک چیست که اینقدر آن را محبوب کرده است؟
مطلب مرتبط: راهکارهای رشد کسب و کار در سال 2021
اگر بخواهیم درباره فیس بوک یک راست برویم سر اصل مطلب، باید اول گفت که تکنیک هک رشد این برند شباهت بسیار زیادی به داستان جیمیل دارد. البته در اینجا خبری از ترس از دست دادن فرصت یا هر چیزی شبیه به آن نیست، بلکه مدیران فیس بوک حسابی روی توانایی بازاریابی کاربران شان حساب باز کرده بودند؛ دقیقا مثل مربی فوتبالی که آنقدر به مهاجم تیمش اطمینان دارد که حاضر نیست حتی یک دقیقه هم او را روی نیمکت نگه دارد.
فیس بوک برای اینکه خیلی سریع تعداد کاربرانش را افزایش دهد، شروع به ترغیب کاربران پلتفرمش به دعوت از دوستان شان کرد. این یعنی مثلا شما به عنوان یک کاربر فیس بوک با دعوت از دوستان و آشنایان تان برای عضویت در این پلتفرم جزو کاربران محبوب فیس بوک می شدید و حتی جوایز یادبودی هم دریافت می کردید.
احتمالا شما پیش خودتان فکر می کنید مگر می شود در این دوره و زمانه کسی به دعوت یک برند برای همکاری بازاریابی روی خوش نشان دهد. در این صورت فیس بوک مثال نقض بزرگی برای شما خواهد بود. راستش را بخواهید، هک رشد دومینویی فیس بوک خیلی زود جواب داد و رشد دیوانه وار تعداد کاربران این پلتفرم آنقدر سریع پیش رفت که در سال 2010 بدل به اولین شبکه اجتماعی با یک میلیارد کاربر شد؛ همینقدر عجیب و باورنکردنی!
اگر شما هم یک برند تازه وارد در بازار هستید، لازم نیست برای پیدا کردن میانبری کاربردی به خودتان سخت بگیرید. فقط کافی است مثل فیس بوک به کاربران تان اعتماد کنید و برنامه ای مناسب برای همکاری با آنها داشته باشید. اینطوری خیلی زود تبدیل به قهرمان بی رقیب مشتریان خواهید شد. خب مگر یک کارآفرین به غیر از یک عالمه مشتری علاقه مند به کسب و کارش آرزوی دیگری هم می تواند داشته باشد؟
6. نتفلیکس: یک دست صدا ندارد!
اغلب شما بارها و بارها این توصیه قدیمی که یک دست صدا ندارد را شنیده اید. شاید هم گاهی اوقات از آن در زندگی شخصی تان استفاده کرده باشید، اما خیلی بعید است که بخواهید آن را در دنیای کسب و کار پیاده کنید. خب اصلا مگر کسی هم هست که اسم شراکت در دنیای کسب و کار به گوشش بخورد و ناخودآگاه چهارستون بدنش نلرزد؟ اگر شما هم از آن دست افرادی هستید که مشارکت در دنیای کسب و کار را کار خطرناکی می دانند، به هیچ وجه داستان نتفلیکس را از دست ندهید. قول می دهیم داستان هک رشد این برند دقیقا مثل یک اثر هنری حیرت انگیز می تواند شما را میخکوب کند.
اگرچه امروزه نتفلیکس بیشتر به خاطر پخش آنلاین انواع فیلم و سریال شهرت دارد، اما زمانی که کارش را شروع کرد هنوز فیلم ها بر روی سی دی و دی وی دی به فروش می رسید. این یعنی نتفلیکس دوست داشتنی زمانی نه یک غول دنیای فیلم و سریال، بلکه اجاره دهنده فیلم های مختلف در قالب دی وی دی بود (یک چیزی شبیه به کلوپ های دوست داشتنی دوره کودکی و نوجوانی همه ما!).
