داشتن یک گوی جادویی برای پیش بینی آینده آرزویی است که همه ما دست کم یک بار در طول زندگی به آن فکر کرده ایم. فرقی هم ندارد شما یک دانشجوی کم سن و سال باشید که کلی امتحان مهم پیش رو دارد یا کارآفرینی که باید روزانه با یک عالمه دغدغه مختلف سر و کله بزند؛ در هر صورت خبر داشتن از آینده می تواند با یک آسانسور سریع السیر شما را به بالاترین نقطه کارآفرینی ببرد.
این روزها صحبت کردن از ثبات در جنبه های مختلف زندگی بیشتر شبیه یک شوخی بی مزه است تا واقعیتی انکارناپذیر. مثلا همین صنعت سینما را در نظر بگیرید. زمانی نه چندان دور کارگردان ها از ضبط سکانس در لوکیشن های تاریک وحشت داشتند، چراکه دوربین ها آنقدر پیشرفته نبود تا تمام جزییات صحنه را ضبط کند و استفاده از پروژکتور هم حال و هوای طبیعی صحنه را به هم می زد. چنین دغدغه ای با ورود نسل جدید دوربین های فیلمبرداری کاملا از بین رفت و جای خودش را به دغدغه ضبط فیلم با کیفیت 4K یا 8K داده است؛ آن هم بدون اینکه حتی کوچک ترین جزییات از قلم بیفتد!
ماجرا عرصه بازاریابی هم دقیقا مثل صنعت سینماست. دغدغه هایی که روزی تک تک کارآفرینان را ناامید کرده بود، الان به لطف تکنولوژی دیگر محلی از اعراب ندارد. این یعنی شما می توانید تخته گاز به سمت موفقیت بروید و حتی نگران مشکلات پیش روی تان هم نباشد، البته به شرط اینکه بتوانید خیلی سریع با تغییرات پیش رو در دنیای مارکتینگ کنار بیایید. وگرنه نه تنها خبری از موفقیت بازاریابی نیست، بلکه ماجراجویی تان در بازار یک هفته هم طول نخواهد کشید؛ به همین سادگی.
ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم هر بازاریابی باید شش دانگ حواسش به تغییرات این حوزه باشد. البته شما در این بین نیازی به گوی جادویی یا حتی غول چراغ جادو ندارید. در عوض کافی است به موقع شست تان از تغییرات تازه خبردار شود. حتما پیش خودتان فکر می کنید چنین وضعیتی فقط مخصوص کارآفرینان مولتی میلیارد دنیاست و شما خیلی شانس بیاورید یکی مانده به آخر از تغییرات خبردار می شوید. در این صورت باید بگوییم ما اینجا هستیم تا ورق را به نفع شما برگردانیم. برای این کار هم هیچ فرمول جادویی نداریم، بلکه فقط و فقط نتیجه تحلیل مان از عرصه بازاریابی را با شما به اشتراک خواهیم گذاشت. پس اگر شما هم احساس می کنید همیشه از تحولات دنیای مارکتینگ عقب هستید، هیچ جوره این مقاله را از دست ندهید.
مطلب مرتبط: درس هایی درباره آینده دنیای بازاریابی
بازاریابی با چاشنی ترندهای آینده
اگر از شما بخواهیم بدترین معلم یا استادی که تا حالا با او رو به رو شده اید را نام ببرید، چه جوابی خواهید داد؟ احتمالا شما از بین فهرستی بلندبالا اسم یکی دو نفر را انتخاب می کنید تا این جام افتخاری نصیب شان شود. صرف نظر از اسامی، چنین معلم یا استادهایی ویژگی های مشترک زیادی با هم خواهند داشت. یکی از مهمترین این ویژگی ها سرسختی مثال زدنی در تغییر ندادن سبک تدریس شان است. باور کنید یا نه، در دنیای مارکتینگ هم بعضی از بازاریاب ها چنین خلق و خویی دارند. بخش کمدی ماجرا وقتی شروع می شود که همین بازاریاب های عهد روم باستان انتظار دارند مشتریان برای محصولات شان سر و دست بشکانند!
اگر شما هم چند وقتی است تکنیک ها و راه و رسم بازاریابی تان را عوض نکرده اید، در آستانه پیوستن به تالار بازاریاب های عهد باستان هستید. ما در این بخش سعی می کنیم با بررسی بعضی از مهمترین تغییرات عرصه بازاریابی در آینده شما را از چنین سقوط آزاد وحشتناکی نجات دهیم.
