چه چیزی شما و کسبوکارتان را در فضای مجازی یا در دنیای بیرون از یکدیگر جدا میکند؟ اگر مجبور باشید یک اصل تاثیرگذار را که هیچگاه نمیتوانید بر سر آن به توافق برسید معرفی کنید، آن اصل کدام است؟
حتی اگر زمان به سختی بگذرد، تامین بودجه به تعویق بیفتد و فشار کاری وجود داشته باشد، عامل اصلی که موجب میشود کسبوکار شما تحتالشعاع قرار گیرد و آن را به ورطه نابودی بکشاند، چیست؟ به نظر من این سه سوال یک پاسخ دارد. من کارکرد این موضوع را بارها و بارها نه تنها در امور مربوط به کسبوکارها، بلکه در مسائل شخصی نیز مشاهده کردهام. قبل از اینکه پاسخ خود را ارائه دهم، اجازه دهید تا کمی گذشته خود را بازگو کنم.
در اواسط دهه 1990، برای نخستین بار استفاده از اینترنت بهعنوان ابزاری برای کسبوکار فراگیر شد. در آن زمان تعداد فراوانی از کسبوکارهایی وجود داشت که غیرقانونی و با هدف کلاهبرداری شکل گرفته بود و صاحبان بینام و نشان داشت که به راحتی در زیرزمینی پنهان شده بودند. کسبوکاری با عنوان «همه چیز یک دلار» در سرتاسر فضای مجازی گسترش یافته بود. بهترین توصیههایی که به خاطرم میآید بدین ترتیب بود:
* «هیچگاه در اینترنت از کارت اعتباری خود استفاده نکنید.»
* «نباید هر آنچه را در اینترنت میبینید، باور کنید.»
البته اکنون شرایط بهگونه دیگری است.
روزانه میلیاردها نفر از مشتریان با اعتماد از میلیونها نفر از کسانی که کسبوکاری را در اینترنت راهاندازی کردهاند، محصولاتی خریداری میکنند و هر دو طرف از نتیجه کار راضی هستند.
* امروزه مردم بیشتر از تلویزیون و روزنامه به مطالب اینترنت اعتماد و آنها را باور میکنند. این موضوع حتی در مورد خریدها و استفاده از خدمات غیراینترنتی از قبیل انتخاب بین رستورانها یا خرید از فروشگاهها صادق است. جمعیت معیار سنجش قرار میگیرد.
چگونه اینچنین میشود؟
آیا تعداد کلاهبرداران کمتر شده است؟ خیر!
آیا بهطور کلی اعتماد در میان مردم افزایش یافته است؟ خیر!
آیا قوانین خاصی برای چنین اعمالی وضع شده است؟ خیر! مسلما اینطور نیست. کسبوکارها و مصرفکنندگان اینترنتی همواره یک شعار را در مورد سیاستمداران به کار بردهاند: «لطفا ما را به حال خود رها کنید.»
حقیقت این است که ما انسانها، برای اینکه تشخیص دهیم به چه کسانی میتوان اعتماد کرد و برعکس به چه کسانی نمیتوان اعتماد کرد، نظامهایی را به کار میبندیم. به نظر میرسد همگی ما در این زمینه تخصص داریم. در ابتدای امر مقیاسی وجود دارد که قبل از آنکه به بیانات یک شخص در فضایی گوش دهیم، توصیهای را از او بپذیریم، با او ارتباط برقرار کنیم یا از او خرید کنیم، باید نسبت به آن آگاهی کسب کنیم. افرادی که سابقه خوبی دارند، همواره در صدر قرار میگیرند. همان افراد میدانند که یک اشتباه سبب میشود که مردم آن را در همه جا منتشر کنند و اعتبار تثبیت شده آنها همانند یک دومینو فرو بریزد.
در اینجا مجددا سوال خود را مطرح میکنم. چگونه در این اوضاع و شرایط حضور خود را اثبات میکنید؟
اگر تصمیم بگیرید همواره تصویر خوبی در اذهان عمومی داشته باشید و پیوسته طرفداران بی شماری بهدست آورید، این امر نقطه آغاز حرکت به سمت حضور چشمگیر شما در میان مردم است. هر نوع تلاشی برای تخطی از این اصل، عواقب سنگینی را در پی خواهد داشت، چرا که هر یک از مشتریان شما یک بلندگو در اختیار دارند و قادرند از طریق یک کلیک از شما روی برگردانند. بدتر از آن اینکه میتوانند به دیگران خبر دهند که شما معتبر و قابل اعتماد نیستید.
این استراتژی نهایی بازاریابی مجانی است.
در شماره بعدی بخوانید:
خدمات و بازاریابی بهطور همزمان