شاید فکر کنید کار نتفلیکس خیلی جذاب و هیجان انگیز بود، اما راستش را بخواهید هیچ حوزه کاری بی دردسری در دنیا وجود ندارد. چالش اصلی کسب و کار داستان ما هم این بود که خیلی از مردم اصلا علاقه ای به اجاره فیلم از آن نداشتند. این یعنی نتفلیکس داشت کاری را انجام می داد که خیلی از مشتریان حتی حاضر نبودند به آن فکر کنند. خب با این حساب نتفلیکس قاعدتا باید خیلی وقت پیش ورشکسته می شد، پس چرا الان جزو بزرگترین برندهای دنیاست؟
اگر بخواهیم یک راست برویم سراغ اصل مطلب و جوابی مناسب به سوال بالا بدهیم، باید گفت هک رشد نتفلیکس را نجات داد. کاری که مدیران این برند کردند، همکاری با برندهایی نظیر سونی، پاناسونیک توشیبا و فیلیپس بود. تمام این برندها غول های تولید لوازم خانگی و از همه مهم تر انواع سینما خانواده و دی وی دی پلیر محسوب می شوند. اصل همکاری هم از این قرار بود که این برندها در محصولات شان یک کوپن نتفلیکس قرار می دادند تا مشتریان به اجاره انواع فیلم ترغیب شوند؛ به همین سادگی!
شاید از خودتان بپرسید چرا برندهایی مثل سونی یا فیلیپس اصلا باید سراغ همکاری با نتفلیکس بروند؟ جواب این سوال خیلی ساده تر از آن است که حتی فکرش را هم بکنید. فرض کنید شما یک طرفدار پر و پاقرص فیلم و سریال هستید. در این صورت اجازه انواع فیلم و سریال از نتفلیکس گزینه چندان بدی برای شما نخواهد بود. با این حال تا وقتی که یک سینما خانواده یا دست کم دی وی دی پلیر خوب نداشته باشید، تماشای فیلم های اجاره ای چندان چنگی به دل نخواهد زد. فکر می کنم حالا دیگر متوجه دلیل همکاری میان نتفلیکس و شرکا شده باشید، مگر نه؟
7. دالر شیو کلاب: پول تان را هدر ندهید
شکی نیست که بازاریابی ویدئویی ابزار کلیدی برای برندهاست که به هیچ وجه نباید آن را دست کم گرفت. شما می توانید با یک ویدئوی جذاب دقیقا مثل فیلم های پرطرفدار سینمایی مخاطب تان را روی صندلی اش میخکوب کنید.
مطلب مرتبط: 10 استراتژی بازاریابی برای افزایش رشد کسب و کار
احتمالا پیش خودتان می گویید چنین کارهایی فقط از دست برندهای بزرگ که ارزش چند صد میلیون دلاری دارند برمی آید و برند شما خیلی شانس بیاورد فقط می تواند یک کمپین معمولی برای مشتریانش آماده کند. شما را نمی دانم، ولی من که فکر می کنم این تصویر بیش از حد تاریک و ناامیدکننده است. پس بیایید با هم داستان هک رشد برندی را مرور کنیم که خیلی خوب نشان داد بازاریابی ویدئویی فقط مخصوص پولدارهای عرصه کسب و کار نیست!
یک فیلم سینمایی را در نظر بگیرید که هیچ حرف عجیب و غریب و حتی سکانس های اکشن ندارد و در عین سادگی ساخته شده است. اگر بگوییم چنین فیلمی هم در گیشه فروش خوبی داشته و هم نظر یک عالمه منتقد را به خودش جلب کرده، چه واکنشی خواهید داشت؟ بی شک این موضوع برای فیلم بازها مثل یک پدیده نادر است که هر چند صد سال یک بار رخ می دهد و بعدش کلی باید منتظر تکرار آن بود. اگر بخواهیم با این دید به بازاریابی ویدئویی دالر شیو کلاب نگاه کنیم، به معنای دقیق کلمه با یک شاهکار رو به رو هستیم که هیچ ادعای عجیبی ندارد، اما کاملا به فکر مشتریان است.
دالر شیو کلاب برای تبلیغ تیغ های اصلاح صورتش به جای اینکه مثل رقیب اصلی اش یعنی ژیلت سراغ افزودن امکانات متنوع به محصولش برود، به فکر جیب مشتریانش بود و قیمت نهایی محصولش را حسابی پایین نگه داشت. شاید انتظار داشته باشید قیمت پایین محصولات این برند همراه با کیفیتی فاجعه بار باشد، اما دالر شیو کلاب فکر همه جای کارش را کرده است!