تغییر نسل مشتریان: به وقت آشنایی با نسل آلفا
زمانی کابوی های هفت تیرکش سانت به سانت خاک آمریکا را زیر سم اسب های خود داشتند و کمتر کسی حتی فکر منقرض شدن نسل اینطور آدم ها را می کرد. با این حال اکنون از آنها فقط در فیلم های هالیوودی و به لطف کلی صحنه ویژه یاد می شود. مشتریان فعلی شما هم کمابیش چنین وضعیتی پیدا خواهند کرد. خیلی از بازاریاب ها با افول جذابیت نسل میانسال به سوی مشتریان نسل Z رفته اند. احتمالا شما هم چند باری اصطلاح نسل Z به گوش تان خورده است. این عبارت برای اشاره به مشتریانی که در دهه 90 میلادی متولد شده اند، به کار می رود. اگر شما با خیال راحت روی این نسل حساب کرده اید و انتظار کسب سودهای نجومی در بازار را دارید، باید کاملا ناامیدتان کنیم، چراکه هنوز هیچی نشده نسل Z هم از مد افتاده است. ماجرا پیچیده شد، نه؟
قبول دارم باور اینکه نسل Z با میانگین سنی کمتر از 35 سال حالا حالاها جا دارد و احتمالا پول زیادی هم به بازارهای جهانی تزریق می کنند، اما مسئله اساسی نحوه تصمیم گیری این دسته از افراد برای خرید محصولات مختلف است. اینجاست که پای نسل آلفا به بحث باز می شود. نسل آلفا به کسانی گفته می شود که بین سال های 2010 تا 2025 متولد شده یا خواهند شد. این روزها نه نسل Z، بلکه نسل آلفا هستند که تعیین و تکلیف خرید خانواده ها را مشخص می کنند. متولدین این نسل چه به عنوان فرزند خانواده و چه به عنوان نوه های دوست داشتنی مشتریان کهنسال نظرشان ردخور ندارد و همیشه حرف شان بر کرسی می نشیند. خب اگر بازاریابی را سراغ دارید که در این شرایط هنوز هم روی نسل های قدیمی حساب باز می کند، تا دیر نشده او را با روزنامه ما آشنا کنید!
مطلب مرتبط: آینده خلاقانه دنیای بازاریابی
مهمترین ویژگی هایی که نسل آلفا دارد، زندگی در دنیای تمام دیجیتال است. اگر من و شما نوستالژی های دور و دراز از بازی در کوچه ها یا دست گرفتن کتاب های کاغذی داریم، نسل جدید به کل با این موضوعات بیگانه است. در عوض نسل آلفا از همان بدو تولد با انواع گوشی های هوشمند، گجت های دارای هوش مصنوعی و در یک کلام دنیایی مجازی سر و کار داشته اند. دقیقا به همین خاطر بعضی از پژوهشگران حوزه جامعه شناسی مثل مارک مک کریندل به این افراد لقب نسل شیشه ای را داده اند، چراکه کودکان و نوجوانان این نسل تعاملات دیجیتالی را به هر آنچه من و شما با آن خاطرات دوست داشتنی داریم، ترجیح می دهند.
اینکه نسل آلفا چقدر دنیای کسب و کار را تکان می دهد، هنوز کاملا مشخص نیست. ما فعلا در سکانس های ابتدایی این فیلم اکشن هستیم و باید کمی تا مشخص شدن دستپخت نهایی صبر کنیم. با این حال آنچه قطعی به نظر می رسد، ضرورت استفاده هرچه بیشتر از بازاریابی دیجیتال است. احتمالا بازاریابی کلاسیک دیگر آخرین نفس های خودش را می کشد و به زودی دیگر همه چیز به دنیای دیجیتال منتقل شود. پس شما باید از همین حالا خودتان را برای این وضعیت آماده کنید.
انقلاب در بنیادهای بازاریابی: جزییات مهمتر از اصل مطلب!
برندهای بزرگی که این روزها حسابی برای خودشان یکه تازی می کنند و کسی هم به گرد پای شان نمی رسد، زمانی فعالیت شان را شروع کردند که داشتن یک محصول با کیفیت و تا حدودی ارزان فرمول طلایی موفقیت محسوب می شد. کارآفرینی مثل بیل گیتس را در نظر بگیرید. این شخصیت دوست داشتنی با تبدیل رایانه های غول پیکر به نمونه های کوچک طوری دنیا را تکان داد که نگو و نپرس. شاید فکر کنید کپی برداری از الگوی بیل گیتس این روزها هم شما را در هر حوزه ای تبدیل به یک مولتی میلیاردر می کند، اما واقعیت کاملا خلاف این راهکار را نشان می دهد. خب هرچه باشد در دنیایی که در هر حوزه ای کلی رقیب گردن کلفت وجود دارد، فقط با تولید محصولی باکیفیت و ارزان قیمت نمی شود دل مشتریان را برد. اگر به این ماجرا سخت گیری های مشتریان کنونی را هم اصافه کنیم، دیگر کلاه مان پس معرکه خواهد بود.
