در دنیایی که در آن به سر میبریم بسیاری از امور جاری زندگی با روانشناسی گره خورده و به جرات میتوان گفت نمیشود جدایی زیادی بین روانشناسی و زندگی روزمره قائل شد، زیرا رنگها، نورها، صداها و بوها همه و همه تاثیر روانی مخصوصی را روی هر یک از ما میگذارند و به همین دلیل معتقدیم این حوزه باید جدی گرفته شود.
نمیتوان کالایی را به نمایش گذاشت و به ابعاد روانشناختی آن توجه نکرد. این مثل آن است که تاثیرپذیری تبلیغات برایمان مهم نباشد. وقتی صحبت از روانشناسی میشود باید در نظر داشت که این حوزه در همه ابعاد تبلیغاتی میتواند نقش پررنگی داشته باشد. از زمانی که نخستین طرحهای آگهی زده میشود تا زمان پخش و حتی بعد از پخش آن از نظر روانشناسی باید برای این موضوع اهمیت قائل شویم.
بهعنوان مثال، مهم است که یک آگهی در چه زمانی برای مخاطب پخش شود تا نهایت تاثیرگذاری را روی مشتری داشته باشد، زیرا شما دوست دارید آگهیتان بیشترین سود را برایتان به ارمغان بیاورد یا آنکه چه رنگی در آگهی خود استفاده کنید که مخاطب با شما ارتباط بیشتری برقرار کند.
فکر میکنید اگر بدانید که رنگ قرمز تاثیر بسزایی روی هیجانات آدمی میگذارد و در ذهن ناخودآگاه انسان قدرت را نمایش میدهد و رنگ زرد تمرکز را بهبود میبخشد و با افزایش هورمون شیمیایی سروتونین در مغز حس خوشایندی به انسان میدهد یا اینکه رنگ سبز تاثیر آرامبخش زیادی دارد، آیا باز بدون توجه به رنگها در تبلیغات از هر رنگی استفاده خواهید کرد؟
یا اگر بدانید هر بویی میتواند در انسان واکنش متفاوتی داشته باشد یا بوهای خاص واکنشهای منحصربهفردی را در انسان به وجود میآورند باز در شرکت و محل کارتان به این موضوع توجه نمیکنید؟ به طور مثال اگر بدانید بو کشیدن غذا بهصورت عمیق برای مدت کوتاهی میتواند مغز را فریب دهد و باعث ارسال پیام سیری از مغز شود و اشتها به غذا خوردن کاهش پیدا کند باز این موضوع نمیتواند تاثیری بر کار شما بگذارد یا حتی بوی خاصی همیشه در محل کارتان باشد آیا اگر جای دیگری آن بو را استنشاق کنید محل کارتان برایتان تداعی نمیشود؟
در مورد صدا نیز فکر میکنید اگر آگهی ساخته شده برای رده سنی خاصی با جنسیت خاصی باشد، آیا باز تاثیری روی شما نخواهد گذاشت؟ مثلا اگر یک آگهی تصاویر آرامبخش را به نمایش بگذارد ولی صدای زیبایی نداشته باشد، آیا تاثیری روی شما ندارد؟ بگذارید یک مثال جالبتر برایتان بیاورم و آن زمانی است که به کسی زنگ بزنید و بهجای دوستتان این پیام را بشنوید که «مشترک موردنظر شما در شبکه موجود نمیباشد»، چه واکنشی نشان میدهید؟
بهواقع وقتی آگهی برای پخش آماده میشود باید از هر نظر مورد ارزیابی روانشناسانه قرار بگیرد تا حداکثر تاثیر را روی مشتری داشته باشد. جالبتر آنکه بسیاری از این عوامل چنان روی هم تاثیر میگذارند که باورکردنی نیستند.
بسیاری از شرکتهای تولیدکننده ادکلن در جهان برای آنکه رایحه ساخته شده در کارخانه نهایت فروش را داشته باشد، مدتها روی شیشه، جعبه، رنگ و... مطالعه و تحقیق انجام میدهند تا نهایت رضایت را در مشتری به وجود بیاورند و مشتری ارتباط روانی خوبی با محصول
برقرار کند.
اگرچه معدود شرکتهای ایرانی هستند که در کار خود خلاقیت به خرج میدهند و تبلیغ خود را با روانشناسی گره میزنند، اما این تعداد بسیار اندک هستند. حتی گاهی باوجود موفقیت خوبی که در یک بخش از آگهی به دست میآورند ولی چون نگاه کلی ندارند آگهی را بیتاثیر میسازند.
چندی پیش یک آگهی ایرانی را مشاهده میکردم که مدام موتورسواری را در آینه راننده نشان میداد و بعد از مدتی محو میشد. موتورسوار با لباس و کلاهی که گذاشته بود اینطور نشان میداد که قصد دارد آسیبی به راننده بزند و راننده نیز بسیار کلافه نشان میداد. من به شخصه گمان کردم که هدف آگهی آن است که به مخاطبش هشدار بدهد که خطر افراد ناباب زیاد است و جنبه احتیاطی آن است که ماشین را از داخل قفل کنید یا از این مضامین. اما برخلاف انتظار ناگهان چیز دیگری رقم خورد و راننده وقتی میخواست به داخل یک کوچه بپیچد موتورسوار با ماشین برخورد کرد و نقش زمین شد و گوینده اینگونه گفت که همیشه مراقب خطر باشید زیرا گاهی موتور در نقطه کور شما قرار دارد. من اگر صدبار آن آگهی را نگاه کنم، باز میگویم آن موتورسوار به دزدها بیشتر شبیه بود و این پیام به هیچ عنوان تاثیری که باید روی من نگذاشت زیرا تصویر، صدا، نور و... هیچکدام با پیام انتهایی هماهنگ نبود. از این دست آگهیها در صداوسیمای ایران فراوان دیده میشود؛ فقط کافی است یک ساعت پای تلویزیون بنشینید.