- این جوانک فکر کرده کیست؟ برای من متذکر میشود؟ شخص شخیص مدیریت محترم عامل تاکنون چیزی را به بنده متذکر نشدهاند، حداکثر مثلا خاطرنشان ساخته یا یادآوری کردهاند، حالا یک جوانک یکلاقبا با دو روز سابقه که هنوز نتوانسته سر از تخم بیرون بیاورد، به من متذکر میشود؟ آدم برود به که بگوید؟... احساس گناه گریبانم را گرفته. واقعا شاید بهتر بود آن عبارت «متذکر میشود» را در نامهام نمینوشتم که پیرمرد اینطور برنیاشوبد. از طرفی هرچه فکر میکنم بار منفی و ناخوشایند یا شکل امری و فرمایشی یا هر نوع توهین و تحقیر و مسئله دیگری در آن نمییابم. جوانک یکلاقبایی هستم که به تازگی مرا مدیر بخش نامیدهاند و هنوز نتوانستهام سر از تخم بیرون بیاورم! فلذا احساس گناه در من میماند و از طرفی ترس و شرم از کمتجربه به نظر رسیدن، نمیگذارد سراغ رییس بروم. البته بعد از غوغای فوقالذکر که پیرمرد در دفتر رییس بهراه انداخته، رییس یک شبهدلجویی همراه با متلک و لیچار هم از بنده میکنند که حالا خیلی هم به قول خودشان سر آزرده و ناراحت بر بالین نگذارم!
این ماجرا میگذرد و بنده همینطور در بوته آزمایشهای روزگار پخته و پختهتر شده و تا مرز سوختگی میروم! در طول سالیان در ارتباط با نامههای اداری، فنی، مالی و به طور کلی نامههای رسمی شرایط گوناگونی را از سرمیگذرانم. گاهی پیش میآید که در یک نامه رسمی به علت پیچیدگی مسئله مورد بحث، نگارنده نامه به سهو توهین یا حرف ناخوشایندی را به طرف مقابل منتقل میکند. گاه پیش میآید که شخص در رعایت احترام و شأن و منزلت طرف مقابل زیادهروی کرده و در نهایت پس از ارسال نامه متوجه میشود که ناخواسته یکجورهایی خودش را کوچک کرده است. مسئله دیگری که گهگاه رخ مینماید، سوءتفاهمات ناشی از اختلاف برداشت از واژهها و اصطلاحات است. مثل مسئله بنده و پیرمرد سطور آغازین این نوشته. لغاتی مثل یادآوری، تذکر، گوشزد، خاطرنشان، به اطلاع رساندن، در جریان قرار دادن و مطلع ساختن، همگی کم و بیش یک مفهوم بزرگ دادن اطلاعاتی را به طرف مقابل تداعی میکنند اما هرکدام برای هر خواننده نامه یک معنای به خصوص داشته و گاه مثل مورد عجیب بنده، موجبات خفت دیدن و فحش شنیدن نویسنده نامه را فراهم میآورند!
بعد از دفعاتی از سوءتفاهم و احساس توهین و این قبیل مسائل که گاهی نیز برای بنده در خواندن نامههای اشخاصی اتفاق افتاده، چند مسئله بر حقیر مسلم شده و اینجانب در امر خطیر نامهنگاری این مسائل را نصبالعین خود قرار داده است. اول آنکه نام رسمی بهتر است حتیالامکان از احساس خالی باشد. بهتر است از استفاده از لغات دارای بار احساسی (شادی، غم، ترس، نفرت، عشق! و... ) اجتناب شود. دیگر آنکه بهتر است شخص نویسنده نامه از بهکار بردن صنایع ادبی و آرایههای کلامی حتیالامکان بپرهیزد، اینگونه صنایع معمولا به شدت تاویلبردار و تفسیرپذیر بوده و محتمل است که در اذهان مستعد، تخم کینه و نفاق را بپراکند! تکرار توضیحات برای بعضی اشخاص موجبات خشم و ناراحتی را فراهم میآورد و بهتر است بسته به اهمیت موضوع، در حدی متعارف تکرار انجام گیرد.
آخرین و مهمترین امر اثبات شده بر حقیر، لزومکوتاهنویسی و مجملگویی است. کلا رشته سخن را دراز کردن عاقبت خوشی ندارد، چه شفاهی و چه کتبی. تازه کتبی بدتر هم هست چون متن مکتوب میتواند گاهی تا مدتها باقیمانده و باعث سرشکستگی و استخفاف نویسنده شود.