این روزها مشتریان دیگر فقط دنبال یک محصول بی عیب و نقص با قیمتی منصفانه نیستند. در عوض فاکتورهایی مثل ارزش برند، شخصی سازی تجربه خرید، تعامل نزدیک برندها با مشتریان و روابط احساسی میان این دو در کانون توجه قرار دارد. به زبان خودمانی، شما برای موفقیت در بازار نه تنها به محصولی عالی نیاز دارید، بلکه باید طوری کنار مشتریان باشید که حتی یک لحظه هم احساس تنهایی نکنند. وگرنه مثل آب خوردن شما را کنار گذاشته و سراغ رقبای تان می روند.
ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم مردم در چهارگوشه دنیا دیگر فقط محصولات برندها را خریداری نمی کنند، بلکه ارزش ها و تعهدات آنها را هم می خرند. پس اگر شما ارزش مهمی برای مشتریان نداشته باشید و بینش تان هم در قرن 20 گیر کرده باشد، حتی با بهترین محصولات دنیا هم کاری از پیش نخواهید برد.
آیا تا به حال پیش خودتان فکر کرده اید چرا بعضی از برندها طوری مشتریان را میخکوب می کنند که انگار هیچ برند دیگری در بازار وجود هم ندارد؟ بی شک هر کسی برای این سوال کلیدی جواب خاص خودش را دارد اما اگر قرار باشد ما برای آن استدلالی درست و حسابی پیدا کنیم، یک راست می رویم سراغ ارزش هایی که چنین برندهایی به مشتریان هدیه می دهند. مثلا برند کوکاکولا را در نظر بگیرید. این برند به جای اینکه صرفا نوشابه های گازدار به مشتریان بفروشد، در کنار آن حس شادی و خوشحالی را هم به مشتریان هدیه می کند. دقیقا به همین خاطر کوکاکولا این روزها نه یک محصول صرف، بلکه نوعی سبک زندگی است. پس اگر شما هم دوست دارید همیشه در قلب مشتریان صندلی VIP برای خودتان داشته باشید، باید سعی کنید مثل برندهای بزرگ ارزشی ویژه برای خریداران تدارک ببینید. وگرنه کمپین های تان یکی پس از دیگری با شکست رو به رو خواهد شد.
مطلب مرتبط: 5 دلیلی که چرا آینده بازاریابی در حوزه یادگیری ماشین است
ظهور هوش مصنوعی: ضرورت امروز و فردای بازاریابی
هوش مصنوعی چند سالی هست که مثل سوپراستارهای سینمایی حسابی می درخشد و همه نگاه ها را به خودش جلب کرده است. بنابراین صحبت کردن درباره مزایای این فناوری یا ضرورت استفاده از آن در دنیای بازاریابی امر تازه ای به نظر نمی رسد. البته شما نباید از این برگ برنده فقط در عرصه مارکتینگ استفاده کنید، بلکه همه بخش های برندتان می تواند به سادگی سود این نوآوری را ببرد. داستان به بخش هیجان انگیزش رسید، نه؟
اجازه دهید قبل از اینکه صحبت های ما درباره هوش مصنوعی مثل کلاس های درس کسل کننده شود، چند تا از کاربردهای این فناوری حیرت انگیز را با هم مرور کنیم. مثلا ایمیل مارکتینگ را در نظر بگیرید. قبل از اینکه سر و کله هوش مصنوعی پیدا شود، هر بازاریاب باید فهرست ایمیل مشتریان را خودش گردآوری می کرد و با هزار زحمت ایمیل ها را برای آنها می فرستاد. در این بین هم اگر قرار بود کاربران دسته بندی گردیده و ایمیل های شخصی سازی شده دریافت کنند، دیگر حتی یک بازاریاب هم برای چنین ماموریت غیرممکنی داوطلب نمی شد.
معجزه هوش مصنوعی در عرصه فروش مشتریان را از کابوس جواب های سر بالا یا حتی در دسترس نبودن کارشناس های مختلف خلاص کرده است. باور کنید یا نه، ترکیب هوش مصنوعی با یادگیری ماشینی حتی یک سوال را هم بی جواب نمی گذارد. این یعنی شما می توانید با خیال راحت خط مقدم تیم خدمات مشتریان را به ربات های چت سپرده و حتی دست به سیاه و سفید هم نزنید!
بی شک وقتی اسم ربات های چت به گوش آدم می خورد، اول از همه نسل ابتدایی این ربات ها را به یاد می آوریم. همان ربات هایی که حتی با داشتن یک بانک حجیم از اطلاعات هم نمی توانست دو تا سوال ساده را جواب دهد. اگر شما هم چنین تجربه هایی دارید، بهتر است آنها را کاملا فراموش کنید، چراکه نسل جدید ربات های چت به معنای واقعی کلمه بی عیب و نقص از آب درآمده است. پس بهانه های رنگارنگ را کنار گذاشته و برای کار با ربات های چت آستین تان را بالا بزنید. در این بین هم تجربه کلی از برندهای دیگر چراغ راه تان است. به علاوه، ما هم همیشه کنارتان هستیم تا مو لای درز کارتان نرود.
کاهش بیشتر وفاداری مشتریان: کابوس جدید برندها!
سالن های سینما قبل از اینکه رکود بزرگ این صنعت شروع شود، گاهی اوقات حتی جای سوزن انداختن هم نبود. بسیاری از فیلم بازها وقتی خبر اکران آخرین اثر اسکورسیزی یا اسپیلبرگ پخش می شد، از مدت ها قبل شروع نمایش دنبال رزرو بلیت جایگاه ویژه بودند. برای کسانی که آن دوران طلایی را به یاد دارند، کسادی گیشه ها در دوره و زمانه کنونی بیشتر شبیه یک کابوس وحشتناک است تا واقعیتی قطعی. چنین ماجرایی درباره وفاداری مشتریان به برندها هم مصداق دارد. اگر زمانی مشتریان حاضر نبودند مرسولات شان را با سرویسی به غیر از فدکس جا به جا کنند، امروز کافی است این غول حمل و نقل فقط برای یک روز در بازار نباشد تا مشتریان دیگر سراغی هم از آن نگیرند.
شاید فکر کنید مشتریانی که یک شبه شما را فراموش می کنند، حتما در گذشته هم دل خوشی از شما نداشته اند. خب اگر بخواهیم منصفانه به ماجرا نگاه کنیم، در این مورد تا حدودی حق با شماست. البته این فقط نیمی از قصه را توضیح می دهد. بخش دیگر ماجرا مربوط به تغییر رفتار مشتریان است. آنها دیگر به دنبال خرید یک محصول خشک و خالی نیستند، بلکه انتظار دارند برندها لحظه به لحظه در کنارشان باشند و اجازه ندهند حتی آب در دل شان تکان بخورد. در کنار همه اینها بحث خدمات پس از فروش گسترده و علاقه مشتریان برای خرید از برندهایی با تعهدات اجتماعی قوی هم وجود دارد. پس اگر شما هنوز تعهد خاصی در کمپین های بازاریابی تان برای مشتریان آماده نکرده اید، وقت آن رسیده تا دستی به سر و گوش ایده های بازاریابی تان بکشید.
مطلب مرتبط: تکنولوژی چگونه دنیای بازاریابی را متحول کرده است؟
اجازه دهید برای اینکه بحث اصلی ما را بهتر متوجه شوید، یک مثال عالی از برند کوکا کولا بزنیم. چند سال پیش این برند محبوب برای بازار امارات یک کمپین ویژه ماه رمضان طراحی کرد. بازاریاب های کوکا کولا خیلی خوب از اهمیت قضاوت نکردن دیگران از روی ظاهرشان در فرهنگ مردم امارات با خبر بودند. دقیقا به همین خاطر ویدئوی کمپین شان را تبدیل به نوعی آزمایش اجتماعی کردند. ماجرا از این قرار بود که در ویدئو این برند چند آدم غریبه با هم در اتاقی تاریک کنار هم قرار داده می شدند و قرار بود از روی صحبت های هم ظاهر بغل دستی شان را حدس بزنند.
همانطور که می شود حدس زد، در آزمایش کوکا کولا همه ظاهر بغل دستی شان را کاملا متفاوت ارزیابی کرده بودند. به طوری که وقتی چراغ ها روشن شد، نه تنها تماشاچی داخل خانه، بلکه خود حاضران هم شوکه شدند. پیام بازاریابی کوکا کولا در این کمپین نه تنها کاملا جذاب بود، بلکه ارزشمند هم قلمداد می شود. این کمپین نشان داد در یکی از مهمترین ماه ها برای مسلمانان می توان بعضی از فضیلت های اخلاقی را هم در خودمان تقویت کنیم. به این ترتیب کوکا کولا نه تنها به مشتریان بازار امارات نوشابه گازدار تعارف کرد، بلکه آنها را به سوی سبک متفاوتی از زندگی که اتفاقا با فرهنگ بومی شان سازگاری دارد هم دعوت کرد.