آنها برای اینکه مشتریان برندهای بزرگ را به شک و تردید بیندازند، در ویدئوی بازاریابی شان خیلی راحت به مشتریان گفتند که اصلا لازم نیست پول شان را برای تیغ های اصلاح 20 دلاری هدر دهند و از همه مهم تر اینکه خیلی از امکاناتی که برندهای بزرگی مثل ژیلت به آنها ارائه می کنند، اصلا کاربردی نیست. خب وقتی می شود خیلی راحت با یک تیغ یک دلاری که از قضا کیفیت عالی هم دارد صورت تان را اصلاح کنید، اصلا چرا باید سراغ محصولی بروید که 20 برابر گران تر است؟
تکنیک هک رشدی که دالر شیو کلاب برای جلب نظر مشتریان استفاده کرد، خیلی ساده و کاربردی بود. به این ترتیب که آنها میان مشتریان برند بزرگی مثل ژیلت شک و تردید ایجاد کردند. وقتی مشتریان ژیلت با رقیبی مواجه شدند که محصول موردنیازشان را 20 برابر ارزان تر ارائه می کرد و کیفیتش را هم تضمین می کرد، دیگر کار تمام بود. اینطوری دالر شیو کلاب مثل یک ابرقهرمان مشتریان را از شر هزینه اضافی خلاص کرد؛ به همین راحتی!
8. پی پل: چه کسی از پول بدش می آید؟
همه پی پل را به عنوان یکی از بزرگترین درگاه های پرداخت آنلاین و خدمات مالی می شناسند، اما داستان این برند بزرگ از همان اول کار با موفقیت همراه نبود. باور کنید یا نه، وقتی پی پل کارش را شروع کرد، کمتر کسی حتی حوزه خدمات آن را می شناخت. وضعیت آنها تقریبا شبیه فوتبالیست گلزنی بود که هیچ کس حتی به او توجه هم نمی کرد. اجازه دهید با یک سوال کلیدی سراغ داستان این بخش برویم؛ اگر شما جای پی پل بودید، چطور خودتان را در بین برندهای بزرگ و محبوب مشتریان جا می کردید؟
احتمالا سوال بالا آنقدر جذاب هست که موضوع بحث و گفت وگوهای طولانی باشد، اما راستش را بخواهید تیم بازاریابی پی پل خیلی کار را کش نداد. آنها در سال 2000 تصمیم گرفتند به ازای معرفی هر عضو جدید به خانواده خودشان به مشتریان 20 دلار هدیه دهند. همین طرح کافی بود تا هر کسی سراغ دوستان و آشنایانش برود و آنها را راضی کند در پی پل عضو شوند.
طرح جنجالی پی پل برای هک رشد حسابی هزینه بردار بود و در مدت زمانی اندک برای مدیران این شرکت 60 میلیون دلار آب خورد. اگر فکر می کنید این هزینه خیلی زیاد و باورنکردنی است، باید نظرتان را به سود پی پل در این میان جلب کنیم تا هوش از سرتان برود. پی پل در طول مدت اجرای تکنیک هک رشدش ارزش کسب و کارش را به 60 میلیارد دلار رساند. با این حساب تکنیک هک رشد این برند کاملا ارزش 60 میلیون دلار هزینه را داشت، مگر نه؟
مطلب مرتبط: روش های استراتژیک توسعه کسب و کار
سخن پایانی
ماجراجویی ما در میان داستان هک رشد برندهای بزرگ دیگر به آخر کار رسیده است. امیدواریم این پایان از نظر شما خوب و خوش بوده باشد و بتوانید از تجربه برندهای بزرگ برای یادگیری هک رشد استفاده کنید. اگر سوال یا نظری درباره هک رشد دارید، من و همکارانم در روزنامه فرصت امروز همیشه از دریافت نکات تان خوشحال می شویم. لطفا آنها را همینجا با ما به اشتراک بگذارید.
منابع: