آغاز: از سال های دور که به تفاریق برای برخی از امور(ساختن دیوار یا برای دروی شالی در برنج زار)فردی و کارگری را به خدمت می گرفتیم. غروب همان روز نشده پدر مرحومم دست به جیب می شد و با ذکر یک صلوات و خسته نباشید به کارگری که یک روز تمام زحمت کشیده و عرق ریخته بود، حق الزحمه روزانه اش را پرداخت می کرد و همراهش نیز حدیثی از...