توصیه کلیدی ما در این بخش برای شما توجه بیشتر به ارزش ها و نکات جانبی است که در کنار محصولات برای مشتریان آماده می کنید. باور کنید یا نه، دوران قهرمان بازی برندها با محصولات بی رقیب تمام شده است. در عوض این ارزش ها و تعهدات جانبی شماست که مشتریان را میخکوب خواهد کرد.
افزایش اهمیت اینفلوئنسر مارکتینگ: ترندی اجتناب ناپذیر برای دهه پیش رو
اگر یادتان باشد در بخش های قبل گفتیم که نسل آلفا روز به روز وزن بیشتری در تصمیم گیری خانواده برای خرید محصولات مختلف پیدا می کند. بی شک شما در خانواده تان تجربه نفوذ حرف برادر یا خواهر کوچک ترتان را داشته اید. با این حساب جهت گیری برندها برای جلب نظر این نسل تاکتیک برنده ای محسوب می شود و می تواند مثل گل دقیقه 90 ارزشمند باشد. البته در این بین نباید مشتریان میانسال را به کلی فراموش کرد. هرچه باشد آنها هم خریدهایی انجام می دهند که اتفاقا ربطی به عزیزان خردسال شان ندارد.
خیلی از بازاریاب ها فکر می کنند مشتریان میانسال هیچ ارتباطی با دنیای دیجیتال نداشته و هنوز هم که هنوز است از گوشی های قدیمی نوکیا استفاده می کنند. اگر شما هم اینطور فکر می کنید، توصیه ما برای استفاده از اینفلوئنسر مارکتینگ در ارتباط با این دسته از مشتریان حسابی غافلگیرتان خواهد کرد. ماجرا آنطور که فکر می کردید پیش نرفت، نه؟
دنیای اینفلوئنسرها چند سالی هست که حسابی نگاه ها را به خودش جلب کرده است. کافی است برای یک بار هم که شده رفتار خرید خود و اعضای خانواده تان را زیر ذره بین ببرید. معمولا مشتریان به جای اینکه خودشان با هزار تکنیک مختلف کیفیت محصولات را ارزیابی کنند، به توصیه های اینفلوئنسرهای کاربلد اعتماد خواهند کرد. اینطوری هم کارشان راحت تر می شود، هم اینکه گاهی اوقات اینفلوئنسر موردنظر یک تخفیف جزئی هم می گیرد. خب مگر یک مشتری به غیر از یک خرید خوب با قیمتی مناسب چیز دیگری هم می خواهد؟
یکی از بهترین مثال ها درباره اینفلوئنسر مارکتینگ مربوط به خطوط هوایی امارات (Emirates Airlines) است. این برند هیجان انگیز همیشه با ستاره های سینما، ورزشکاران و حتی اینفلوئنسرهای اهل گشت و گذار همکاری نزدیکی دارد. دقیقا به همین خاطر هم مشتریان همیشه سفر با این خط هوایی را به بقیه گزینه ها ترجیح می دهند؛ حتی اگر قرار باشد پول بیشتری هم برای بلیت دلخواه شان بدهند!
جمع بندی
شکی نیست که دنیای بازاریابی هم مثل بقیه اجزای زندگی ما تغییراتی داشته است. البته کار به همین جا ختم نمی شود و کلی تغییر تازه هم در راه خواهد بود. به همین خاطر برنده ماراتن مارکتینگ در سال های پیش روی آن دسته از برندهایی هستند که خیلی خوب ترندهای تازه را پیش بینی کرده و از مدت ها قبل روی آنها سرمایه گذاری کنند. قبول دارم این کار بیشتر شبیه سکانس های عجیب و غریب فیلم ماموریت غیرممکن است، اما شما می توانید همیشه روی توصیه های ما حساب کنید.
مطلب مرتبط: 6 رسوایی در دنیای بازاریابی
من و همکارانم در روزنامه فرصت امروز امیدواریم نکات مورد بحث در این مقاله به شما برای آشنایی با تغییرات پیش روی عرصه بازاریابی کمک کرده باشد. مثل همیشه اگر سوال یا مشکلی در رابطه با نکات مورد بحث در این مقاله داشتید، همکاران من در روزنامه فرصت امروز همیشه آماده کمک به شما خواهند بود.
منابع: