داستان برند (Brand Story) یکی از مهمترین ابزارها برای تاثیرگذاری بر روی مشتریان و تعامل با آنهاست، البته به شرط اینکه بدانید چطور این داستان را طراحی و بیان کنید. اگر از افراد مختلف در مورد داستان برند و اهمیتش سوال کنید، کمتر جواب دقیقی دریافت خواهید کرد. اگر از ما بپرسید، می گوییم طراحی داستان برای برند اهمیتی به اندازه فیلمنامه در آثار سینمایی موفق دارد. فرض کنید سه گانه پدر خوانده بدون محور داستانی و فقط با حضور چند شخصیت در مقابل دوربین به نمایش گذاشته می شد. بی شک چنین فیلمی هیچ مخاطبی را جذب نمی کرد، چه برسد به اینکه در جشنواره های مهم جایزه هم ببرد.
بسیاری از مردم فکر می کنند داستان برند همان سرگذشت یک کسب و کار است. اغلب شما از دردسرهای تاسیس و توسعه یک کسب و کار آگاهی دارید. بنابراین دلیلی برای تکرار آن در قالب یک داستان وجود نخواهد داشت. Brand Story چیزی فراتر از بیان غیرمنسجم سرگذشت کسب و کار است. ماجرا اندکی سخت شد، نه؟ اگر پیچیدگی موضوع شما را نگران کرده است، با ما همراه باشید تا نکات جذاب و کاربردی در مورد داستان برند یاد بگیرید.
همانطور که اشاره کردیم، داستان برند مفهومی با برداشت های مختلف از سوی مردم و حتی کارآفرینان است. اجازه دهید در همین ابتدای کار خیال تان را راحت کنیم؛ شما قرار نیست مانند رمان نویس های مشهور اقدام به نوشتن داستانی پرکشش برای خوانندگان کنید. قرار هم نیست برای داستان تان جایزه نوبل ادبی ببرید. هدف اصلی شما طراحی داستانی جذاب برای مشتریان به منظور تعامل نزدیک تر با آنهاست، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر.
مطلب مرتبط: داستان یک برند متفاوت
ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم که هیچ مفهوم سخت و پیچیده ای در عرصه کسب و کار وجود ندارد. شاید داستان برند در نگاه نخست مفهومی پیچیده باشد، اما به محض اینکه با آن آشنا شوید، بدل به مزیت رقابتی کسب و کارتان خواهد شد. وضعیت کنونی شما مانند ورزشکاری است که تا به حال تجربه حضور در مسابقات رسمی را نداشته است. ما در ادامه می خواهیم شما را با ترس تان از صحنه مسابقات رو به رو کنیم. البته این کار را با تعریف دقیق از داستان برند و مزایای آن در کسب و کار دنبال خواهیم کرد. در پایان نیز تجربه برخی از برندهای معروف و موفق در طراحی داستان های جذاب برای کسب و کارشان را بررسی خواهیم کرد.
داستان برند: پایان دادن به تعریف های ضد و نقیض
طراحی داستان برند هیچ شباهتی به کار رمان نویس های مشهوری مانند داستایوفسکی یا گابریل مارکز ندارد. البته این به معنای سادگی بیش از اندازه طراحی این داستان نیست. به هر حال هر کاری سختی های خاص خودش را دارد. یکی از سختی های کار در مورد Brand Story نبود تعریف دقیق از آن است. همانطور که قبل تر اشاره کردیم، افراد مختلف از این مفهوم تعریف های متفاوتی دارند بنابراین باید کارمان را با ارائه تعریفی دقیق از داستان برند شروع کنیم. در غیر این صورت مانند بازیکنی خواهیم بود که هیچ اطلاعی از بازی که در آن شرکت کرده است، ندارد.
Brand Story یک متن کوتاه و حاوی نکاتی جذاب درباره اتفاقات گذشته کسب و کار شما به منظور مشخص کردن هویت و ماموریت برندتان است. درست مانند فیلم ها و رمان های مشهور که با مجموعه ای از رویدادها مخاطب را به خود جذب کرده و آنها را وارد تجربه ای حیرت انگیز می کند.
داستان برند تفاوت معناداری با الگوهای سنتی تبلیغاتی دارد. هدف اصلی در این داستان تاثیرگذاری عاطفی بر روی مخاطب است. این امر اغلب اوقات با بازخوردهای عاطفی مشتریان همراه می شود. به عبارت دیگر، در داستان برند به جای اینکه شما برای مشتریان از برندتان بگویید، کاری می کنید که مشتریان خودشان در مورد برندتان کنجکاو شده و به آن علاقه مند شوند. داستان برند از نظر تعامل با مشتریان، شما و کسب و کارتان را وارد مرحل های جدید خواهد کرد.
مهمترین نکته در مورد داستان برند مربوط به ویژگی روایی آن است. Brand Story را باید بتوان در چند جمله و به صورت شفاهی بیان کرد. مگر نه اینکه داستان فیلم های مشهور را هم می شود در چند دقیقه به طور خلاصه بیان کرد؟ پس چرا این امر را در مورد داستان برند رعایت نکنیم؟
ما در ادامه این مقاله به بررسی شیوه های طراحی و روایت برند استوری به صورت جذاب خواهیم پرداخت، اما پیش از آن باید مزیت های طراحی داستان برند را یاد بگیریم. حتی اگر برند استوری بهترین استراتژی ممکن برای کسب و کار شما باشد هم نباید بدون آگاهی از مزایایش بی گدار به آب بزنید.
مزایای برند استوری در کسب و کار
انسان ها تا زمانی که از یک چیز شناخت کافی نداشته باشند، به آن اعتماد نخواهند کرد. همچنین برای استفاده از یک راهکار در زندگی یا کار نیاز به مشاهده عینی برخی از مزیت های آن دارند. با این حساب اگر شما به عنوان کارآفرین هنوز نسبت به استفاده از داستان برند در کسب و کارتان تردید دارید، کاملا حق با شماست. انتخاب یک استراتژی برای کسب و کار مانند خرید کفش است. شما تا زمانی که از کیفیت و مزایای یک کفش در استفاده روزمره مطمئن نشوید، دست به جیب نخواهید شد.
مطلب مرتبط: چگونه داستان برندمان را بیان کنیم؟
اگر شما هم هنوز نسبت به استفاده از Brand Story در کسب و کارتان تردید دارید، با ما همراه باشید تا برخی از مزایای این استراتژی را یاد بگیریم.
1. تمایز بخشیدن به برند
شما برای موفقیت در دنیای کسب و کار نیاز به متفاوت بودن دارید. ورزشکاران حرفه ای را در نظر بگیرید؛ از هزاران فوتبالیست فقط یک مسی یا رونالدو وجود دارد. دلیل این امر تفاوت های این دو فوق ستاره با دیگر بازیکنان است. برند شما نیز در عرصه کسب و کار چنین وضعیتی دارد. شما باید از هر فرصتی برای ایجاد تمایز با رقبای تان استفاده کنید. در غیر این صورت در رقابت با دیگر کسب و کارها کم خواهید آورد.
مردم همیشه با دیدن برندهای متفاوت و خلاق هیجان زده می شوند. اگر فکر می کنید با فعالیت معمولی امکان ایجاد چنین هیجانی در مشتریان تان را دارید، باید شما را ناامید کنیم. هیچ کس به پرنده های معمولی که در شهرها به وفور پیدا می شوند، توجهی نشان نمی دهد، اما قناری های خوش صدا همیشه در کانون توجه هستند. داستان برند مانند آواز دلنشین یک پرنده موجب تمایز شما با رقبا می شود.
2. باورپذیر کردن برند برای مشتریان
آیا شما تا به حال با برندی بی اندازه سرد و بی روح مواجه شده اید؟ اغلب مردم دست کم یک بار در زندگی شان با برندهای عجیب و غریب مواجه می شوند. این برندها درست مانند افرادی هستند که تکلیف شان با خودشان هم مشخص نیست. بدون شک تجربه تعامل با چنین برندهایی برای هیچ فردی مطلوب نیست. این افراد در یک کلام برای ما و شما باورپذیر نیستند. انگار که به طور مداوم در حال نقش بازی کردن هستند.
داستان برند به کسب و کارها برای باورپذیرکردن خودشان کمک می کند. یکی از دلایل اصلی شکست برندها در زمینه برندسازی، فروش و تعامل با مشتریان مربوط به کلیشه ای و بی روح بودن کسب و کارشان است. داستان برند در این میان کلیشه ها را کنار زده و مشتریان را با ارزشهای منحصر به فرد کسب و کار شما آشنا خواهد کرد.
شاید شما درباره ایجاد جلوه انسانی برای برند چیزهایی شنیده باشید. این مفهوم به معنای نمایش جلوه ای خودمانی و دوستانه از کسب و کار برای مشتریان است. بسیاری از برندها همیشه برای مشتریان موجودیت هایی سرد و دست نیافتی هستند. این امر در مورد برندهای بزرگ و موفق کاملا برعکس است. کسب و کارهای موفق همیشه در دسترس مشتریان قرار دارند. همچنین تعامل شان با مشتریان نیز درست مانند دو دوست صمیمی است. به عبارت دیگر، برندهای بزرگ همیشه جلوه هایی انسانی و دوستانه از کسب و کارشان در معرض دید مشتریان قرار می دهند.
داستان برند به کسب و کار شما برای حضور در کنار مشتریان مانند یک دوست صمیمی کمک می کند. مربی های ورزشی اغلب اوقات از این تکنیک برای ایجاد روابط نزدیک و صمیمانه با بازیکنان شان استفاده می کنند. شاید شما هم باید از چنین تکنیکی برای حضور مناسب در کنار مشتریان تان استفاده نمایید.
مطلب مرتبط: داستان سرایی و تاثیرآن در موفقیت برندها
3. کمک به جذب مخاطب درست
اگر برند شما در زمینه رستوران داری فعالیت دارد، سرمایه گذاری بر روی ارتباط با مشتریان صنعت پوشاک یا دارو ایده فاجعه باری خواهد بود. البته هیچ کسب و کاری در تعامل با مشتریان تا این اندازه ضعیف ظاهر نمی شود، بلکه فقط به دلیل مشخص نساختن ماهیت کسب و کارش موجب سردرگمی مشتریان می شود.
داستان برند به شما امکان مشخص ساختن هویت کاری و همچنین ماموریت تان در بازارهای مختلف را می دهد. وقتی هدف یک کارگردان سینمایی مشخص باشد، از تمام عوامل در سر جای شان استفاده خواهد کرد. شما نیز باید با استفاده از Brand Story اهداف اصلی تان را مشخص سازید. این امر امکان تعامل با مشتریان علاقه مند به حوزه کسب و کارتان را در پی خواهد داشت.
امروزه سطح ارتباطات یک برند با مشتریان و دیگر کسب و کارها معیار تعیین کننده ای در موفقیت کاری است. استفاده از برند استوری به دلیل جذابیتش برای دیگران امکان توسعه ارتباطات کسب و کارتان را فراهم خواهد کرد. راهنمای توری را در نظر بگیرید که برای جلب نظر مسافران به بناها و جاذبه های گردشگری از داستان های تاریخی مختلف استفاده می کند. بدون شک چنین راهنمای توری شانس بسیار زیادی برای ارتباط نزدیک و صمیمانه با گردشگرانش خواهد داشت.
4. افزایش اعتبار برند
برندهای موفق بی دلیل به جایگاه فعلی شان نرسیده اند. اغلب شما فیلم های مستندی درباره تمرین های مداوم ورزشکاران یا هنرمندان مشهور را دیده اید. به این فهرست باید تلاش های بی وقفه کارآفرینان بزرگ را نیز اضافه کرد. اگر شما به دنبال افزایش اعتبار برندتان در بازار هستید، باید مانند برندهای بزرگ رفتار کنید. اگر عملکرد برند شما در حد کسب و کارهای معمولی باشد، هیچ معجزه ای رخ نخواهد داد و شما همیشه یک کسب و کار معمولی باقی می مانید.
خوشبختانه کنترل شهرت و اعتبار برندها کاملا در دست کارآفرینان شان است. یک داستان جذاب درباره برند گامی بلند در راستای تبدیل شدن به کسب و کاری در استانداردهای جهانی است. شاید شما این جمله مشهور که «هر برند یک داستان منحصر به فرد دارد» را شنیده باشید. این برداشت از ارتباط میان برند و داستانِ منحصر به فردش کاملا درست است. هر برندی یک داستان دارد، اما برندهای موفق داستان های جذاب تری دارند.
کسب و کارهای بدون داستان در حقیقت هیچ هویتی ندارند. واقعا چرا مشتریان باید به یک برند فاقد هویت توجه نشان دهند؟ اجازه دهید با هم روراست باشیم؛ بدون یک داستان جذاب برای برندتان هیچ مشتری ای به سراغ شما نخواهد آمد. این وضعیت درست مانند روزگار نویسنده ای است که رمان هایش هیچ خواننده ای ندارد. در چنین شرایطی یک جای کار ایراد دارد. هنر کارآفرینی یافتن ایراد موردنظر است.
طراحی داستان برند برای افزایش اعتبار کسب و کار یا هر هدف دیگری کار ساده ای نیست. اگر شما جزو آن دست از افرادی هستید که فکر می کنند آثار مهم هنری به سادگی خلق می شود، پیشنهاد می کنیم سری به پشت صحنه ساخت فیلم ها یا سایر آثار هنری بزنید. البته در مورد داستان برند نیاز به نگرانی نیست. ما در کنار شما هستیم تا آموزش تان درباره داستان برند کامل شود.
مطلب مرتبط: راه های بهبود داستان سرایی
طراحی داستان برند: فوت و فن هایی برای حرفه ای شدن!
طراحی داستان برند مانند نوشتن فیلنامه یا ساده تر از آن داستان کوتاه است. اگر شما بدون برنامه شروع به نوشتن عباراتی بر روی کاغذ کنید، بعید می دانم نتیجه کارتان اثر جذابی باشد. اگر اثر خوبی با این شیوه عجیب و غریب نوشتید، ما را هم بی خبر نگذارید.
بسیاری از مردم در برخوردهای رو در رو و گفت وگوهای مختلف مهارت زیادی برای تاثیرگذاری بر دیگران دارند، اما وقتی پای نوشتن یک متن در میان باشد، کمتر کسی برای قلم به دست شدن داوطلب خواهد شد. اگر شما هم برای نوشتن داستان برندتان با مشکل مواجه هستید، بخش کنونی مخصوص شماست. شما در این بخش یاد خواهید گرفت که چگونه داستانی جذاب برای برندتان طراحی کنید. با ما همراه باشید تا با فوت و فن های حرفه ای، داستانی در استانداردهای جهانی برای برندتان طراحی کنید.
شناخت مخاطب هدف: پیش نیاز هر داستان جذاب
اگر شما به مراسمی مهم دعوت شوید، آیا بدون آشنایی با ماهیت مراسم و بخش های مختلف اش وارد سالن اصلی خواهید شد؟ بی شک هیچ کارآفرین باهوشی در چنین مراسمی حضور نخواهد یافت. دقیقا به همین خاطر بسیاری از مراسم های کاری با استقبال اندک مواجه می شود؛ چراکه کارآفرینان دعوت شده به مراسم هیچ آشنایی با آن ندارند. داستان برند هم بدون شناخت درست از مخاطب هدف چنگی به دل نخواهد زد.
شناخت مخاطب هدف پیش نیاز طراحی داستانی جذاب است. این جمله یک شعار نیست بنابراین باید آستین هایتان را بالا زده و وارد میدان شوید. کسب و کارها اغلب اوقات اطلاعات کافی از مشتریان مانند سلیقه و بودجهشان برای خرید دارند، اما در استفاده از آن تنبلی به خرج می دهند. بیایید تکلیف مان را همین حالا با هم مشخص کنیم. اگر شما نمی خواهید در طراحی داستان برند از تمام توان تان استفاده کنید، بهتر است همین حالا بیخیال ادامه مسیر شوید.
شناخت مخاطب هدف نخستین گام در طراحی داستان است، اما به تنهایی برای تعامل با مشتریان کافی نیست. پس از جمع و جور کردن اطلاعات درباره مخاطب هدف باید پرسونای اصلی آنها را طراحی کنیم. پرسونای مشتری به عبارت ساده ویژگی های کلی مشتریان هر برند است. پرسونا به شما کمک می کند تا داستانی جذاب و موردپسند مشتریان تان طراحی کنید. این امر درست مانند وضعیت کارگردان های حرفه ای است. آنها درک بسیار دقیقی از سلیقه (همان پرسونا) مخاطب فیلم های شان دارند بنابراین کاملا براساس سلیقه مخاطب فیلم شان را می سازند.
سادگی و روراستی در داستان: مهمترین بخش کار
همانطور که قبل تر اشاره کردیم، کار شما نوشتن داستان های ادبی نیست. بنابراین ایده های عجیب و غریب را همین حالا دور بریزید. هرچه داستان برند شما ساده و صادقانه تر باشد، جذابیت بیشتری برای مشتریان پیدا می کند. شما در نوشتن داستان برندتان مانند کارگردان های بزرگ هستید، اما نیازی به ایجاد پیچ و خم های داستانی عجیب ندارید. همیشه به خودتان یادآوری کنید که دارید یک داستان برند طراحی می کنید، نه یک فیلنامه سینمایی.
اگر همین حالا درباره داستان برند در گوگل سرچ کنید، صدها ایده پیدا خواهید کرد. یک فرض جذاب در اینجا استفاده از ایده های حاضر و آماده در گوگل برای نوشتن داستان برند است. این شیوه بیشتر سمبل کردن کار به حساب می آید تا راه حلی اساسی. ایده های موجود در گوگل همگی کلیشه ای و تاریخ مصرف گذشته است. اگر شما می خواهید مشتریان برندتان را میخکوب کنید، باید زحمت طراحی داستان های تازه و نوآورانه را به جان بخرید؛ اگر نه، داستان برند شما نیز در کنار هزاران داستان کلیشه ای دیگر قرار خواهد گرفت.
مطلب مرتبط: چرا داستان سرایی برای یک برند مهم است
باور به داستان برند: کلید تاثیرگذاری بر روی مشتریان
آیا تا به حال در کلاس های مربیان انگیزشی شرکت کرده اید؟ صحبت های این افراد شاید به ظاهر خیلی ساده به نظر برسد، اما وقتی با لحن هیجان انگیز و پرشورشان همراه می شود، تاثیرگذاری زیادی دارد. شما برای تاثیرگذار کردن داستان برندتان باید درست مثل مربیان انگیزشی عمل کنید. اگر از چنین مربی هایی در مورد دلیل تاثیرگذاری صحبت های شان سوال کنید، پاسخ شان یک کلمه خواهد بود: «به آنچه می گوییم باور داریم.»
شما باید به داستان برندتان باور داشته باشید. اگر این نکته را رعایت کنید، حتی ابتدایی ترین داستان ها را نیز به تاثیرگذارترین شکل ممکن جلوی مشتریان تان خواهید گذاشت. اندکی تردید از سوی شما در مورد داستان برند کافی است تا مشتریان آن را از شما نخرند. آیا شما در چنین وضعیتی حوصله طراحی دوباره داستان برندتان را خواهید داشت؟ اجازه دهید با هم رو راست باشیم، هیچ کس چنین حوصله ای ندارد بنابراین در فروختن داستان برندتان به مشتریان مثل قهرمان های هالیوودی با نهایت اعتماد به نفش وارد صحنه شوید.
بهترین داستان های برند در دنیای کسب و کار
حالا که با تعریف داستان برند و فوت و فن های طراحی آن آشنا شدیم، نوبتی هم باشد باید به سراغ نمونه های برترش برویم. بررسی داستان برندهای بزرگ به شما تمام مراحل قبلی را در عمل نشان خواهد داد. شما تا به حال آموزش های مقدماتی در مورد چگونگی رانندگی را یاد گرفته اید، اما حالا به تماشای هنرنمایی قهرمانان فرمول یک خواهید نشست؛ همینقدر هیجان انگیز و جذاب.
نایک: داستان یک مرغ عصبانی!
شاید باورش برای شما سخت باشد، اما یک زمانی نایک هم شرکتی تازه تاسیس و نوپا بوده است. وقتی صحبت از برند نایک می شود، اغلب مردم به شعار «فقط انجامش بده» اشاره می کنند. بی شک شعار موردنظر یکی از تاثیرگذارترین شعارهای تاریخ بازاریابی و برندسازی است، اما عملکرد نایک فقط به این شعار محدود نمی شود.
اگر به شما بگوییم نایک یکی از بهترین داستان های برندش را با نقش آفرینی محوری یک مرغ طراحی کرده است، چه واکنشی خواهید داشت؟ ما که اولین بار با شنیدن این ماجرا از تعجب شاخ درآوردیم. ماجرا از این قرار است که نایک در ویدئوی داستان برندش در سال 2002 مردی را در یک مزرعه حومه آمریکا به تصویر می کشد. مرد داستان ما از سر شیطنت یا کنجکاوی عجیب و غریبش یکی از مرغ های مزرعه را عصبانی می کند. در این میان تصویر تعقیب و گریز مرغ و مرد اصلی داستان مانند فیلم های پلیسی به نمایش درمی آید. بدون شک اگر مرغ عصبانی به مرد داستان نایک برسد، اتفاق خوبی رخ نخواهد داد، اما شخصیت اصلی داستان به اندازه کافی خوش شانس هست که یک جفت کتانی نایک داشته باشد.
مطلب مرتبط: دلایل موفقیت یا شکست داستان برندها چیست؟
داستان برند نایک با حضور افتخاری یک مرغ عصبانی بسیار ساده و سرراست است. این داستان بر روی داشتن یک جفت کفش نایک برای فرار از تمام مشکلات و دردسرها تاکید دارد. با این حساب شما با داشتن یک جفت کتانی نایک همه را جا خواهید گذاشت و هیچ کس به گرد پای تان هم نخواهد رسید.
اپل: طراحی داستان برند با الگوبرداری از رمان 1984
اغلب شما نام جورج اورول را شنیده اید. این نویسنده انگلیسی با رمان مشهور 1984 در سراسر دنیا شناخته می شود. شرکت اپل در یکی از اولین تلاش های خود برای طراحی داستان برند از ایده این رمان الگوبرداری کرد. اگر تا اینجای کار هیجان زده شده اید، باید آدرنالین بدن تان را با معرفی کارگردان ویدئوی رسمی این داستان به حداکثر برسانیم: ریدلی اسکات.
اپل در داستان برندش با الهام از رمان جورج اورول و هنرنمایی ریدلی اسکات به عنوان کارگردان به دنبال دعوت از مخاطب هدف برای شکستن انحصار برخی برندها در دنیای محصولات دیجیتال بود. اپل در این داستان به خوبی رقبای بزرگترش را نوعی دیکتاتورهای دنیای دیجیتال معرفی کرد. چنین صحنه پردازی در کنار یک پیام ساده و روشن برای همراهی مشتریان در مسیر شکستن انحصار برندهای بزرگ به اندازه کافی تاثیرگذار هست؛ دست کم ما که به طور کامل تحت تاثیر قرار گرفتیم.
مرسدس بنز: هیچ وقت دیر نکن
مرسدس بنز برندی است که همه به آن علاقه دارند. اگر کسی را پیدا کردید که از این برند متنفر است، ما را هم در جریان بگذارید. این غول آلمانی در تعامل با مشتریان بر روی کیفیت بالای محصولاتش تاکید دارد. این نکته در داستان این برند به نام «قرار برفی» به خوبی قابل مشاهده است.
داستان قرار برفی در سال 2016 از سوی مرسدس بنز با هدف نمایش کیفیت خودروهایش در شرایط آب و هوایی نامساعد طراحی شد. شاید شما هم تجربه گیر کردن در شرایط برفی با یک ماشین خراب را داشته باشید. بی شک این یکی از بدترین تجربه های زندگی هر انسانی است، با این حال در داستان مرسدس بنز همه چیز متفاوت است؛ البته به جز این هم انتظار نمی رود.
مرسدس بنز در داستانش ماجرای رسیدن یک خانواده به قرارشان برای تماشای فیلم در سینما را روایت می کند. اعضای خانواده در ابتدای ویدئوی رسمی این داستان با عجله مشغول سوار شدن در خودروی بنزشان برای رسیدن به موقع به سینما آن هم در آب و هوای برفی هستند. شاید هر کسی جای این خانواده بود، دیر به سالن سینما می رسید یا شاید اصلا بیخیال سینما رفتن می شد، اما هیچ کس با مرسدس بنز دیر سر قرارش نمی رسد. داستان مرسدس بنز مانند بسیاری از داستان های کلاسیک به خوبی و خوشی با رسیدن به موقع اعضای خانواده به سالن سینما تمام می شود.
مطلب مرتبط: 4 راهکار خلاقانه برای بیان داستان برندمان
داستان قرار برفی به خوبی اهمیت به موقع رسیدن سر قرارها را نشان می دهد. این داستان یک کلیشه ساده مانند رانندگی در هوای برفی را به قدری جذاب روایت می کند که همه باور کنند. این نمونه به خوبی اهمیت باور کردن داستان برند از سوی کسب و کارها را نشان می دهد.
سخن پایانی
حالا که نکات مختلفی در مورد داستان برند یاد گرفته اید و تا حدود زیادی تبدیل به یک حرفه ای در این حوزه شده اید، نوبت داوری است. نظر شما در مورد آن و اهمیتش برای کسب و کارتان چیست؟ من و همکارانم در روزنامه فرصت امروز امیدواریم مقاله کنونی به شما برای طراحی داستان برندتان کمک کرده باشد. اگر نظر یا داوری در مورد Brand Story دارید، خوشحال می شویم همینجا آن را با ما به اشتراک بگذارید.
منابع: