موفقیت در زمینه بازاریابی و فروش محصولات بدون شناخت درست مخاطب هدف برندمان امکانپذیر نخواهد بود. وقتی ما گونه خاصی از مخاطب را در ذهن داشته باشیم، امکان نتیجهبخشی بیشتر از طریق کمپین های بازاریابی و سرمایه گذاری های برندمان وجود خواهد داشت. این امر از طریق خلق پیام بازاریابی برای دامنه مشخصی از مشتریان صورت می گیرد. بدون تردید پیام های شخصیسازی شده تاثیرگذاری بسیار بیشتری نسبت به پیام ها و کمپین های بازاریابی توده ای دارد.
یافتن مخاطب هدف برای محصولات مان در هر حالتی موجب نتیجهبخشی بهتر سرمایهگذاری برندمان خواهد شد. اشتباه بسیاری از برندها تلاش برای یافتن مشتریان هدف به هنگام رونمایی از محصولات تازه است. نکته مهم در اینجا اهمیت شکلدهی به مفهوم مخاطب هدف برندمان حتی در موقعیت عادی توسعه کسب و کارمان است.
منظور از بازار هدف چیست؟
مخاطب هدف (گاهی اوقات بازار هدف) دامنه مشخصی از افراد هستند که محصول ما بیشترین کارایی را برای آنها دارد. به هنگام تعریف مخاطب هدف برندمان امکان پرداختن به جزییات به صورت بسیار دقیق وجود دارد. بسیاری از برندها در این فرآیند از فاکتورهایی نظیر سن، جنسیت، محل سکونت، میزان درآمد، نژاد و شغل استفاده می کنند. به این ترتیب در نهایت تعریف منسجمی از مخاطب هدف برند پدید می آید. علاوه بر معیارهای فوق توجه به میزان تحصیلات و سطح درآمد افراد نیز مهم خواهد بود.
وقتی برند ما از پیشزمینه مخاطب هدفش آگاهی دارد، پرداختن به مشکلات آنها و حل و فصل شان بسیار راحت تر خواهد بود. بدون شک این شیوه از بازاریابی تاثیرگذاری به مراتب بیشتری در مقایسه با الگوهای سنتی دارد. در نتیجه میزان فروش برندمان نیز در نهایت بیشتر خواهد شد.
مطلب مرتبط: همه آنچه در مورد شناخت مخاطب هدف باید بدانیم
3 راهکار برای یافتن مخاطب هدف برندمان
اگر شما هنوز تعریف دقیقی از مخاطب هدف برندتان ندارید، توجه به استراتژی های مورد بحث در ادامه این مقاله به کار شما خواهد آمد.
1. تحلیل و بررسی محصول برندمان
در بیشتر مواقع برندها محصول کاملی در اختیار دارند، اما هنوز مخاطب هدف خود را به درستی پیدا نکرده اند. بهترین راهکار در چنین موقعیتی تحلیل و بررسی محصول مان است. هر محصول اطلاعات مهمی در مورد بهترین مشتریان ممکن برای خود در اختیار تولیدکننده قرار می دهد. بررسی دقیق ویژگی ها و امکانات محصول مان در زمینه بهبود فرآیند شناخت مخاطب هدف نقش سازنده ای دارد. به طور معمول هر شرکت ویژگی های اساسی محصولات خود را در قالب برگه راهنما فهرست می کند، بنابراین کار ما در زمینه یافتن ویژگی های محصول مان بسیار ساده خواهد بود.
در مرحله بعد باید مشکلاتی را که هر کدام از ویژگی های محصول مان حل می کند، طبقهبندی کنیم. به عنوان مثال یک ظرف آشپزی را در نظر بگیرید. اگر این ظرف به صورت نچسب طراحی شده باشد، باید به هنگام بازاریابی برای آن بدان توجه داشت. به علاوه یافتن مخاطب هدف برای چنین محصولی بدون توجه به نیاز مشتریان هدف غیرممکن خواهد بود. به راستی کدام قشر از جامعه بیشتر به ظرف های نچسب نیاز دارند؟ پاسخ به این پرسش ما را به سوی موفقیت در زمینه یافتن مخاطب هدف محصول مان راهنمایی خواهد کرد.
پس از آنکه مزیت های محصول مان را پیدا کردیم، باید به سراغ مشکلاتی که هر کدام از آنها حل می کند، برویم. ظرف نچسب مشکلات ناشی از شستوشوی را به طور قابل ملاحظه ای کاهش می دهد، بنابراین مخاطب هدف محصول ما باید در میان افرادی با چنین مشکلی باشد.
اکنون نوبت به تهیه فهرستی از افراد دارای مشکل در زمینه شستوشوی ظرف های آشپزی می رسد. استفاده از فاکتورهایی نظیر سن، موقعیت شغلی و میزان درآمد به ما در این زمینه کمک خواهد کرد. در مورد ظرف نچسب به احتمال زیاد رستوران ها و زنان خانهدار مشتریان اصلی ما خواهند بود. به این ترتیب باید فرآیند بازاریابی برندمان را با هدفگذاری بر روی این دسته از مخاطب ها طراحی کنیم.
2. آنالیز وضعیت رقبا
رقبای ما امکان فراهمسازی اطلاعات مفید در مورد مخاطب هدف محصولات مان را دارند. ابتدا باید سه یا چهار محصول رقیب برندمان را پیدا کنیم. به احتمال زیاد مشتریان محصولات رقیب به طور مشابه مشتریان ما نیز خواهند بود. به این ترتیب فرآیند دستیابی به مخاطب هدف برندمان در زمانی بسیار کمتر طی می شود. نکته مهم در اینجا تحلیل شیوه دستیابی رقبا به مخاطب هدف شان است. تکنیک موردنظر من در این بخش تحلیل نحوه فعالیت آنها در شبکه های اجتماعی و کمپین های بازاریابی رقباست. در مرحله پایانی باید فهرستی از مخاطب های هدف هر کدام از رقبا تهیه کنیم. این امر به ما در زمینه هدفگذاری و جذب آن مخاطب ها کمک شایانی خواهد کرد.
در برخی از موارد مخاطب هدف ما و رقبا مشترک است. به این ترتیب مخاطب موردنظر در عین حال مشتری هر دو برند محسوب می شود. این امر به دلیل شباهت بیش از اندازه محصول ما و رقبا روی می دهد. توصیه من در این بخش تلاش برای ایجاد تفاوت میان محصولات برندمان با سایر رقباست. به این ترتیب مشتریان به سادگی امکان مشاهده تفاوت های موجود را خواهند داشت. وقتی محصولات مختلف تفاوتی با هم نداشته باشند، فرآیند تصمیمگیری برای مشتریان سخت خواهد شد.
3. ارزیابی وضعیت مشتریان فعلی
من در مواجهه با بسیاری از مدیران کسب و کارها توصیه مشابهی مبنی بر ارزیابی وضعیت مشتریان فعلی به منظور یافتن نکات کلیدی در مورد محصولات دارم. مشتریان ما اطلاعات بسیار ارزشمندی در زمینه محصولات مان ارائه می کنند. به این ترتیب با فهم مزیت اصلی محصول مان امکان ارتقای آن وجود خواهد داشت. وقتی سطح کیفی محصول ما ارتقا پیدا کند، امکان فروش آن به صورت بسیار راحت تر فراهم خواهد شد. جمعآوری اطلاعات از مشتریان فعلی برندمان معمولا فرآیند ساده ای تلقی می شود. به این ترتیب به هنگام فروش محصولات از مشتریان تقاضای پر کردن فرم موردنظر برای ارائه خدمات جانبی بهتر را کنید. در اغلب موارد مشتریان با چنین امری هیچگونه مخالفتی ندارند.
از آنجایی که برند ما به صورت یکجا به تمام اطلاعات کاربران دسترسی ندارد، باید فایل تحقیقاتی با منبع باز طراحی کند. این امر به ما امکان افزودن اطلاعات مداوم به فایل پژوهشی را خواهد داد. در نهایت نیز پس از پایان فرآیند جمعآوری اطلاعات امکان جمعبندی نهایی وجود خواهد داشت.
پس از آنکه اطلاعات موردنیاز برندمان را جمعآوری کردیم، از آنها باید در راستای بهبود کیفیت محصول مان استفاده کنیم. این امر به ما در زمینه یافتن مخاطب هدف بهتر کمک فراوانی خواهد کرد. به یاد داشتن یک نکته مهم در این میان ضروری است: هرچه کیفیت محصول ما بهتر و مطابق با نیاز مشتریان باشد، میزان فروش مان بیشتر خواهد شد.
مطلب مرتبط: چرا و چگونه مشتری هایمان را بشناسیم؟
استفاده از مخاطب هدف به عنوان مزیت برندمان
پس از آنکه مخاطب هدف برندمان را مشخص کردیم، باید کمپین های بازاریابی خود را براساس سلیقه آنها طراحی کنیم. هرچه اطلاعات جزئی ما در مورد مخاطب هدف مان بیشتر باشد، امکان طراحی کمپین های تاثیرگذارتر فراهم می شود. من در طول دوران فعالیتم در دنیای بازاریابی برندهای بسیار موفقی را در زمینه شناسایی مخاطب هدف و سپس دستهبندی آنها در گروه های منحصر به فرد مشاهده کرده ام. این امر فرآیند بازاریابی برندها را بیش از هر زمان دیگری تخصصی می کند. به این ترتیب احتمال تاثیرگذاری کمپین ها افزایش چشمگیری خواهد یافت.
گام نهایی استفاده از اطلاعات مخاطب هدف در آینده است. این اطلاعات ارزشمند باید در فرآیند ارتقای محصولات و طراحی محصولات تازه مورد توجه قرار گیرد. به این ترتیب محصولات بعدی ما بیشتر مورد پسند و رضایت مشتریان واقع خواهد شد.